دانلود و خرید کتاب عمو رفتگر حمیدرضا اسفنجانی
تصویر جلد کتاب عمو رفتگر

کتاب عمو رفتگر

انتشارات:انتشارات نظری
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عمو رفتگر

کتاب عمو رفتگر نوشتهٔ حمیدرضا اسفنجانی است. انتشارات نظری این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی روایتی براساس واقعیت و خاطرات دوران کودکی یک رفتگر است.

درباره کتاب عمو رفتگر

کتاب عمو رفتگر حاوی روایتی بر اساس واقعیت و خاطرات دوران کودکی یک رفتگر در شهرستان ورامین است. این کتاب به همهٔ کارگران سادهٔ شهرداری که با عشق و به‌صورت گمنام به‌دنبال پاکیزه نگاه‌داشتن شهر هستند، تقدیم شده است. این کتاب همچنین به «عمو رفتگر»، پیرمرد ساده و زحمت‌کشی که نویسنده می‌گوید دیگر هیچ‌گاه او را ندیده اما همیشه در یاد، خاطره و قلبش باقی مانده، تقدیم شده است.

کتاب «عمو رفتگر» تصویر کودکان پرشور و پرطراوت شهر ورامین در برهه‌هایی از روزمره‌گی‌های زندگی آنان است که شخصیت رفتگران پرتلاش را در آن روایت می‌کند؛ خاطرات تلخ و شیرین کودکانی که نسبت به پاکیزگی و نظافت و زحمات «عمو رفتگر» در کوچه و خیابان‌های شهر خود مهربانی و تعهد داشته‌اند؛ کودکانی که با زبان و نگاه کودکی، صادقانه با چشمانی پر از نور و امید به بزرگ‌ترها می‌آموزند «نظافت نشانهٔ ایمان است» و یاد می‌دهند که «پاکیزگی نیمی از ایمان است»، اما در ورای این‌ها، عمو رفتگر، کارگر پرتلاش و زحمت‌کشی است که ایمان، پاکیزگی و نظافت را برای شهروندان فراهم می‌آورد.

خواندن کتاب عمو رفتگر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران کتاب‌های خاطرات پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب عمو رفتگر

«صبح زود بود و خنکی هوا برای اوایل تابستان شهر کوچک و با صفای ورامین چیز غریب و ناآشنایی نبود. نور خورشید کم‌کم به من نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد و من هم سعی می‌کردم تا به پیشرفت نور خورشید که از لابلای حصیرهای آویزان شده از روی بام می‌تابید بی‌اعتنا باشم تا شاید دست از سرم بردارد. آخه خوابیدن توی حیاط و آن هم روی بالکن خنک خیلی مزه می‌داد و یکی از رویاهای شیرین من همین بود که به عشق خوابیدن توی حیاط، رخت خوابم را کمی زودتر پهن می‌کردم تا خنک بشه و بدین ترتیب یک خواب آرام و زیبا را شروع کنم. البته این موضوع تا حدی هم به سوسک‌های پرنده حیاط بستگی داشت چون این سوسک‌ها برای من و آن موقع شب از هر کابوسی بدتر بودند؛ مخصوصاً اگر از پشه‌بند بزرگ و سفید هم خبری نبود.

خلاصه خواب توی این وضعیت و با وجود سوسک‌های کنجکاو خیلی دلچسب بود اما مگه این خورشید می‌گذاشت! بالاخره نور خورشید کاملاً روی رخت خوابم می‌افتاد و اون موقع بود که احساس می‌کردم توی کوره هستم، برای همین مثل روزهای دیگه سریع بلند می‌شدم و رخت خوابم را می‌بردم توی اتاق و برای خودم پهن می‌کردم و دوباره می‌خوابیدم. ما بچه‌ها وقتی نه ماه از سال رو هر روز ساعت هفت صبح بیدار می‌شدیم و به فصل تابستون و تعطیلات می‌رسیدیم کلی ذوق می‌کردیم و دوست داشتیم که تمام روز رو حداقل خوب بخوابیم تا جبرانی باشه برای بیداری‌های روزهای مدرسه؛ البته این هم مخصوص روزهای اول بود، چون بلافاصله بعد از چند روزی حال و هوای بازی کردن و زود بلند شدن برای اینکه وقت بیشتری برای بازی کردن داشته باشیم، می‌زد به سرمون، مخصوصاً روزهایی که با بچه‌های محل قرار می‌گذاشتیم تا برای بازی تنیس روی میز به مرکز کانون هدایت سر خیابون بریم و فقط بازی کنیم، بگیم، بخندیم، دعوا کنیم و به قول معروف توی سر و کلهٔ همدیگه بزنیم.»

کاربر ۷۰۴۸۹۴۹
۱۴۰۲/۰۵/۲۴

ممنون

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۵۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۹۵۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۱۲,۵۰۰
تومان