کتاب برف در راه است
معرفی کتاب برف در راه است
کتاب برف در راه است داستانی نوشتهٔ بهرام آملی است و انتشارات متخصصان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب برف در راه است
رمان یکی از راههای انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سالها نویسندگان در داستانشان بازگو کردهاند.
داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
رمان برف در راه است زبانی ساده و روان دارد، شخصیت اصلی داستان بهرام است که به همراه همسر و فرزندش در تهران زندگی میکند، او برای شرکت در مراسم یادبود برادرش به روستای زادگاهش برمیگردد و به مرور خاطرات هیجانانگیز سالهای گذشته میپردازد تا اینکه... .
خواندن کتاب برف در راه است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب برف در راه است
«رادین پسرم روی کابینت جلوی پنجره و پشت به ما نشسته است. با دیدن دانههای برف ذوق میکند و به زبان کودکیش چیزی میگوید که نمیتوانم ترجمهاش کنم. شانزده ماه دارد و تاتیتاتی راه میرود. تابستان سال گذشته به دنیا آمد. موقع تولد دو کیلو و هفتصدگرم وزن داشت. از آن موقع تنها شش کیلو اضافه کرده و این موضوع مادرش را نگران میکند. با اصرار زیاد او پیش متخصص کودکان رفتیم. با دیدن تعداد زیاد مراجعه کنندگانی که دقیقا مشکل ما را داشتند، متوجه شدم در این موقعیت تنها نیستیم و خیالم راحت شد. همیشه همین اتفاق میافتد. وقتی خودمان را در موقعیتی تنها تصور میکنیم و خودمان را یک استثناء میبینیم، نگرانی و ترس به سراغمان میآید. تعجبی ندارد، تنهایی همیشه ترسناک است. آدم تنها آسیب پذیر است و حمایت کسی را احساس نمیکند. سرشت و ذات آدمی او را به طرف جمعیت سوق میدهد تا بقایش را تضمین کند و او را از خطرات در امان نگه دارد. اکنون ما یا حداقل من از نگرانی و ترس خلاصی پیدا کرده بودم و مطمئن بودم دکتر نیز با من هم رای و موافق است. او بعد از معاینه نگاهی به ما انداخت سپس گفت "کودک شما کاملا عادی و نرماله. جای هیچ نگرانی وجود نداره. یه نگاه به خودتون بکنین، بچهتون عیناً مثل شما لاغر و نحیفه. همین که رشد میکنه و هر چند کم به وزنش اضافه میشه، نشان از سلامتیش داره. اما محض اطمینان چندتایی آزمایش مینویسم. انجام بدین و نتایج رو برام بیارین". گرچه بعد از انجام آزمایشات، تمام اعداد گفتهٔ دکتر را تایید میکردند اما همچنان همسرم پافشاری میکرد که بچه حتما موردی دارد و باید کاری انجام داد. بر خلاف او کاملا اطمینان داشتم که هیچ مشکلی وجود ندارد. لحظه لحظههای بزرگ شدنش و قد کشیدنش را تا به امروز دقیق به یاد دارم. هر مرحله از رشدش و توانایی که به دست میآورد را خیلی سریع متوجه میشوم. توی دلم قند آب میشود. بغلش میکنم و صدها بار میبوسمش. موهای فرفری و رنگ روشنی دارد. بدنش بوی خاصی میدهد که از هر رایحهای لذت بخشتر است.»
حجم
۱۴۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
حجم
۱۴۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه