کتاب بامک
معرفی کتاب بامک
کتاب «بامک» نوشتۀ فرح با محصوری است و انتشارات خط آخر آن را منتشر کرده است. بامک روایت زندگی زن جوانی است که همسرش را در یک تصادف از دست میدهد.
درباره کتاب بامک
کتاب بامک دربارۀ زنی است که در جوانی شوهرش را در یک تصادف از دست میدهد. او دختری ۱۰ساله به نام پانیذ دارد. جمشید شوهر زن که بار تمام زندگی بر دوشش بوده با رفتنش زندگی زن جوانش را بهکلی دگرگون کرده است. جمشید، شوهر زن، کار مشخصی نداشت؛ نه کارمند جایی بود و نه سرمایهای داشت. پول کمی داشت که باهاش کار میکرد. گاهی یک ماشین میخرید و مدتی روش کار میکرد بعد با کمی سود میفروخت، او خیلی مواقع با وانت کهنۀ پدرش بار میبرد. آنها با وجود سختیها زندگی شیرینی داشتند. حالا زن جوان باید کاری پیدا کند و زندگیاش را هر طوری که هست سروسامان دهد.
کتاب بامک به شیوۀ اولشخص روایت میشود. زن داستان را روایت میکند و از زندگی پرفرازونشیب بعد از فوت همسرش میگوید. بامک قصۀ زنی به نام بامک است که در یکی از دهات اطراف مشهد زندگی میکند. شخصیت اصلی داستان بهعنوان یک زن سعی دارد خودش را در برابر مشکلات زندگی سر پا نگه دارد. فرهبا محصوری در کتاب بامک تلاش کرده است تا با زبانی ساده و صمیمی به خوانندگان نشان دهد براي بهدستآوردن هر چیزي در زندگی گاهی باید تاوان سختی داد. گاهی باید خطر کرد، گاهی هم اشتباه و همیشه قرار نیست همه چیز درست از آب در بیاید.
خواندن کتاب بامک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به علاقهمندان به ادبیات داستانی و دوستداران رمانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بامک
«من باید سمت چیزی جذب میشدم؛ اما نمی دونستم اون چیز شبیه چیه؟! من باید برای زندگی تلاش میکردم حرف هیچکس برام مهم نبود. ایده و رؤیاهایی در سر داشتم. در اون از زمان موجی از خواستن و پرواز در من ایجاد شده بود. هر روز میلههای قفسی که در آن گرفتار بودم برام تنگ و تنگتر میشد. باید رهایی را میآموختم. خیلی وقتها منتظر معجزه بودم، منتظر دو بال برای پرواز. دلم میخواست خیلی زود از شبهای سیاه بگذرم و به آفتاب برسم. در آن مقطع نیاز داشتم کسی همچون لباسی شسته در باد مرا بتکاند،چند بار و تندتند، تا چروکهام از هم باز بشه. تا ترسهام بریزه، غمهام از وجودم با سرعت باد دور بشه و من به آرامش برسم. ولی من همچنان مانند رخت خیسی بودم که چلانده نشده بودم و همانطور سنگین و سنگینتر مانده بودم. از خدا میخواستم که خوب ببینم، میخواستم که خوب باشم، ولو اینکه زمین و زمانم بد بود.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه
نظرات کاربران
سرگذشت زن جوان بیوه وتصمیماتی که بعد از فوت همسر برای امرار معاش گرفت . این تصویری از زندگی زنان ماست چه بیوه و متاهل ، واقعی وپند آموز.