دانلود و خرید کتاب تاج سیاه مهرداد فرهادی
تصویر جلد کتاب تاج سیاه

کتاب تاج سیاه

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب تاج سیاه

کتاب تاج سیاه نوشتهٔ مهرداد فرهادی است. انتشارات متخصصان این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب تاج سیاه

کتاب تاج سیاه حاوی یک رمان معاصر و ایرانی است که دنیایی را پوشش داده که خیالی است و سرتاسر ساختهٔ ذهن خیال‌پرداز نویسنده است. اشخاصی که در این رمان نام برده می‌شوند، از هیچ‌کس و هیچ‌جا برداشته نشده و همهٔ نام‌ها به‌دست نویسنده و به‌صورت رندوم انتخاب شده‌اند. این اولین کتابی است که مهرداد فرهادی آن را چاپ کرده است. این رمان هفت فصل دارد. 

خواندن کتاب تاج سیاه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تاج سیاه

«بعد از خروج از سرزمین گورف‌ها دیموند احساس ضعف شدیدی پیدا کرده بود. سول نیز متوجه این موضوع شده بود که وضعیت دیموند زیاد پایدار نیست. بعد از یک هفته حرکت، حال دیموند بدتر و بدتر از قبل شده بود و کمی بعدتر سرفه‌های خونینش شروع شد. سول نیز تنها کاری که از دستش برمی‌آمد، پیداکردن مکانی بود که در آن امنیت لازم را داشته باشد. در این حین سول در دامنه کوه غاری را دید که در حالت عادی به‌خاطر شیب تند و ارتفاع زیادش قابل رؤیت نبود و تصمیم گرفت به آنجا بروند. از طرفی دیموند دیگر توان حرکت‌کردن نداشت و سول او را بر دوش خود سوار کرد و به دهانه غار رساند.

سول زمانی که دیموند را در غار گذاشت، رفت تا برایش برگ درخت و هیزم به همراه کمی غذا بیاورد. زمانی که برگشت، دیموند از هوش رفته بود و برایش با برگ درختان مکانی را مهیا ساخت تا در آرامش استراحت کند.

سول از مراقبت‌کردن چیزی بلد نبود، فقط آتیش را همیشه برقرار می‌کرد تا دیموند سردش نشود و غذایش را هم همیشه آماده می‌کرد و به او می‌داد. چندین روز گذشت، اما خبری نشد. چندین هفته و ماه گذشت، باز خبری از به‌هوش‌آمدن دیموند نشد. سول کلافه شده بود. آن‌قدر نگران که به درگاه روح‌خواران حتی جان خود را نیز پیشکش کرده بود، اما باز خبری نشد، که راهی به ذهنش رسید. روح‌خواران اصل باور بر این داشتند که خودشان را در قالب جسمی فانی قرار دهند. هرچند با این کار جاودانگی خود را از بین می‌برند، ولی سول بیشتر نگران دیموند بود تا جاودانگی خودش. سریع دست‌به‌کار شد و دست خود را با سنگ برید و خونش را روی سر دیموند ریخت و بلند فریاد زد: زاد جاودانگی من برای تو فقط روحم را درون این کراور قرار بده.

زاد از میان خون زبان باز کرد و گفت: شرط خوبی است، عمر روح‌خواران باارزش است؛ مخصوصاً برای من. پس انجامش می‌دهم لرد جوان.

چندی بعد خودش را در سرزمینی عجیب دید با درختانی بلند. سول دستان خود را نگاه می‌کرد و دید جای هیچ زخمی نیست. متوجه شد زاد انجامش داده؛ هرچند جاودان بودن، چیزی نیست که بخواهد آن را رد کند.

سول هر طرف را نگاه می‌کرد، خبری از دیموند نبود. مسیر جنگل را رو به جلو طی کرد و کوهی بلند در روبه‌رویش دید.

با خودش گفت: از کوه بالا بروم، آنجا دید بهتری دارم؛ این‌گونه دیموند را زودتر پیدا خواهم کرد.

در حین بالارفتن از کوه دائم می‌لرزید، ولی سول متوجه نمی‌شد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۹۴ صفحه

حجم

۵۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۹۴ صفحه

قیمت:
۳۶,۹۰۰
تومان