کتاب رقص قوهای وحشی
معرفی کتاب رقص قوهای وحشی
کتاب رقص قوهای وحشی سرودهٔ لیلا خزایی است و نشر بید آن را منتشر کرده است. این کتاب مجموعه اشعار لیلا خزایی است.
درباره کتاب رقص قوهای وحشی
کتاب رقص قوهای وحشی مجموعه اشعار لیلا خزایی است که نشر بید آن را به چاپ رسانده است. شعر یکی از راههای انتقال احساسات است. شاعر برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و شعر همین زبان است. با شعر از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که قرنها شاعران در شعرشان بازگو کردهاند.
شعر معاصر در بند وزن و قافیه نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. شاعر در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است
خواندن کتاب رقص قوهای وحشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر فارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رقص قوهای وحشی
«فلسفه خیال
من از فکر مردمانی که چون وقفهاند
من از حالت ابر ماشینی سردِ نشسته بر راه
ترسیدهام
از بغض تنهایی قلب ها
سرگردان و مبهوت در غار ابهام ماندهام
من از ماندنی خاموش
از راه بیپندار
از فلسفه خیال، ترسیدهام
***
ناله لبخند
دلبستگی را جدا کردم
پیش از تلاشِ شناختنت
معمای ماندن و رفتن
بیداری خواب آلودهای
در خستگی کودکانهام
با آغوشی چشم انتظار
در وادی حیرانی و پریشانی
در رؤیای ناب شکستگی
در پروازی فراسوی بودن
و اینک تو
تویی که دوستت دارم
در عریانی زمان
در آخرین ناله لبخند
***
بی قرار
گوشی انتظار میکشد
به او گفته بودم که تو
باز میگردی
نشانهها چه بی قرار
شبدر و رُز و شکوفه
صندلی چیدهاند
به نوبت
برای احترام
***
سرخی دریا
اندوهی مبهم بود
مثل رنگ رُس
مثل پاییز غروبی تنها
این خالی موسیقی حزن
چه میخواهد؟
نازک بیکران!
معنی هندسه در رنگ و فضا!
لحن آب در جبر زمین!
هوای عبور کردهام از باغ خیال
تو شنو!
منبسط نور را بر شانه فاصلهها
***
به رنگی چشمانت
به مرز بی سلاح خوابی گوارا
به گام های خواب اندود عشق
ای دیر آشنا!
سفر ابر به زمین را ببین
مسافر کهن زمزمه میکند
دو کران ناموازی را
و دستانش
جراحت جهان به دوش میکشد
تا خلوت حوصله
خنجری به دیوار بلند تفاوت ها بزند
بگذار به آواز درآید
حنجره پرعطش رنگ و قلم
که تا چه اندازه
لبریز عریانی احساس شده است»
حجم
۵۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه
حجم
۵۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه