دانلود و خرید کتاب اجازه خانوم! شهرزاد دارسرایی
تصویر جلد کتاب اجازه خانوم!

کتاب اجازه خانوم!

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب اجازه خانوم!

کتاب الکترونیکی اجازه خانوم! نوشتۀ شهرزاد دارسرایی است و انتشارات دلکام آن را منتشر کرده است. کتاب اجازه خانوم! دربارۀ پسری به نام کیان است که در زندگی با مشکلات و چالش‌هایی روبه‌رو می‌شود.

درباره کتاب اجازه خانوم!

رمان یکی از راه‌های انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله می‌گیرید و گمشده وجودتان را پیدا می‌کنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سال‌ها نویسندگان در داستانشان بازگو کرده‌اند.

داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده‌ است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در کتاب اجازه خانوم! با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور می‌کند و کمک می‌کند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینه‌ای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.

خواندن کتاب اجازه خانوم! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های فارسی معاصر مناسب است.

بخشی از کتاب اجازه خانوم!

«بالای کوه آن سوتر از آسمان زمینی است به وسعت دریا، سبز و بی انتها و پر از گل های زیبا و معطری که دل هر بیننده ای را می رباید.

مادر مانند همیشه در حال دوشیدن شیر گوسفندان است و من با شادمانی به سمتش می روم .....

نسیم خنکی موهای از ته تراشیده شده سرم را نوازش می دهد و من با همان عرقگیر چرک مرده ای که دو سه سایزی از من بزرگتر است روی چمنزار دراز می کشم و از دور نگاهی به خانه ییلاقی مان می اندازم. پرتو نور خورشید چشمانم را می آزارد لحظه ای دست هایم را سایبان چشم هایم قرار می دهم تا مانع ورود اشعه خورشید به چشم هایم شود و بار دیگر از دور به خانه چوبی ییلاقی مان چشم می دوزم .

از فکر این که باید امسال همراه پدر و برادران ناتنی ام برای رفتن به مدرسه به خانه ی روستائی مان برگردیم دلم می گیرد. دل کندن از مادر برایم دشوار است و از طرفی اصلا دلم نمی آید او را در زمستانِ سختِ پر برفِ ییلاق تنها بگذارم.

اما مادر مانند همیشه ذهنم را می خواند و لبخندی می زند و می گوید:

نگران من نباش، من از عهده ی تمام کارهایم بر می آیم.

و بعد در حالی که چشم های مهربانش را به من می دوزد می گوید:

من تنها نیستم یاد تو همیشه با منست...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۰۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۵۰۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان