دانلود رایگان کتاب چهار نمونه ترس گوردون لیش ترجمه مریم نوری‌زاد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب چهار نمونه ترس

«چهار نمونه ترس» داستان کوتاهی نوشته گوردون لیش، ویراستار و نویسنده آمریکایی است و از مجموعه مطالعه در وقت اضافه است. زمان تقریبی مطالعه: ۴ دقیقه

نظرات کاربران

رامین
۱۳۹۶/۰۶/۱۸

ما دیده بودیم رنگ و میپاشند روی بوم نقاشی و میگن اثر هنری . ما هم چیزی نمیگفتیم شاید چیزی حالیمون نیست اما دیگه ندیده بودیم کلمات و بپاشی رو کاغذ که شاید یه داستان از آب در بیاد .

- بیشتر
هانا F
۱۳۹۶/۰۸/۱۱

چهار نمونه ترس : اول ترس از دیر رسیدن دخترش. دوم ترس از درد شکم دخترش سوم ترس از دزد ماشینه چهارم ترس از هزینه های بیمارستان. برام جالب بود..:)

☺ میلاد
۱۳۹۶/۰۷/۰۵

باید صفر ستاره رو هم طاقچه واسه ارسال نظر اضافه کنه. لازم میشه

▪︎ sᴀʟᴠᴀᴅᴏʀ
۱۳۹۷/۰۵/۲۰

بی مفهوم و بدتر از همه بی سر و ته !!

Tesla €
۱۳۹۶/۰۵/۱۶

خدا کنه همچین سبکی بین نویسندگان راه نیوفته واگرن همون دو دقیقه در سال هم که ما ایرانیا کتاب میخوندیم فک کنم منفی بشه 😁

سایه‌بی‌سایگی:).میر
۱۴۰۰/۱۰/۱۱

روزمرگی هایی که واقعا برای من جذابیتی نداشت :) حس پوچی تا این حد !؟

hamid
۱۳۹۸/۰۵/۰۳

فاقد ارزش خواندن

عاشق کتاب
۱۳۹۷/۰۴/۱۳

خاطره روزانه بود؟ نفهمیدم

mazina
۱۳۹۸/۰۵/۰۶

هدف از نگارش این دو صفحه چی بود؟😶

امیر
۱۳۹۸/۰۹/۰۶

یک برش کوتاه از زندگی روزانه. خیلی معمولی که همه اون رو تجربه میکنن. بدون هیچ کشش و جذابیت.

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۵)
سپس فکرم را از خدمات سرویس‌دهی اورژانس بیمارستان و هزینه‌های پرداختی اورژانس به بلیت‌های تئاتر و سپس لباس‌هایی که درست و حسابی اتو کشیده شده بودند معطوف کردم.
☽ოყ♡ოσσŋ☾
پسرک می‌‌خواست که آن‌ها سوزن بخیه را بیرون بکشند و به نظرم فریادهای او در مقابل جسارت و شهامت آن‌ها برای بخیه‌زدن زخمش غیرقابل‌تحمل‌تر و آزاردهنده‌تر از تحمل درد بخیه بود.
☽ოყ♡ოσσŋ☾
دخترم از دانشکده تماس گرفت. او دانش‌آموخته‌ی بسیار خوب با نمرات عالی ا‌ست و در هر زمینه‌ای بسیار بااستعداد است. او گفت: «ساعت چنده؟» من گفتم: «دو». او گفت: «باشه، الان ساعت دو هستش، رأس ساعت چهار به وقت ساعت مچی‌ای که از اون ساعت رو به من اعلام کردی، منتظرم باش».
☽ოყ♡ოσσŋ☾
با درهای ماشین ور می‌‌رفت و گاهی در آن اثنا، به کمک آن وسیله، سعی داشت شیشه‌های ماشین را باز کند. من گفتم: «نگاه نکن!...»
محمدرضا
پسرک می‌‌خواست که آن‌ها سوزن بخیه را بیرون بکشند و به نظرم فریادهای او در مقابل جسارت و شهامت آن‌ها برای بخیه‌زدن زخمش غیرقابل‌تحمل‌تر و آزاردهنده‌تر از تحمل درد بخیه بود.
ارغوان

حجم

۶٫۰ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

حجم

۶٫۰ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

قیمت:
رایگان