کتاب بیل گیتس

کتاب «بیل گیتس» نوشتۀ پاتریشیا برنان دموت و ترجمۀ محمدرضا افضلی است و انتشارات فنی ایران (کتاب های نردبان) آن را منتشر کرده است. این کتاب سرگذشت‌نامۀ بیل گیتس را در برمی‌گیرد.

درباره کتاب بیل گیتس

یکی از اصول مهم در تعلیم‌وتربیت، آشناکردن کودکان و نوجوانان با افراد موفق در تمام دنیا است. قصه یکی از روش‌های انتقال مفاهیم است که نه‌تنها پیام‌های مفید برای کودکان و نوجوانان دارد، بلکه اگر جذاب و مناسب سن آن‌ها باشد باعث می‌شود که تلاش کنند با شخصیت‌های قصه‌ همانندسازی کنند و آن‌ها را الگوی خود قرار دهند. آن‌ها از این مطالب در دوران بزرگسالی خود استفاده کرده و افرادی صالح و مفید برای جامعه می‌شوند. نوجوانان جامعه به الگویی مناسب نیاز دارند و برای یک نوجوان، الگویی بهتر از افراد موفق علمی و شخصیت‌های بزرگ وجود ندارد. کسانی که قصه‌هایشان بدون هیچ اغراقی برآمده از شخصیت واقعی آن‌ها است و تخیل در آن به کار نرفته است.

دنیای برنامه‌نویسی و نرم‌افزار وام‌دار فردی به نام بیل گیتس است، کسی که در زمینۀ دیجیتال و فناوری از بنیان‌گذاران و مبتکران بزرگ محسوب شده و مدیریت یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های این حوزه را برعهده دارد. او با تأسیس شرکت مایکروسافت، ثروتمندترین شخص در جهان شد. کتاب بیل گیتس سرگذشت‌نامۀ این فرد نابغه را در برمی‌گیرد که با زبانی ساده، روان و شیرین، اطلاعات دقیق دربارۀ زندگی او در اختیار گروه سنی نوجوان می‌گذارد، نابغه‌ای که از کودکی عاشق فکرکردن بود.

کتاب بیل گیتس شامل ۱۱ فصل می‌شود. فصل های کتاب عبارت‌اند از: «فصل اول: متفکر جوان»، «فصل دوم: کودک نابغۀ دبیرستان لیک‌ساید»، «فصل سوم: یادگیری زبانی جدید»،‌ «فصل چهارم: شانس در می‌زند»، «فصل پنجم: مایکروسافت متولدمی‌شود»، «فصل ششم: معاملۀ بزرگ»، «فصل هفتم: در مسیر پیشرفت سریع»، «فصل هشتم: زندگی خانوادگی»، «فصل نهم: رویارویی با مشکلات»،«فصل دهم: تقسیم ثروت» و «فصل یازدهم: زندگی امروز»

خواندن کتاب بیل گیتس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به نوجوانان و دوستداران زندگی‌نامه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بیل گیتس

«بیل خورۀ کتاب‌خواندن بود. در هفت‌سالگی تصمیم گرفت یک دائرةالمعارف را از اول تا آخر بخواند! او همۀ دایره المعارف ورلد بوک را خواند. همه می‌توانستند بفهمند که بیل جوان بسیار باهوشی است. برای بیل فکرکردن فعالیتی مثل نقاشی‌کردن یا کتاب‌خواندن بود. یک‌بار همۀ خانواده غیر از بیل‌سوار ماشین بودند تا به سفر کوتاهی بروند. کریستی پرسید: پس بیل کجاست؟ وقتی مادر بیل به خانه برگشت و او را یافت پرسید: بیل چه‌کار می‌کنی؟ بیل جواب داد: دارم فکر می‌کنم مادر!

بیل همیشه دنبال یافت راه‌هایی برای نشان‌دادن توانایی‌های خود بود. او چپ‌دست بود. وقتی در مدرسه حوصله‌اش سر می‌رفت، با دست راست می‌نوشت.»