دانلود و خرید کتاب معجزه عشق ملینا یزدانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب معجزه عشق اثر ملینا یزدانی

کتاب معجزه عشق

ویراستار:محمد مجد
امتیاز:
۳.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب معجزه عشق

کتاب معجزه عشق نوشته ملینا یزدانی و محمد مجد است. این کتاب را انتشارات دختران ماه در سال ۱۴۰۰ منتشر کرده است.

درباره کتاب معجزه عشق

این کتاب از زبان چند دختر و پسر جوان روایت می‌شود که داستان آشنا شدن و عشق و عاشقی خود را به تصویر کشیده‌اند.

خواندن کتاب معجزه عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای افرادی که به داستان‌های ایرانی و عاشقانه علاقه دارند مناسب است.

بخشی از کتاب معجزه عشق

«آرمان

چندنفری که نزدیک در روی ساختمان نزدیک صندلی‌ها نشسته بودند و صحبت می‌کردند نظرم را جلب کرد. صدای یکی از آن نفرات به گوشم آشنا آمد چون بلندبلند حرف می‌زدند و می‌خندیدند. هوا خوب بود و هنوز تاریک نشده بود در فصل گرما بخصوص تابستان روزها چون بلند است در تاریک می‌شود.

نزدیک در ورودی ساختمان رسیدم آن چند نفر که گفتم نزدیک پله‌ها نشسته بودند و صحبت می‌کردند یکی از آنها را دیدم به نظرم آشنا می‌آمد و آن موهای فرفری و خوش‌قدوقواره از همه خوشگل‌تر بود.

نمی‌دانم چرا بعد از سال‌ها یک‌مرتبه یاد آرمان دوست دوران بچگیمون افتادم اتفاق وقتی خواستم از جلوی آنها رد شوم که از پله‌ها بالا بروم.

همان جوان بلند شد و به حالت احترام سلامی کرد و گفت: بفرمایید. من از جلوی او رد شدم و نگاهی به او کردم.

چشمم به روی دست او خورد و جای بخیه رو دست‌شو دیدم و ناخودآگاه گفتم: آرمان با گفتن آرمان من او هم که مرا نگاه می‌کرد و آهسته گفت نگار در همین موقع نیما برادرم که سر پله‌های جلوی ساختمان بود داد زد که آجی چرا نمی‌یای مامان میگه بیا دیگه و من گفتم اومدم و بدون اینکه دیگه چیزی بگم از جلوی آرمان رد شدم باورم نمی‌شد که این همان آرمان چندین سال پیشه که با هم در آن خانه که ما مستأجر بودیم با هم بازی می کردیم.

یادم آمد یک روز که با هم قایم‌موشک‌بازی می‌کردیم من پشت یکی از شمشادها قایم شده بودم آرمان آمد و مرا پیدا کرد و گفتم دیدی پیدات کردم و وقتی دست‌های مرا گرفت دیدم روی دستش جای چندتا بخیه است.

پرسیدم این دستت چرا این‌جوری شده گفت: چند وقت پیش که شما هنوز نیامده بودید اینجا من دوچرخه‌سواری می‌کردم که یکهو خوردم با دوچرخه به حوض حیاط و دستم زخمی شد بابا اینا بردنم بیمارستان و زخم دستمو بخیه کردن جاش مونده وقتی یاد اون روز افتادم خاطرجمع شدم که این همون آرمان بود و یک حس عجیبی بهم دست داد که خیلی دوست‌داشتنی بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان