کتاب پله بازی
معرفی کتاب پله بازی
کتاب «پله بازی» نوشتۀ سرور کتبی است و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را منتشر کرده است. پله بازی مجموعهای از چند داستان کوتاه زیبا و دلنشین برای کودکان را در برمیگیرد.
درباره کتاب پله بازی
کتاب پله بازی مجموعهای از چند داستان کوتاه را در برمیگیرد که سرور کتبی آنها را برای خردسالان نوشته است. این داستانها به زبان ساده، روان و کودکانه روایت میشوند. عنصر اصلی این داستانها تخیل است و سرور کتبی تلاش کرده تا از طریق داستانهای شیرین تخیل کودکان را به کار بگیرد و آنها را سرگرم کند. قصههای کودکان خردسالی که توانایی خواندن ندارند و داستانها را میشنوند معمولاً بسیار کوتاه است و نویسنده این کوتاهی را با استفاده از عنصر تخیل جبران کرده و برای آنها جذابیت ایجاد میکند. کتاب پلهبازی یکی از همین کتابها است.
داستان بازی خواب و ماه اولین قصۀ کتاب پلهبازی به مسئلۀ خواب کودکان میپردازد. کودک داستان نمیتواند بخوابد و حوصله اش سر رفته، او با تلویزیون،یخچال و دیگر وسایل خانه صحبت میکند؛ اما کسی حاضر به بازی با او نیست تا اینکه بالاخره ماه آسمان از طریق یک بازی کاری میکند که کودک به خواب برود. در داستان پلهبازی کودک به تعداد پلههای خانه توجه میکند و میفهمد که پلهها برابر با تعداد افراد خانوادهاش است؛ اما دلش میخواهد گربهاش هم یک پلۀ مخصوص داشته باشد. پدر با گذاشتن گربه روی پاهایش آن را جبران میکند. داستانهای مجموعۀ پلهبازی به مسائل، ابزار و چیزهایی میپردازد که کودک خردسال با آنها آشنایی دارد و آنها را با تخیل میآمیزد به همین دلیل برای کودکان جذابیت دارد و نظرشان را جلب میکند.
خواندن کتاب پله بازی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و خردسالان پیشنهاد میکنیم.
درباره سرور کتبی
سرور کتبی، نویسنده و مترجم ایرانی در سال ۱۳۳۸ در اهواز به دنیا آمد و در رشتۀ مهندسی صنایع تحصیل کرد. او کتابهای متعددی برای کودکان نوشته است و در کشور مالزی زندگی میکند. از میان آثار او میتوان به «خانم غوله به عروسی میرود»، «اسب شهزاده و ۶ قصۀ ديگر»، «آسياب، بچرخ!»، «اکسیژن و همبازیهایش»، «خانهام چرا میپرد»، «گل سرم افتاده توی چشمه» و «هیس... ساکت» اشاره کرد.
بخشی از کتاب پله بازی
«شب بود. پدر خوابیده بود. مادر خوابیده بود. خواهر بزرگ مینا خوابیده بود؛ اما مینا بیدار بود. مینا نمیخواست بخوابد. با خودش گفت: حالا چهکار کنم؟ همه خوابند. کسی با من بازی نمیکند. رفت سراغ تلویزیون و آن را روشن کرد. تلویزیون فیلمی نشان میداد که مینا دوست نداشت. مینا گفت: من کارتون میخواهم. تلویزیون گفت: حالا نیمهشب است و من اجازه ندارم کارتون پخش کنم. حالا نوبت بزرگترهاست که تلویزیون نگاه کنند»
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه