کتاب شهامت بخشش

کتاب شهامت بخشش نوشتهٔ ادوارد هالوول و ترجمهٔ مهسار مشتاق است. انتشارات ابوعطا این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب شهامت بخشش

کتاب شهامت بخشش به موضوع بخشش و اهمیت آن در زندگی افراد می‌پردازد. این کتاب با رویکردی روانشناختی و فلسفی، تلاش می‌کند تا خوانندگان را به درک عمیق‌تری از مفهوم بخشش هدایت کند و نشان دهد که چگونه این عمل می‌تواند به بهبود روابط، افزایش رضایت از زندگی و کاهش تنش‌های روحی کمک کند. هالوول به بررسی معنای واقعی بخشش و تفاوت آن با فراموشی یا توجیه رفتارهای نامناسب می‌پردازد. نویسنده به فواید بخشش برای سلامت روان، کاهش استرس و بهبود ارتباطات اجتماعی اشاره می‌کند. هالوول به چالش‌ها و موانع بخشش، از جمله احساسات منفی و خاطرات تلخ می‌پردازد و راه‌حل‌هایی برای غلبه بر آن‌ها ارائه می‌دهد. این کتاب شامل تکنیک‌ها و راهنماهایی برای پرورش این مهارت در زندگی روزمره است و تأکید بر اهمیت بخشیدن به خود نیز یکی از محورهاى اصلی کتاب است که به مخاطبان کمک می‌کند تا از احساس گناه و سرزنش رها شوند. این کتاب به افرادی که به دنبال چگونگی کنار آمدن با آسیب‌ها و رنجش‌های گذشته هستند، کمک می‌کند و آن‌ها را تشویق می‌کند تا با پذیرش و بخشش، به سمت زندگی شاداب‌تری حرکت کنند. 

خواندن کتاب شهامت بخشش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران توسعه فردی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شهامت بخشش

«مدتي پيش در مراسم تدفين يكي از خبرنگاران ورزشي سرشناس در بوستون، اتفاق ناخوشايندي رخ داد؛ اتفاقي كه با هيچ واژه‌اي نمي‌توان تلخي آن‌را توصيف كرد. فردي كه سال‌ها نزديك‌ترين و صميمي‌ترين دوست اين خبرنگار بود، گوشه‌اي ايستاده بود و در مراسم شركت نمي‌كرد. دو سال پيش، رابطه‌ي دوستانه و صميمي اين دو به‌خاطر سوءتفاهم كوچكي قطع شده بود. به مرور اين سوءتفاهم تبديل به كينه‌اي شد كه سراپاي وجودشان را فرا گرفت. ديگر از آن رابطه‌ي صميمي و دوستانه خبري نبود. محبت و علاقه، جاي خود را به خشم و كينه داده بود. حالا يكي از آنها پيش از آنكه راهي براي بخشيدن ديگري پيدا كند، مرده و تمام فرصت‌ها از دست رفته بود.

به ‌سختي مي‌توان واژه‌اي يافت كه بتواند اين شرايط را توصيف كند: غمناك، قابل‌درك، بي‌معني. بارها ديده‌ايم يك رفتار، خشمي را به ‌دنبال دارد كه مي‌تواند به يك رابطه‌ي گرم و صميمي پايان دهد. دوستان نزديك، دشمنان قسم‌خورده‌ي يكديگر مي‌شوند. همه در اين معامله‌ي‌ احمقانه‌ بازنده هستند.

اين خبرنگار و دوستش بايد چه مي‌كردند؟ اين همان سؤالي است كه مرا به نگارش اين كتاب تشويق كرد. شب‌ها با اين سؤال مي‌خوابيدم: هنگامي‌كه نمي‌توانيم فردي را ببخشيم، بايد چه كنيم؟ كدام ويژگي بخشش، آن را دشوار مي‌كند؟ حتي هنگامي‌كه با تمام وجود مي‌خواهيم ديگري را ببخشيم، باز هم با خودمان در كشمكش و تقلا هستيم.

براي بخشش به چه چيز نياز است؟ آيا بايد منتظر معجزه باشيم؟ فكر مي‌كنيد براي اين كار به مهارت‌ها و توانايي‌هاي خاصي نياز داريد؟ يا شايد فكر مي‌كنيد در برخي شرايط، بخشش غيرممكن است؟ آيا بخشش، ايده‌اي عجيب است كه فقط افراد احساساتي به آن معتقدند؟

به‌عبارت ديگر، آيا بخشش، ارزش تلاش كردن را دارد؟ اگر اينطور است، چگونه يك فرد معمولي مي‌تواند اين كار را انجام دهد؟

تحقيقات و بررسي‌هاي اخير، اطلاعات ارزشمندي را در اين زمينه‌ ارايه مي‌دهد. حال ما علاوه بر ايده‌ها و افكارمان، داده‌هايي مستند و معتبر در دست داريم. براساس اين داده‌ها مي‌توان علت رفتار خبرنگار، دوستش و ميليون‌ها انسان ديگر را پيش‌بيني كرد.

بخشش، راه‌حلي است كه به‌ ندرت، آن‌ را به‌كار مي‌بريم. به‌ همين خاطر عذاب مي‌كشيم. آن خبرنگار و دوستش مي‌توانستند از اين‌ راه‌حل استفاده كنند اما آنها‌ هم مانند بسياري از ما، اين كار را نكردند و به‌ جاي آن يكديگر را مقصر ‌دانستند.»