
کتاب من خودم را دارم
معرفی کتاب من خودم را دارم
کتاب «من خودم را دارم» نوشتۀ پرنیا حجازی و ویراستۀ سیدمحمد طباطبایی است و انتشارات فکرونه آن را منتشر کرده است. این کتاب، روایت زندگی یک دختر و تمرینی است برای دیدن روشنایی حتی در دل تاریکی. شاید یکی از ارزشمندترین ویژگیهای آن نیز همین باشد: الهامبخشی بیادعا، از ذهن نوجواین که با قلمش یادمان میآورد که چطور میتوان با امید به آینده، از گذشته عبور کرد و با عشق به خویشتن، زندگی را دوباره ساخت.
درباره کتاب من خودم را دارم
کتاب من خودم را دارم داستانی لطیف، پرامید و سرشار از احساس است که از ذهن یک نوجوان تراوش کرده؛ ذهنی که با همهٔ سادگی و نوجوانیاش، حرفهایی عمیق برای گفتن دارد. نویسنده، دختری به نام رها را به ما معرفی میکند؛ کودکی که تجربۀ سخت ازدستدادن پدر و مادر را از سر گذرانده است؛ اما بهجای آنکه در غم و اندوه بماند، انتخاب کرده با نگاهی مثبت به زندگی ادامه دهد.
رها با پدربزرگ و مادربزرگی مهربان زندگی میکند، در باغی که میتواند نمادی از رشد، آرامش و ریشههای خانوادگی باشد. این فضا، زمینهای میشود برای پرداختن به دنیای درونی دختری که باوجود نداشتن والدین، دلش پر از نور، لبخند و آرزوست. او میخواهد نقاشی یاد بگیرد، میخواهد رنگ به زندگیاش بپاشد و در همین مسیر است که پیام اصلی کتاب شکل میگیرد: وقتی کسی خودش را دارد، وقتی به تواناییها و رؤیاهایش ایمان دارد، هیچچیز نمیتواند جلوی رشدش را بگیرد.
داستان من خودم را دارم درعینحال که ساده و کودکانه نوشته شده، در لایههای زیرین خود مفاهیمی بزرگ مانند پذیرش، امید، خودباوری و تابآوری را منتقل میکند. اینکه آدمها باوجود رنجها، میتوانند لبخند بزنند و آیندهای روشنتر برای خود بسازند و این پیام، آنهم از زبان یک نوجوان نویسنده، نهتنها برای همسن و سالهایش دلگرمکننده است، بلکه برای بزرگسالان هم یادآور چیزی است که گاهی در روزمرگیها فراموش میکنند: داشتن خودمان، یعنی داشتن همه چیز.
خواندن کتاب من خودم را دارم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب من خودم را دارم
«روزی روزگاری دختری به نام رها در باغ زیبای پدربزرگش زندگی میکرد. پدر و مادر رها چندین سالی بود که پیش فرشتهها زندگی می کردن. بهخاطر همین رها با پدربزرگ و مادربزرگ مهربانش زندگی میکرد. او دختری عاقل و مهربان بود که همیشه لبخندی بر لب داشت و همیشه به آیندهاش نگاهی مثبت داشت. رها آرزوهای بزرگی در سر داشت. او میخواست وقتی بزرگ شد، یک نقاش حرفهای بشود.»
حجم
۱۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷ صفحه
حجم
۱۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷ صفحه