کتاب آواز اندوه
معرفی کتاب آواز اندوه
کتاب آواز اندوه بهقلم المیرا حسینی و سمیرا توفیقی را انتشارات ماهواره منتشر کرده است. این کتاب مجموعهای است از متون ادبی و سرودههای دو بانوی ایرانی.
درباره کتاب آواز اندوه
متون کوتاه ادبی نیز میتوانند همچون شعر مایهٔ صفای روح و جان خواننده شده و ضمن ابراز درونیات نگارنده، وجود خواننده را نیز متحول و او را به فکر وادارند. کتاب آواز اندوه مجموعهای است از همین متون کوتاه، بهقلم دوبانوی جوان و خوشقریحه، المیرا حسینی و سمیرا توفیقی که میتواند برای علاقهمندان به این حوزه جالب توجه باشد.
خواندن کتاب آواز اندوه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران شعر و ادبیات فارسی و بهویژه متون کوتاه ادبی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب آواز اندوه
«زنده بودن چیست؟ فقط نفس کشیدن که زندگی نیست. باید چیزی باشد؛ عشقی، هدفی امید و آرزویی باید احساسی باشد تا انسان را به حرکت وادارد و گرنه فرق ما و مردهها چیست؟
انسان دلمرده چه داند زندگی چیست؟مفهوم زندگی را کسی درک میکند که دلش زنده باشد.
از فرداها خبری ندارم. نمیدانم در سرنوشتمان آفتاب زندگی میتابد یا مرگ اما این نفس کشیدن جز درد چیز دیگری برایمان به ارمغان نیاورده است. کاش بتوانم دل بکنم و بروم دل کندن از وابستگیها که آسان نیست، دل بزرگ میخواهد که من ندارم. قلب من به اندازهٔ کوچکترین جزیرهای است که غریب افتاده و کسی خبر از تنهاییهایش ندارد ولی میدانم روز وداع نزدیک است. عطرش به مشامم میرسد. میدانم؛ در نیمه شبی خوفناک پایان میدهم به زندگیام.
سال ها پیش به همسایه داشتیم، یه دختر جوون و شاد، شبها زیر نور مهتاب با موهای پریشونش میچرخید و میرقصید تا سرش گیج بره و خسته بشه! عادت کرده بودیم به صدای خندههاش بالآخره دل برد از همسایهٔ روبروییمون که پسر به تاجر سرشناس و معروف بود! عشقشون نقل هر مجلسی بود اهل محل میگفتن تو کوچه یه لیلی و مجنون داریم؛ اما مادربزرگ میگفت: «هر لیلی به مجنون دیوونه میخواد. مجنون عاقل به درد عشق و عاشقی نمیخوره. یه روز دلشو جمع میکنه و میره اما مجنون دیوونه تا تهش باهات میمونه حرفاشو نفهمیدم تا وقتی که پسره شبونه گذاشت و رفت سهم عشق لیلی فقط به نامهٔ خدافظی شد و بس! یک شب، یک هفته، یک ماه گذشت و کسی دختر همسایه رو ندید خنده، رقص و شادی از کوچه ها پر زد و رفت یه شب پلیس جنازشو تو دریاچه پیدا کرد اهل محل میگفتن خودمون دیدیم که جنازهش زیر نور مهتاب با همون موهای پریشونش میچرخید و میرقصید و میرقصید.»
حجم
۶۳۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه
حجم
۶۳۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه
نظرات کاربران
به عنوان یک فردی ک علاقه مند به کتاب و وقت گذرانی باآن هسم به دوستان عزیز پیشنهاد میکنم .باتشکر ا نویسندگان محترم
زمانی در طاقچه کتاب میخواندم، و میدانستم که یک روز، نوشته هایم در این اپ بارگذاری خواهد شد... سپاس از انتشارات ماهواره🙏🏻 «سمیرا توفیقی»
👌🏻