با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتیات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب بروید پیدایش کنید
۴٫۶
(۱۳)
خواندن نظراتمعرفی کتاب بروید پیدایش کنید
«بروید پیدایش کنید» از مجموعه «قصه سرداران» و نوشته سیدعلیرضا مهرداد (-۱۳۴۵)، داستانهایی بر اساس زندگی سردار شهید عبدالحسین برونسی است.
قصه سرداران، قصه تار و پودی از لطافت عشق و صلابت حماسه بر پرچمی است مقدس،پرچمی که در کربلا به اهتزار درآمد. چهارده قرن تاریخ ولایت را در خط سرخ شهادت پیمود،در هشت سال دفاع مقدس تکثیر شد تا سرانجام به فرمان آخرین فرمانده زمین و زمان برفراز قلههای اقتدار جهان به اهتزار در آید.
شهید والا تبار عبدالحسین برونسی در سال ۱۳۲۱در روستای گلبوی کدکن تربت حیدریه چشم به جهان گشود. تا هنگام ازدواج و پس از آن به شغلهای سادهای نظیر کشاورزی، کار در مغازه لبنیاتفروشی و سبزیفروشی و نهایتا بنایی پرداخت. سال ۱۳۵۲ پس از آشنایی با یکی از روحانیون مبارز با درسهای آیت الله خامنهای آشنا شده و از آن پس دل در گرو جهاد و انقلاب نهاد. فعالیت او در اندک مدتی چنان بالا گرفت که ساواک بارها و بارها خانه اش را مورد هجوم و بازرسی قرارداد. آخرین بار در مراسم چهلم شهدای یزد دستگیر و به سختی شکنجه شد و ساواکیها تمام دندانهایش را شکستند. کمی بعد به قید ضمانت آزاد شد و دوباره به فعالیت پرداخت و در نقش رابط مقام معظم رهبری که به ایرانشهر تبعید شدهبودند انجام وظیفه کرد. پس از پیروزی انقلاب به صورت افتخاری به سپاه پاسداران پیوست. با آغاز درگیریهای کردستان به پاوه رفت و با شروع جنگ تحمیلی در شمار نخستین کسانی بود که خود را به جبهههای نبرد رساند. او در عملیات فتح المبین به عنوان فرمانده گردان خطشکن مرکز فرماندهی عراقیها را واقع در تپه ۱۲۴/۱ نابود کرد و کمرش مجروح شد. جراحت نمی توانست شهید برونسی را از پا بیندازد . او در عملیات بیت المقدس به عنوان فرمانده گردان خطشکن حر و در عملیاتهای رمضان، مسلم ابن عقیل، والفجر مقدماتی و والفجر یک به عنوان فرمانده گردان خطشکن عبدالله رزمید و حماسه آفرید و نامش در آزمون جنگ و جهاد شهره شد. او سرانجام در ساعت ۱۱ صبح روز بیست و سوم اسفند ۱۳۶۳ با اصابت ترکش خمپاره به بدن مطهرش، مرثیه سرخ معراج را نجوا کرد و به مقام قرب الهی رسید. پیکر پاک آن شهید عزیز در کربلای بدر باقی ماند و مردم خراسان، روح ملکوتی او را در تاریخ نهم اردیبهشت ۱۳۶۴ بامراسم با شکوهی تشییع کردند. شهید برونسی قبل از شهادت در فرازی از وصیتنامه خود گفته است: اگر هزاران بار گشته شوم در راه ابوالفضل (ع)، حسین (ع) و مهدی (عج) و ابوالحسن (ع) باز هم کم است، این جان ناقابل پدر شما قابلیت راه آنها را ندارد.
سلام بر ابراهیم (۱)
گروه نویسندگان
گردان قاطرچی هاداوود امیریان
دختر شینا: خاطرات قدمخیر محمدی کنعانبهناز ضرابیزاده
عارفانهگروه نویسندگان
سلام بر ابراهیم (۲)گروه نویسندگان
من زندهاممعصومه آباد
پسرک فلافلفروشگروه نویسندگان
خداحافظ سالارحمید حسام
دا: خاطرات سیده زهرا حسینیسیده اعظم حسینی
من زنده اممعصومه آباد
آب هرگز نمیمیردحمید حسام
رفیق خوشبخت ماسید عبدالمجید کریمی
وقتی مهتاب گم شدحمید حسام
دختر شینابهناز ضرابیزاده
آب هرگز نمیمیردحمید حسام
شاهرخ حر انقلابگروه نویسندگان
در کمین گل سرخ؛ روایتی از زندگی شهید سپهبد علی صیاد شیرازیمحسن مومنی
اسم تو مصطفاستراضیه تجار
آن بیستوسه نفراحمد یوسفزاده
پایی که جا ماندسیدناصر حسینیپور
نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریدهای برای کتاب ثبت نشده است
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه