کتاب ماه منفور
معرفی کتاب ماه منفور
کتاب ماه منفور نوشتهٔ سحر قزوینی است. انتشارات متخصصان این مجموعه داستان کوتاه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب ماه منفور
کتاب ماه منفور ۸ داستان را در بر گرفته است که عنوان برخی از آنها عبارت است از «وقتی هیچ همهچیز شد»، « فرازهای دلانگیز فرودهای غمانگیز»، «دختر شجاع و شکارچی قلعهٔ سرخ» و «گلهٔ سگهای خیسشده». میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب ماه منفور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ماه منفور
«من هم یک پوستین دارم که روی حفرهٔ قلبش سوراخ شده، با چسب نواری سوراخش را پوشاندم. هرروز پوستینهای زیبایی در فروشگاه میبینم ولی توانایی خرید هیچکدام را ندارم پس با همین پوستین سوراخ کنار میآیم. در پوستینفروشی وظیفهای مشخص دارم، باید پوستهای گرانقیمت و براق را به مشتریها نشان بدهم و حسابی از آنها تعریف کنم. از طبیعی بودن موها و رنگ پوست تا ماندگاری و قابل شستوشو بودن آنها تعریف میکنم و سعی میکنم مشتریها را راضی نگهدارم. در قسمت پوستینهای ارزانقیمت فروشگاه، پوستینهای کچل و کم مو با چهرههای رنگ و رو رفته وجود دارد. معمولاً خانوادهها با یکدیگر برای خرید پوستین از راه میرسند و همه باهم در قسمت تعویض فروشگاه پوستهای قدیمی خود را تحویل مأمور نظارت میدهند و کد مربوطه کف دست پوستین جدید ثبت میشود. آدمها دیگر اسم ندارند مجموعهای از یک عدد پنجرقمی هستند. هر کس پول بیشتری داشته باشد پوستین جذابتری دارد. اوایل پوستینهای میانسال و پیر هم به فروش میرسید ولی خیلی زود مشخص شد مردم نمیخواهند پیر به نظر برسند. بعضی سالمندان بااینکه پاهایشان میلنگد و کمرشان خمشده جوانترین پوستینها را انتخاب میکنند. همه میخواهند جوان باشند و کسی از سنوسال و گذشتهاش صحبت نمیکند. پوستین من شکل سادهای دارد. یک مرد با موهای سفید که بهزودی کچل میشود. من یک پوستین بیشتر نداشتم که از همان دفعه اول کهنه بود. پانزده سالم بود که باران خاکستری بارید. مادرم را در کودکی ازدستداده بودم. پدرم مقابل شیرینیفروشی محله لباس دلقک میپوشید و برای بچهها نمایش بازی میکرد. بعد از اینکه باران خاکستری بارید آدمها دیگر شیرینی نمیخوردند و اوضاع زندگی ما هم دگرگون شد.»
حجم
۵۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۱ صفحه
حجم
۵۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۱ صفحه