کتاب بی تابی ام درد می کند با شدت نور
معرفی کتاب بی تابی ام درد می کند با شدت نور
کتاب بی تابی ام درد می کند با شدت نور نوشتهٔ سپیده نصیری است. انتشارات متخصصان این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب بی تابی ام درد می کند با شدت نور
کتاب بی تابی ام درد می کند با شدت نور در قالبهای شعری نو نیمایی، شعر سپید و چند قطعه شعر کلاسیک شامل غزل و دوبیتی سروده شده است. بیگمان شعر، یکی از گونههای شاخص ادبی و شاخهای از هنر است که برای به اشتراک گذاردن ایدهها و عقاید، احساسات، افکار و عمق اندیشه، به خوبی میتوان از آن بهره جست و در حقیقت میتوان آن را راهی دانست به سوی تفکر، احساس، منطق و خیال. شعر زبانیست که با آن میتوان گاه از دغدغههای دنیای روزمره جدا شد و گاه خود را پرندهایی دید که بر فراز دنیایی پر از ایجاز و احساس پرواز میکند و جهانی را در آن به تصویر کشید که غالبا از دید سایرین مخفی مانده است. سپیده نصیری شاعری است که از دل اندیشهها ناب برخاسته و رویاها و اندیشههایش را در کتاب خود به نام بیتابیام درد میکند با شدت نور، با ادیبان و ادب دوستان و دوستداران شعر و شاعری، به اشتراک گذارده است. او علاوه بر شعرهای سپید و نیمایی و کلاسیک، در حوزهی شعر و داستان و ادبیات کودک و نوجوان نیز فعالیت دارد.
درباره انتشارات متخصصان
انتشارات متخصصان با توجه به تخصص چندین ساله در صنعت چاپ و نشر کتاب و داشتن شناخت کامل و جامع از بازار، اقدام به چاپ بالغ بر ۵۰۰۰۰۰ جلد کتاب در رشتههای ادبی شامل شعر و داستان و رمان، روانشناسی، جامعهشناسی و رشتههای مهندسی کرده است. آغاز کار انتشارات متخصصان به سال های ۸۵-۸۶ برمیگردد و در طول این سالها به واسطهٔ تجربه و شناخت پذیرای چاپ کتاب بیش از ۲۰۰۰ نویسنده بوده است.
خواندن کتاب بی تابی ام درد می کند با شدت نور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بی تابی ام درد می کند با شدت نور
«چگونه بیدار کنم، شاعر خفته را؟!
چگونه بیدار کنم
شعر را،
شاعر خفته در پستوی زمان
و اندیشههای نوین دیروز و امروز؟؟
چگونه بیدار کنم شعر را
که دستهایم سرشار شود
از جادوی سبز قلم
و نگاهم پر شود
از دانه به دانهی واژههایی که میخوانند
آواز حقیقت را...
کلمات رژه میروند جلوی چشمانم
و اندیشه
چه زیبا سان میبیند!!
از کجا تا ناکجا
همگی تبلور شعر است
رویش کلمات از اندیشهی به خاک نشسته، در گذر سالیان؛
زمزمهی آوای هستی،
و نوای کوبش ثانیه
بر پهلوی زمان...
آه، بگویید به من
چگونه بیدار کنم شعر را،
شاعر خفته در پستوی زمان
و واژههای سبز حقیقت را...
صبور
نگران من نباش
ناشکیبا نیستم؛
جان من! راحت برو
بی تو تنها نیستم!
خوب من! خوب ببین
همه چیز اینجا هست
تو خیالت تختِ تخت
قلبم اصلا نشکست!!
بوی عطرت در فضا،
مینوازد شامهام
خاطراتت میچکد
جای جای خانهام.
قاب عکس خالیات
همدمی همیشگیست
یا که این باران اشک!!
ــ که از سر دلتنگیست ــ
تو برو بی من، برو
بی تو تنها نیستم
جانم! «عشقت» با من است
اهل حاشا نیستم...»
حجم
۵۲۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۴ صفحه
حجم
۵۲۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۴ صفحه