کتاب گلچین باغ شاعران

کتاب گلچین باغ شاعران نوشتهٔ بهنام دبیب است و انتشارات متخصصان آن را منتشر کرده است. این کتاب مخصوص مشاعره (الفبایی) است.

درباره کتاب گلچین باغ شاعران

مشاعره یکی از تفریحات سالم و هیجان‌انگیز ایرانی‌هاست؛ وقتی دورهم جمع می‌شوند سعی می‌کنند با به‌خاطرآوردن اشعار نغز با هم مسابقه دهند تا یک نفر برنده شود. در مشاعره کسی که شعر بیشتری حفظ شود موفق‌تر است. کتاب گلچین باغ شاعران به شما کمک می‌کند شعرها را براساس الفبا حفظ کنید.

خواندن کتاب گلچین باغ شاعران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که اهل مشاعره هستند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب گلچین باغ شاعران

«آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟

بی وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟

شهریار

*****

ای جان جان جانم تو جان جان جانی

بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی

عطار نیشابوری

*****

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

حافظ

*****

اگر عاصی اگر مجرم اگر بی‌دین اگر مستم

به محشر کی گذارد دامن عفوت تهی‌دستم

واعظ قزوینی

*****

اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم

اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر کنم

مولوی

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی‌تو به جان آمد وقت است که بازآیی

حافظ

*****

آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من

ای عقل عقل عقل من ای جان جان جان من

مولانا

*****

آه اگر باز به سویم آیی دیگر از کف ندهم آسانت

ترسم این آتش سوزنده عشق آخر آتش فکند بر جانت

فروغ فرخزاد

*****

این چیست که چون دلهره افتاده به جانم

حال همه خوب است من اما نگرانم

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر

مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

فاضل نظری

*****

امروز نه آغاز و نه انجام زمان است

ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است

گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری

دانی که رسیدن هنر گام زمان است

هوشنگ ابتهاج

از زندگانی‌ام گله دارد جوانی‌ام

شرمنده جوانی از این زندگانی‌ام

دارم هوای صحبت یاران رفته را

یاری کن ای اجل که به یاران رسانی‌ام

شهریار

*****

الا ای پیر فرزانه مکن منعم ز میخانه

که من در ترک پیمانه دلی پیمان‌شکن دارم

حافظ

*****

از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم

نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم

حسین منزوی

*****

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

حافظ

*****

ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها

وی شور تو در سرها وی سر تو در جان‍ها

تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستم

بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها

سعدی

ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن

در گوشه‌ی میخانه هم ما را تو پیدا می‌کنی

شهریار

*****

آری آن روز چو می‌رفت کسی داشتم آمدنش را باور

من نمی‌دانستم معنی هرگز را

تو چرا باز نگشتی دیگر

هوشنگ ابتهاج

*****

ای گل خوش‌نسیم من بلبل خویش را مسوز

کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان

قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو

حافظ

*****

اشک‌ها آهسته می‌لغزند بر رخسار زردم

آرزو دارم روم جایی که دیگر برنگردم

عماد خراسانی

*****

از عشق من به هرسو در شهر گفتگویی است

من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد

شهریار

آفاق را گردیده‌ام مهر بتان ورزیده‌ام

بسیار خوبان دیده‌ام اما تو چیز دیگری

امیرخسرو دهلوی

*****

اصل بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است

تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است

سعدی

*****

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

دل من داند و من دانم و دل داند و من

خاک من گل شود و گل شکفد از گل من

تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من

مولانا

*****

امشب چه غوغا کرده‌ای، طوفان چه برپا کرده‌ای

در سرزمین سینه‌ام، دل را چو دریا کرده‌ای

تا کی به ساحل سر زنم؟ امواج را بر در زنم؟

تا کی بجویم من تو را؟ لنگر کجا وا کرده‌ای؟

علیرضا پناهیان

*****

از دل دیوانه دیوانه‌تر دانی که کیست؟

من که دائم در علاج این دله دیوانه‌ام

سحاب اصفهانی

ای شعر! چه می‌فهمی از این حال خرابم

دست از سر این شاعر کم‌حوصله بردار

اوج غم این قصه در این شعر همین جاست

من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار

رؤیا باقری»