کتاب برگ برنده من

کتاب «برگ برنده من» نوشتۀ الهام قنبریان است و انتشارات مانیان آن را منتشر کرده است. این کتاب سرنخ‌هایی برای ساختن زندگی مطلوب ارائه می‌دهد.

درباره کتاب برگ برنده من

کتاب برگ برندۀ من به موضوع ساختن یک زندگی مطلوب و رسیدن به اهداف از طریق تکنیک‌های کاربردی و علمی می‌پردازد. الهام قنبریان در مقدمه، خواننده را به یک سفر ذهنی دعوت می‌کند؛ او می‌خواهد به افراد کمک کند تا بتوانند کتاب زندگی خود را بنویسند و مسیر زندگی‌شان را به‌گونه‌ای رقم بزنند که مطابق آرزوها و خواسته‌هایشان باشد. او این مفهوم را با استفاده از استعاره‌ای از یک فرشتۀ آرزوها بیان می‌کند که در صفحۀ آخر کتاب زندگی افراد آماده است تا هر چه آن‌ها می‌خواهند را به حقیقت تبدیل کند.

کتاب برگ برندۀ من در ۴ فصل تنظیم شده است. فصل اول: چون و چراهای یک هدف است. این فصل به اهمیت هدف‌گذاری و دلایل مختلفی که افراد برای تعیین اهداف دارند، می‌پردازد. نویسنده کمک می‌کند تا خواننده به درکی عمیق‌تر از چراهای اهداف خود برسد و مسیر مناسب را پیدا کند. فصل دوم: ۱۷ فوت‌وفن کشف رسالت است. کتاب در این بخش، به بررسی روش‌ها و تکنیک‌های مختلفی که می‌توان برای کشف رسالت و مأموریت شخصی در زندگی به کاربرد، می‌پردازد. این تکنیک‌ها به افراد کمک می‌کند تا به دنبال معنای زندگی خود بروند و اهداف بلندمدت را مشخص کنند. فصل سوم: دست‌اندازهای مسیر هدف است. الهام قنبریان در این فصل به چالش‌ها و موانعی که ممکن است در مسیر رسیدن به هدف‌ها بروز کنند، می‌پردازد و راهکارهایی برای عبور از این موانع ارائه می‌دهد. فصل چهارم: راهنمای گام‌به‌گام هدف‌گذاری است. این فصل به آموزش هدف‌گذاری دقیق و گام‌به‌گام می‌پردازد و به افراد نشان می‌دهد چگونه با برنامه‌ریزی صحیح و اصولی می‌توانند به اهدافشان برسند. کتاب برگ برندۀ من با زبانی ساده و روان و ارائه راهکارهای علمی و عملی، به خوانندگان کمک می‌کند تا زندگی مطلوب و معناداری برای خود بسازند و با اعتمادبه‌نفس بیشتری به سمت اهداف و آرزوهایشان حرکت کنند.

خواندن کتاب برگ برنده من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران کتاب‌های خودیاری، موفقیت و علاقه‌مندان به کتاب‌های روان‌شناسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب برگ برنده من

«خیلی اصرار کردم خانواده‌ام را راضی کنم که وارد این رشته نشوم. دوست داشتم تلاش بیشتری کرده و دوباره در آزمون شرکت کنم تا در رشته‌ای که دوست دارم ادامه تحصیل دهم؛ ولی اصرارهای من سودی نداشت و خانواده با این موضوع موافقت نکردند. فقط خدا می‌داند که آن روزها چه حالی داشتم. این حس و حال با ورود به دانشگاه روزبه‌روز بدتر می‌شد؛ زیرا خوب می‌دانستم این مسیری نبود که من آرزویش را داشتم. چقدر سخت است سفر به مقصدی که حس خوبی به آن نداری و زیستنی که از آن لذت نمی‌بری.»