کتاب وحشی
معرفی کتاب وحشی
کتاب وحشی نوشتهٔ آروین ملک است. انتشارات نسل روشن این رمان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است. این اثر که یکی از کتابهای مجموعهٔ «کتابهای آروین» است، خوی وحشیگری در ذات بشر را نشان میدهد.
درباره کتاب وحشی
کتاب وحشی حاوی یک رمان معاصر و ایرانی به قلم آروین ملک است. این رمان در ۴ فصل نوشته شده که عنوان آنها بهترتیب عبارت است از «کلبهای در جنگل»، «یادآوری»، «پوست» و «آن زن». داستان از جایی آغاز میشود که راوی از سروصدای یک سگ میگوید؛ سروصدایی که به صاحب سگ اجازهٔ استراحت نمیدهد. صاحب سگ از کلبه بیرون میآید تا از حال سگ و دلیل سروصدای او آگاه شود. سگ به پارسکردن ادامه میدهد و سپس ناگهان به راه میافتد. داستان اینگونه ادامه پیدا میکند که زن اسلحهٔ شکاریاش را برمیدارد و بهدنبال سگ پشمالو راه میافتد. این سگ بهدنبال چه بود؟ آیا زن میتوانست حدسی بزند؟ بالاخره سگ، زن را کنار ردّ خونی میبرد که کنار چالهای بر روی زمین ریخته است. رمان «وحشی» را بخوانید تا ادامهٔ داستان را بدانید.
گفته شده است که رمان وحشی، روایتی از توحش در دنیای امروز و خوی وحشیگری انسان است؛ انسانی که چرخدندههای دنیای سیاه و بیرحم، روحش را در خود هضم کرده است. نویسندهٔ این اثر در اولین رمان خود، داستان زنی را حکایت میکند که بهخاطر خاطرات و اعمال تلخی که در گذشته انجام داده، به جنگل و دور از جوامع انسانی پناه برده است، اما بهزودی مجبور به روبهروشدن با گذشته میشود. در این رمان، حتی شخصیتهای مثبت نیز از روی دوم شخصیتشان استفاده کرده و تصمیماتی میگیرند که «وحشیگری» قلمداد میشود و تأثیر سایهٔ سنگین توحش انسانی و خوی حیوان درون آدمی را بر زندگی عادی بشر روشن میکند.
خواندن کتاب وحشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب وحشی
«کمی تاریک بود. مطمئناً جای کوچکی بود و البته خالی. مانند یک انباری که بهتازگی تمیز شده باشد. بلند شد. چیزی به تن نداشت. شوکه شد. کاملاً برهنهاش کرده بودند. اما نه جای زخمی داشت و نه ناراحتی. سالم بود، منتهی برهنه. صدای نفسنفس زدن کسی را حس کرد. با وجود تاریکی محسوسی که وجود داشت، توانست وجود دو نفر دیگر را نیز تشخیص دهد. دو همجنس. دو دختر.
دستانشان بسته بود. محکم و از پشت. دختر به دنبال دریچه یا باریکهی نوری بود. چیزی نیافت. راهِ دهانش نیز مسدود بود. گرسنه نیز بود. بوی عجیبی از آن فضای بسته و خفه میآمد. بویی کهنه. در آن تنگنا تمام تلاشی که میتوانست بکند، تولید صدا با دهانِ بسته بود که کاملاً بیفایده بود.
صداهایی خفه از یک انباری زیرزمینی، در یک خانهی ویلایی که درختی با برگهای پژمرده، در آن به کهنسالی رسیده بود، به زحمت تا نزدیکی همان درخت میرسید. کاری از دست کسی ساخته نبود.»
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه