دانلود و خرید کتاب قابی از چهره‌های قرآنی کاظم حاجی رجبعلی

معرفی کتاب قابی از چهره‌های قرآنی

«قابی از چهره‌های قرآنی» عنوان مجموعه کتاب‌هایی از مدرسه دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران است که با زبان ساده و رویکرد تدبری، به موضوع شناخت شخصیت‌های دینی و قرآنی پرداخته است. کاظم حاجی رجبعلی مؤلف و گویندهٔ این کتاب صوتی است.

درباره کتاب صوتی قابی از چهره‌های قرآنی

این دفتر ۹ نفر از چهره‌های حماسهٔ کربلا را با رویکرد تدبری، در سه قاب بررسی کرده است:

۱- ترسیم شخصیت، که شامل معرفی شخصیت و نکته تاریخی مشهوری در مورد آن شخصیت است.

۲- بوم آیات، شامل بررسی آیات یا سوره‌هایی که می‌تواند شخصیت انتخاب شده را در بستر قرآن، تحلیل کند.

۳- قابی از چهره شخصیت، شامل جمع‌بندی نکات و پاسخ دادن به سوالات رایجی که درباره چهره یاد شده وجود دارد.

ممکن است این سؤال به ذهن متبادر شود که پاسخ این است که گاهی بخشی از محتوای درون در قالب کلمات به وضوح و با اشاره مستقیم خودنمایی می‌کند و گاهی به شرط انس با قرآن می‌توان متوجه حالات و رفتارهای آشنایی شد که دقیقاً انسان را به آیات و سوره‌ها و یا ترکیبی از آنها دلالت می‌دهند. پس با این حساب چهره‌های قرآنی محدود به کسانی نمی‌شود که نامشان در قرآن به لفظ ذکر شده باشد.

کتاب صوتی قابی از چهره‌های قرآنی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به مطالعهٔ بیشتر دربارهٔ واقعهٔ کربلا پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب صوتی قابی از چهره‌های قرآنی

«چنانکه در ترجمه آیات فوق دیده می‌شود، جوانانی که به اصحاب کهف مشهور شدند، دعای ویژه‌ای کردند، و یک نجات مخصوصی خواستند. از خدا خواستند که یک هدیه‌ای به ایشان برساند که از جانب خودش باشد. «مِنْ لَدُنْکَ»؛ از جانب تو؛ خیلی سفارشی؛ خیلی مخصوص. و از خدا خواستند که امرشان را به رشد منتهی کند و به مقصد و عاقبت خوب منجر کند. بعد خدا می‌فرماید آنها را به خواب فرو بردیم. تا سالیان سال خوابیدند. تا ببینیم وقتی که بلند شدند، کدامشان می‌تواند بگوید چقدر خوابیده‌اند. عجب! یعنی خدایا تو اراده کردی و یک عده‌ای را ۳۰۰ سال به خواب فرو بردی که بخوابند تا بعداً که بیدار شدند ببینیم کدامشان می‌توانند درست بگویند که چند روز خوابیدیم؟! نکات ویژه‌ای در این ماجراست. سه چهار تا آیه بیشتر نیست؛ اما سه چهار آیه‌ای که عجیبند و جالب‌تر این است که در عبارت اول می‌گوید این ماجرا عجیب هم نیست. حکایت حبیب و حال و سن او در این آیات قابل ترسیم است.

خود آیات می‌گویند تعجب نکن از ماجرای اصحاب کهف و رقیم، می‌پرسیم یعنی چه تعجب نکن؟. یعنی تعجب کردن ممنوع است؟ یا اینکه «تعجب نکن»را باید با لحنی خاص نزدیک به این تعبیر فهمید که، «یک وقت تعجب نکنی‌ها!»؛ اینطوری اگر در نظر بگیریم لحن این آیه مهم می‌شود. این لحن می‌خواهد بگوید که یک تعجب بکن ولی یک تعجب نکن. یک تعجب در ظاهر عبارت است و یک تعجب در لحن آیه وجود دارد. «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَبًا» به معنای تعجب کردن ممنوع، نیست این آیه از یک ظرفیتی خبر می‌دهد که برای انسان خواسته شده است. باید برای انسان موضوعاتی وجود داشته باشند که او را شگفت‌زده بکنند. حتی انسان بتواند بی‌نهایت شگفت زده بشود؛ که از اندازه تعجب انسانها می‌شود فهمید ظرفیتشان تا چه اندازه است. بی‌احساس‌ها اعجاب در کارشان نیست؛ هیچ چیز زیبایی آنها را به ستایش وا نمی‌دارد(شروع سوره با حمد خداوند شروع می‌شود که ستایش زیبایی خداست) خدا از ما می‌خواهد ما این ظرفیت را داشته باشیم یعنی با یک اشتهای بی‌نهایت نسبت به موضوعات برخورد کنیم. امکان اعجاب برای ما وجود داشته باشد اما بعد که این اتفاق افتاد و ما بی‌نهایت متعجب شدیم، بعد از درک همه اعجاب با همه بزرگی و عظمتش، بدانیم که در برابر خدا و عظمت او هیچ است. باید اول تعجب بکنی که بعداً به تو بگویند تعجب ندارد.»

yalda
۱۳۹۵/۰۷/۲۶

مثل همیشه نوشته های استاد رجبعلی تفکری و عالی

aremesh
۱۳۹۵/۱۰/۲۶

عالی

سجاد
۱۳۹۵/۰۷/۲۲

دوست داشتم کتابو و از خوندنش لذت بردم شاید به این دلیل که هم به معماها پاسخ میداد هم معما ایجاد میکرد راستش طرح جلدش منو جذب کرد، ولی عنوان یه کم برام غیرقابل فهم بود ، البته الان فهمیدم ولی

- بیشتر
ح ق
۱۳۹۸/۰۶/۱۷

فوق العاده

ام باقر
۱۳۹۵/۰۷/۲۳

بسیار عالی

hadid
۱۳۹۵/۰۷/۲۱

خوب

کاربر ۱۴۶۱۴۷۵
۱۳۹۹/۰۳/۱۷

سلام من کتاب را خریدم ولی برای من نیومد؟؟؟؟

حرّ در واقع کسی بود که حقیقتاً و به درستی خواند و قرائت کرد. یک طوری خواند که خواندنش، شدن باشد. خواندن همان و شدن همان. خوب خواند و خوب عمل کرد. حرّ با تمام وجودش حقیقت «أَنَّ اللَّهَ یرَی» را وجدان کرد
چڪاوڪ
عباس بن علی(ع) کسی است که برای او هیچ فرض دیگری جز حمایت از حق و یاری از حسین(ع) مطرح نیست. در ذهن و جان او اصلاً فرض یاری نکردن حسین(ع)مطرح نیست تا به آن فکر کند.
چڪاوڪ
در معرکه عاشورا خیلی‌ها سخنرانی کردند؛ بُریر، حبیب، زهیر، امام حسین(ع)، اینهایی که به نظر می‌رسید می‌توانند تاثیری داشته باشند. اما یک سخنرانی بدون کلام نیز بود که بیشتر از هر سخنرانی توانست در لشکر دشمن شکاف ایجاد کند و جنگ را ببرد به سمت مغلوبه و یک طرفه شدن و پیروزی عینی جریان حق و خطابه بدون الفاظ جناب علی اصغر(ع) این کار را کرد. این چهره نشان داد که می‌شود خطابه گفت، می‌شود سخنرانی کرد، بدون استفاده از هیچ کلامی و هیچ لفظی، خطابه‌ای که بتواند اتمام حجت کند و یا انذار باشد.
چڪاوڪ
موحّد خالص که باشی، یک جوری خداوند را وصف نمی‌کنی که توحید، توحید نباشد. وصف و تشبیه و تعابیر مخلَصین مبتنی بر نظام ملائکه، صافّات و زاجرات و تالیات و مقسّمات دارد، حفظ دارد، شهاب دارد. این شهاب‌ها قبلاً هرگونه تعبیری را که شائبه انحراف داشته باشد و بوی شیطنت بدهد را تعقیب می‌کنند و از بین می‌برند.
چڪاوڪ
سوره مبارکه کافرون سوره‌ای است که در آن ثابت می‌شود توحید حقیقی و پرستش حقیقی خداوند مطلق است و ذره‌ای ناخالصی در آن پذیرفته نیست و به هر نحوی کوتاه آمدن در ابراز، باور، اراده و شیوه مساوی و مترادف با کافر بودن و عبد نبودن است. این سوره سوره بیرون آمدن از تناقض‌هاست می‌گوید نمی‌شود خدا پرست بود ولی خدا پرست نبود.
چڪاوڪ
شناساندن حقایق، مقام بلندی است اما نازل کردن حقایق در مراتب دیگر و در بیانی شیوا و شیرین مقامی استثنایی است. جناب قاسم(ع) می‌تواند یک پدیده ای مثل مرگ را با تمام ابهامش، با تمام ترسناکیش، با تمام ظاهر تلخش، طوری معرفی کند که مسیر شهادت معلوم بشود و هر کس به قسمت شهادتش برسد. این کار، یعنی ایشان چهره‌ای است که می‌تواند نامی را ببرد و صاحب آن نام به شیرینی سعادت نایل بشود. احلی من العسل عصاره‌ای از امامت و تعالیم امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود که از زبان حضرت قاسم(ع) جاری شد.
چڪاوڪ
انکار خوبی‌های علی‌اکبر(ع) و بلکه تقابل و به شهادت رساندن او، چیزی جز انکار رسول خدا(ص) نیست. چه می‌شود که کسی شبیه‌ترین به پیامبر(ص)را می‌کُشد؟ دلیلش این است که او همان نسبت‌دهنده جنون به رسول خدا(ص)و بی‌اعتقاد به اوست.
چڪاوڪ
نسبت و رابطه کربلا با قرآن، رابطه‌ای است شبیه ربط میان کندویی از نحل‌های خدا و گلستانی از قرآن و شخصیت‌هایی که در آن وجود دارند و ذکری از آنها به میان آمده است.
چڪاوڪ
«أَنتَ صاحِبُ لِوائی» این مرد انتهای حماسه‌هاست؛ سراسر هیبت است و وفاداری؛ در رزمندگی نظیری برای او نمی‌شناسند. تربیت شده ویژه امیرالمؤمنین(ع) است؛ آن هم به شکل ویژه برای کربلا. ماجرای ازدواج علی(ع) با ام‌البنین(س) مشهور است که علی(ع) نقشه چهره و قد و قامت عباس(ع) را برای علمداری کربلا می‌کشید که ام‌البنین(ع)را به او معرفی کردند. اینکه دشمن برای او امان‌نامه آورد تا بلکه با شجاعت و دلاوری او روبرو نشود، اینکه حسین(ع)او را برای آوردن آب فرستاد و او خود را به شریعه فرات رساند، تشنه بود، دست زیر آب برد اما آبی نخورد، اینکه حسین(ع)به او «جانم به فدایت» گفت و اینکه با رؤیت شهادت عباس(ع) دست به کمر گرفت و ستون خیمه را به نشان عمق پیوستگی‌ و علاقه به برادر و نیز اوج حساسیت جایگاه عباس بن علی(ع) در اردوگاه اهل بیت(ع)، به زیر افکند، همگی دستمایه‌ها و شروع خوبی برای ترسیم چهره ابوالفضل العباس(ع) مشهور به قمر بنی‌هاشم می‌توانند باشند؛ اما ما نقطه شروع این تصویرگری را مضمون رجزخوانی ایشان قرار می‌دهیم.
szt213
سوره مبارکه کافرون سوره‌ای است که در آن ثابت می‌شود توحید حقیقی و پرستش حقیقی خداوند مطلق است و ذره‌ای ناخالصی در آن پذیرفته نیست و به هر نحوی کوتاه آمدن در ابراز، باور، اراده و شیوه مساوی و مترادف با کافر بودن و عبد نبودن است. این سوره سوره بیرون آمدن از تناقض‌هاست می‌گوید نمی‌شود خدا پرست بود ولی خدا پرست نبود. اثبات این نکته را با چهار کلمه«قل»، «کفر»، «عبد»و «دین»که واژگان اصلی این سوره هستند انجام می‌دهد. به استناد مفهوم «قل»و ضرورت ابراز خداپرستی می‌گوید: نمی‌توان خدا پرست بود ولی قائل به ابراز خدا پرستی نشد و خداپرستی را شأنی خصوصی و شخصی دانست. به استناد مفهوم «کفر» و ضرورت باور خداپرستی می‌گوید: نمی‌توان خداپرست بود ولی موضعگیری صریح و روشن در برابر طاغوت یا هرگونه بت‌پرستی و انحراف نداشت. به استناد مفهوم «عبد»و ضرورت حکم الهی می‌گوید نمی‌توان خداپرست بود اما اراده الهی را بر اراده خود یا هرکس دیگر غلبه نداد. و به استناد مفهوم«دین»و ضرورت شیوه و سبک زندگی خداپرستانه می‌گوید: نمی‌توان خداپرست بود اما در زندگی برنامه و شیوه‌ای غیر خداپرستان داشت.
szt213
عباس بن علی(ع) کسی است که برای او هیچ فرض دیگری جز حمایت از حق و یاری از حسین(ع) مطرح نیست. در ذهن و جان او اصلاً فرض یاری نکردن حسین(ع)مطرح نیست تا به آن فکر کند. در منطق او یا باید دیندار بود و تا پای جان و قطع شدن دستان و شکستن فرق و تیرخوردن چشم در کنار حسین(ع)قرار داشت و یا اساساً با توحید و دینداری باید وداع کرد. فرضی که خلاف آن را عده‌ای قائل بودند و هستند و منافاتی میان دیندار بودن و یاری نکردن حسین نمی‌دیدند و نمی‌بینند. چهره عباس بن علی(ع) چهره‌ای قاطع و خالی از شائبه و اما و اگرهاست.
szt213
اگر قاطعیت غیر قابل معامله عباس بن علی(ع) را که در رجز و بیت شعر یاد شده منعکس شده است را در نظر بیاوریم، دو سوره که مضامین بسیار نزدیک به هم دارند، می‌توانند بومی باشند برای ترسیم چهره عباس بن علی(ع).سوره زمر و سوره کافرون. البته از آنجا که یکی از این دو سوره نیز می‌تواند ما را در این امر یاری دهد، سوره مبارکه کافرون را انتخاب می‌کنیم.
szt213

حجم

۸۵۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۸۷ صفحه

حجم

۸۵۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۸۷ صفحه

قیمت:
۱۴,۰۰۰
تومان