دانلود و خرید کتاب عشق دوران کرونا ریلزی آدامز ترجمه دری قناد طوسی
تصویر جلد کتاب عشق دوران کرونا

کتاب عشق دوران کرونا

نویسنده:ریلزی آدامز
انتشارات:نشر برگ و باد
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب عشق دوران کرونا

کتاب عشق دوران کرونا نوشتهٔ ریلزی آدامز و ترجمهٔ دری قناد طوسی و اردوان تقوا است. نشر برگ و باد این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان باتوجه‌به وضعیت جهان در دوران اپیدمی کووید - ۱۹ نوشته شده است.

درباره کتاب عشق دوران کرونا

ریلزی آدامز در پیشگفتار کتاب عشق دوران کرونا گفته است که در روزگار کرونایی همه‌چیز نامشخص و غیرقابل‌کنترل است. این نویسنده از مخاطب خود می‌خواهد که هر کاری که می‌تواند انجام دهد (ماسک‌زدن، رعایت فاصله‌گذاری اجتماعی و...) تا در این روزهای سخت و پردلهره سالم بماند. این رمان در ۱۳ فصل و بخشی تحت‌عنوان «سخن پایانی» نوشته شده است. «کابوس تلفنی»، «ویروس کرونا»، «سایت همسریابی»، « دشواری قرنطینه» و «بیرون رفتن از آپارتمان» عنوان برخی از این فصل‌ها هستند.

یکی از شخصیت‌های اصلی این رمان «آلیسا» است. قصه از جایی آغاز می‌شود که آلیسا با عجله در آشپزخانه‌اش مشغول تهیهٔ وسایل اسموتی برای صبحانه بوده است. او درحین این که توت فرنگی، اسفناج، شیر و بادام را در مخلوط‌کن می‌ریخته به ساعت خود نگاه می‌کرده. او مجبور بوده خیلی سریع از خانه خارج شود. همسرش «کینگزلی» مرد منظمی بود و آلیسا به‌دلیل اینکه نمی‌خواست با او روبه‌رو شود باید تا ۱۰ دقیقهٔ دیگر آپارتمان را ترک می‌کرد. او می‌خواسته کجا برود؟

خواندن کتاب عشق دوران کرونا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب عشق دوران کرونا

«کینگ و آلیسا دوباره مانند قبل در کنار یکدیگر بودند. تازه متوجه شده بودند که بیرون رفتن و ارتباط داشتن با دیگران چقدر درد تنهایی و کم محلی را کم می‌کند. اولین روزها را صرف اذیت کردن آلیسا با تحریکات زناشویی کرده بود اما سرانجام فهمید عذابی که خودش در این مورد می‌کشد، ارزش اذیت کردن او را ندارد. این باعث شد تا به تنها چیز دیگری که خوشحالش می‌کرد روی بیاورد. ساخت بازی‌هایش. آنقدر وقتش را صرف برنامه‌ریزی بازی‌ها می‌کرد که دیگر زمانی برایش باقی نمی‌ماند. به فضای مجازی هم که سر می‌زد خیلی زود خسته می‌شد. تحقیق دربارهٔ کرونا که به شدت وحشتناک به نظر می‌رسید برای سلامت روانی‌اش خوب نبود. تنها نقطهٔ روشن در این زمان که سریعاً به روزهایی ترسناک تبدیل شده بود، نداشتن علائمی از بیماری بود. کینگزلی آن قدر مشغول سکوت وهم‌انگیز حاکم بر آپارتمان بود که ناگهان با صدای ضربه‌ای به درب از جا پرید، کتاب را کنار گذاشت از روی تخت بلند شد و درب را باز کرد. وقتی آلیسا را در مقابل خود مثل همیشه سالم دید تقریباً آرام شد. با اعتراف گفت: برای چی من را ترساندی؟

- فکر کردم مریض شدی.

مدت زمان زیادی از روزهایی که آلیسا بدون تنفر به او نگاه کرده بود می‌گذشت. موهای فر و پریشانش را در پشت سرش جمع کرده بود. اما درست مثل روز اولی که او را دیده بود زیبا و جذاب به نظر می‌رسید. با مهربانی لبخندی زد. آلیسا گفت: چیه؟ قبل از اینکه بتواند خودش را کنترل کند، گفت: تو خیلی خوشگلی و هنوز هم برای من زیباترین زن دنیایی.

تعریفی به این زیبایی، لبخند ملیح و عاشقانه‌ای می‌طلبید ولی در عوض آلیسا با قیافه‌ای عبوس و جدی گفت: پاستا زیاد درست کرده بودم به همین خاطر برات یه بشقاب تو آشپزخونه گذاشتم. برگشت تا از او دور شود که کینگزلی بازویش را گرفت و گفت: این تعارف نیست، من برایت صبحانه درست کردم چون تو خواب بودی و دوست داشتم کاری برایت انجام دهم. ما زن و شوهریم. آلیسا زیر لب غرغر کرد: دو سال دیر کردی. کینگزلی با افسوس گفت: بیا از الان دوباره شروع کنیم. آلیسا یکی از ابروهای خوش فرمش را بالا انداخت و گفت: ببخشید؟ آن زمان که من می‌خواستم تو کجا بودی؟ کینگزلی ادامه داد: بیا این جر و بحث را تمام کنیم، ما فرصت درست کردن این رابطه را داریم. آلیسا گفت: من حرفی با تو ندارم و بعد از مکث کوتاهی اضافه کرد: فقط برگه‌های لعنتی طلاق را امضا کن و قال قضیه رو بکن. می‌دانم که تمام جلسات حل اختلاف که وکیلت من را به آن جا می‌کشاند فقط برای وقت تلف کردن و شاید پیشمان شدن من بوده است. هیچ چیزی ازت نمی‌خوام جز این که بذاری بروم. آلیسا در آن چند دقیقه بیشترین مکالمه را نسبت به ماه‌های اخیر با کینگ داشت، اما قلب شکسته‌اش با هر جمله ترک بیشتری می‌خورد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۵۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان