دانلود و خرید کتاب خزان خودکامه گابریل گارسیا مارکز ترجمه اسدالله امرایی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب خزان خودکامه

کتاب خزان خودکامه نوشتۀ گابریل گارسیا مارکز و ترجمۀ اسدالله امرایی است. نشر ثالث این کتاب را روانۀ بازار کرده است. این اثر، هجو‌نامه‌ای تلخ از زندگی دیکتاتورهای آمریکای جنوبی است.

درباره کتاب خزان خودکامه

کتاب خزان خودکامه، دربارۀ ژنرال پیری است که بین ۱۰۷ و ۲۳۲ سال دارد. او که پنج‌هزار بچۀ نامشروع به دنیا آورده است، دیکتاتوری شکاک و هذیان‌گوست و بر کشور استوایی کوچکی در منطقۀ کارائیب فرمان می‌راند. تصویر این مرد، همه‌جا هست؛ مانند معاصران واقعی‌اش، ‌مادری زحمتکش دارد. این مادر، پرنده‌فروش دشت‌های بی‌حاصل است. مرغان فرتوت و وارفته‌اش را با قلم‌مو رنگ می‌کند و در بازار می‌فروشد. وقتی می‌میرد، پسرش او را به ‌طور مضحکی تا مقام قدیسان بالا می‌برد.

یگانه‌همسر قانونی این دیکتاتور، راهبۀ سابقی است ترک صومعه کرده است. او در بازار روز دزدی می‌کند و سرانجام یک‌روز در بازار تره‌بار به چنگ شصت سگ خشمگین می‌افتد که او را به همراه پسر کوچکش می‌درند.

رمان خزان خودکامه، هجو‌نامه‌ای تلخ از زندگی دیکتاتورهای آمریکای جنوبی است؛ سبک نگارشی خاصی دارد؛ با همۀ آثار قبلی گارسیا مارکز تفاوت دارد؛ متن بدون جدا کردن پاراگراف‌ها از هم و تقریباً بدون فواصل لازم دنبال می‌شود؛ جمله‌های طولانی گاه تا یک فصل، فقط با ویرگول از هم جدا شده‌اند؛ در نقطه‌گذاری از نقطه به حد امساک و ویرگول به حد افراط استفاده شده.

تغییر راوی، تغییر زاویه دید و نوع روایت، در این کتاب، به جذابیت کار افزوده است.

خواندن کتاب خزان خودکامه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره گابریل گارسیا مارکز

گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۲۸ در کلمبیا به دنیا آمد. او داستان‌نویس و رمان‌نویسی است که به حرفۀ روزنامه‌نگاری نیز مشغول بود. مارکز خبرنگار و منتقد فیلم نیز بود و نمایشنامه و فیلمنامه هم می‌نوشت. برخی گابریل گارسیا مارکز را محبوب‌ترین و شاید بهترین نویسنده در اسپانیا، پس از سروانتس، می‌دانند. این نقل قولی از کارلوس فونتس (نویسنده) است.

مارکز در کودکی، پیوسته، در معرض افکار، باورها و قصه‌های خیالی و خرافاتی مردم اطراف‌اش بود. به‌طوری‌که تفکیک خیال و واقعیت از یکدیگر برایش سخت و دشوار شده بود. این نویسندۀ مشهور، در دوران جوانی، در رشتۀ حقوق تحصیل می‌کرد اما آن را رها کرد و به نوشتن روی آورد.

گابریل گارسیا مارکز نخستین داستان خود را در سال ۱۹۴۶ در یک روزنامه به چاپ رساند. این داستان «سومین استعفا» نام داشت.

درون‌مایه‌های تاریخی که حاصل و نشان‌دهندۀ شناخت گابریل گارسیا مارکز از کشورش است، در آثار او هویداست. سبک نگارشی مارکز را رئالیسم جادویی می‌دانند. این سبک، در بستری واقع‌گرایانه، حاملِ رخدادهایی غیرواقعی است.

برخی از آثار وی عبارت‌اند از: صد سال تنهایی، عشق سال‌های وبا، شرح وقایع پیشگویی‌های مرگ، تشکیلات سری شیلی، ژنرال در دخمه پرپیچ و خم، مهاجر غریبه، عشق و مصیبت‌های دیگر، حقیقت ماجراجویی‌های من، هیچکس حق ندارد برای سرهنگ نامه بنویسد، اسیر ساعت شیطانی، یک روز پس از شنبه، خاکسپاری بزرگ مامان و... .

گابریل گارسیا مارکز در سال ۲۰۱۴ در مکزیکوسیتی درگذشت.

بخشی از کتاب خزان خودکامه

«آخر تعطیل هفتگی، لاشخورها با منقار، توری پنجره‌های ایوان کاخ ریاست‌جمهوری را شکافتند و وارد شدند، کوبش بال‌هایشان، زمان ماندۀ درون کاخ را، به حرکت درآورد، سپیده‌دم دوشنبه ‌شهر در نسیم گرم و ملایمی از خواب قرون بیدار شد که از جسد مردی‌ بزرگ و جلال رو به زوال، برمی‌خاست. تنها در این هنگام بود که جرئت کردیم و قدم به درون گذاشتیم، بی‌آن‌که دیوارهای لرزان سنگی و بتنی را خراب کنیم، که نظر تندروها بود و بی‌آن‌که با ورزا در اصلی را از پاشنه درآوریم که دیگران پیشنهاد می‌کردند، چه کافی بود یکی فشاری دهد تا دروازه‌های سنگین پر از گلمیخ که در دورۀ برو برو، در برابر قلعه‌کوب‌های ویلیام دمپی‌یر، راهزن انگلیسی، تاب آورده بود وا برود. گویی به حال‌و‌هوای دوران دیگری قدم گذاشته‌ایم، زیرا هوای حجره‌های پر از نخالۀ ‌این کنامِ‌قدرت رقیق‌تر بود، سکوت سنگین‌تر و دیرین‌تر، در کورسوی روشنایی چیزی به چشم نمی‌آمد.

سنگفرش‌های سرتاسر حیاطِ اول به علف‌های هرز راه داده بود، درهم ریختگی پاسگاه نگهبان‌های فراری را دیدیم و اسلحۀ بازمانده در قفسۀ مهمات، میز درازی از چوب پرداخت نشده، با بشقاب‌های باقی‌ماندۀ ناهار یکشنبه که از ترس، نیم‌خورده مانده بود، در سایۀ یال فرعی، ساختمان مقر ادارات دولتی را دیدیم، قارچ‌های رنگی و زنبق‌های بی‌رنگ را میان احکامی‌ یافتیم که سیر عادیشان، کندتر از بی‌روح‌ترین زندگی‌ها بود، وسط حیاط سنگاب غسل تعمید را دیدیم که در آن، بیش از پنج پشت، نسل اندر نسل، با تشریفات نظامی‌، مسیحی شده بودند، اسطبل باستانی نایب‌السلطنه‌ها را دیدیم که به مهمانخانه تبدیل شده بود و میان گل‌های کاملیا و پروانه‌ها، کالسکۀ چهار چرخۀ پشت رکابدارِ زمانِ شورش، گاری زمان طاعون، کالسکۀ سال ستارۀ دنباله‌دار، نعش‌کش دوران پیشرفت و نظم، لیموزین خوابگرد قرن اول صلح را دیدیم، همه دست نخورده و سالم و زیر تار گردگرفتۀ عنکبوت‌ها رنگ شده به رنگ‌ پرچم ملی. در حیاط مجاور پشت نرده‌ای، بوته‌های گل سرخ پوشیده از غبار مهتابی را دیدیم که جذامیان، در دورۀ شکوه عمارت، زیرشان می‌خوابیدند، بوته‌ها را به حال خود رها کرده بودند و آن‌قدر گسترده شده بود که در آن فضای پرگل‌ به ندرت گوشه‌ای پیدا می‌شد که عطر گل به مشام نرسد، آمیخته با بوی مهوعی که از انتهای باغ می‌آمد و با تعفن مرغدانی و بوی ترش تپاله و بول گاوها و سربازان قصر سلطنتی دورۀ استعمار می‌آمیخت که حالا به آغل شیردوشی تبدیل شده بود.

راهی از میان انبوه گیاهان گشودیم، تاق‌های ضربی ایوان را با گلدان‌های میخک و با شاخ و برگ‌های بنفشه فرنگی و آستروملیاشان دیدیم که اقامتگاه متعه‌ها بود، از ته‌مانده‌های خانگی و تعدد چرخ‌های خیاطی معلوم می‌شد که بیش از هزار زن با گله‌ای از تخم مول‌های هفت ماهه، این‌جا زندگی می‌کرده‌اند، آشوب جنگ بازار مطبخ‌ها، لباس‌های پوسیده از آفتاب سر تشت‌ها، مبال‌ها، گنداب‌روهای روباز مشترک سرباز‌ها و متعه‌ها را دیدیم و در آن پشت بیدهای مجنون تنومندی یافتیم که در گلخانه‌های عظیم کشتی‌ها با خاک و شیرۀ نباتی و نم بارانشان سبز سبز از آسیای صغیر آورده بودند و پشت بید‌ها، دارالحکومۀ درندشت اندوهبار به چشم می‌خورد که کرکس‌ها از لای کرکره‌های لب‌پَر تو می‌رفتند. لازم نبود آن‌طور که فکر می‌کردیم، در را از پاشنه دربیاوریم، زیرا چنین می‌نمود که در اصلی به فشار فوتی باز شود، از پله‌های سنگی بالا رفتیم و وارد تالار اپرا شدیم که قالی‌هایش، زیر سم گاوها پاره شده بود، از سرسرا تا اتاق خواب‌های شخصی، دفاتر کار و تالارهای تشریفات را دیدیم که جولانگاه گاوهایی شده بود که پرده‌های مخملی را می‌جویدند و رودوزی صندلی‌ها را به دندان می‌کشیدند، تصاویر باشکوه قدیسان و سربازان را دیدیم بر کف تالار، میان اثاث شکسته و تپالۀ گرم گاوها، تالار غذاخوری را دیدیم که گاوها روفته بودند، تالار موسیقی که گاوها ریده بودند توی آن، میزهای دومینو، به هم ریخته و ماهوت دریدۀ میزهای بیلیارد جلو روی ما بود، در گوشه‌ای دستگاه باد را دیدیم که روزگاری همۀ پدیده‌های چهار گوشۀ عالم را جعل می‌کرد تا اهل خانه، دوری دریای ناپدید شده را تحمل کنند. جا‌بجا قفس‌هایی دیدیم با روکش پارچه‌ای که شبی از شب‌های هفتۀ گذشته، موقع خواب پرندگان روی آن‌ها کشیده بودند. از پنجره‌های بی‌شمار، جانور پهنِ خفته را دیدیم که همان شهر بود، بی‌خبر از این دوشنبۀ سرنوشت‌ساز تاریخی که آغاز می‌شد و فراسوی آن، در افق، خاکستر پرنخالۀ گودال‌های شبیه درۀ ماه را دیدیم که دشت بی‌پایانی بود که زمانی دریا را در خود جا می‌داد.»

معرفی نویسنده
عکس گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا مارکز
کلمبیایی | تولد ۱۹۲۷ - درگذشت ۲۰۱۴

گابریل گارسیا مارکز در شهر آراکاتاکا در کلمبیا به دنیا آمد و هشت سال نخست زندگی‌اش را با پدربزرگ و مادربزرگ مادری‌اش گذراند. پدربزرگ و مادربزرگ مارکز، هر دو داستان‌سرایان فوق‌العاده‌ای بودند، اما رویکرد آن‌ها در داستان‌گویی با یکدیگر بسیار تفاوت داشت. پدربزرگش به مارکز جوان داستان‌هایی درباره‌ی تاریخ، جنگ و مزارع موز محلی گفت. از سوی دیگر، مادربزرگ او زنی خرافاتی بود که به شدت به ارواح و جهان ماوراء طبیعی اعتقاد داشت و داستان‌هایی که برای مارکز تعریف می‌کرد نیز شامل همین مضامین بود.

نظرات کاربران

🌻سپیده 🌻
۱۳۹۶/۰۲/۱۱

"گابریل گارسیا مارکز" ، -سخت است همزیستی دائم با کسانی که دغدغه هایت را نمی فهمند،اما عزیزان تو اند... -زمان هیچگاه دردی را درمان نکرده،این ما هستیم که به مرور به دردها عادت می کنیم... -باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته

- بیشتر
sociologist
۱۴۰۰/۰۱/۰۶

این رمان را شاید بشود بلاغی ترین، ادیبانه ترین و شعروارترین رمان مارکز نامید. شاید داستان چندان جذاب و سرراستی نداشته باشد اما مارکز تراکم خیره کننده ای از توصیفات عالی، تخیلات نبوغ آمیز و بینش های سیاسی و اجتماعی

- بیشتر
nassiM
۱۳۹۵/۱۲/۱۰

میشه لطفا کسی که کتاب رو خونده راجبش یه توضیحی بده که متوجه بشیم در چه سبکی هست و چقدر کیفیت داستانی داره؟😊 بسیار ممنون میشم.

vahid
۱۳۹۵/۱۲/۱۵

من این کتاب رو با ترجمه ی کیومرث پارسای خوندم، واقعا فوق‌العاده زیباست، اصلا گارسیا مارکز فوق‌العاده اس! گارسیا تو این کتابش تصویری دقیق و حقیق از عقاید دیکتاتور ها و خودکامه ها به خواننده ها ارائه کرده اونم با

- بیشتر
Nazi Shakour
۱۳۹۵/۱۲/۱۰

منظور از اعتبار هدیه چیست ؟

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۳)
در پیشۀ سیاست، آن کس که سقوط می‌کند، کارش تمام است،
vihan
همۀ گرفتاری‌ها کشور، از آن است که مردم وقت زیادی برای فکر کردن دارند، بنابراین، دنبال راهی برای سرگرم کردن آن‌ها بود،
حسام
ژنرال همان شرایط را در رودرویی در بیست دست بازی دومینو پیشنهاد کرده بود و پاتریسیو آراگونس پذیرفته بود، با افتخار بی‌اندازه و خوشوقتی بیش از حد، جناب ژنرال، به شرط آن‌که‌ این افتخار را به من بدهید که اجازه داشته باشم ببرم، او پذیرفته بود، موافقم، از این قرار، یک دست، بعد دو دست بازی کردند، بیست دست بازی کردند و تمام شد و پاتریسیو آراگونس، همۀ دست‌ها را برد، ژنرال معمولاً می‌برد چون حریفش حق نداشت او را شکست دهد،
vihan

حجم

۲۶۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۲۶۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۱۴۸,۰۰۰
تومان