دانلود و خرید کتاب چشم، اسرافیل محسن دادرس‌پور
تصویر جلد کتاب چشم، اسرافیل

کتاب چشم، اسرافیل

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب چشم، اسرافیل

کتاب چشم، اسرافیل نوشتۀ محسن دادرس‌پور است. انتشارات اهورا قلم این کتاب را منتشر کرده است. این اثر، دربردارندۀ مجموعه‌ای از شعرهای شاعر است که زبانی طنزآلود دارند.

درباره کتاب چشم، اسرافیل

کتاب چشم، اسرافیل مجموعه‌ای شعرهای محسن دادرس‌پور است.

این شعرها گاه عنوان‌هایی طنزآمیز و البته زبانی طنزآلود نیز دارند. شاعر کوشیده است تا از طریق این امکانِ زبانی، نگاهی تازه به موضوعاتِ مورد علاقۀ شاعران داشته باشد.

بعضی از عنوان‌های این شعرها عبارت‌اند از:

«فنون مخ‌زنی»، «مژه لامذهب»، «بادبان روسری»، «خریدن جرم نیست!» و «خنجر ماهور».

خواندن کتاب چشم، اسرافیل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چشم، اسرافیل

«با تو ای شمس، چنان مولوی‌انگیز شدم

شدم اهوازترین... عازم تبریز شدم

باد فر خورد به خرمایی موهات رسید

من در این فرکده با باد گلاویز شدم

چشم تو شعر قشنگی‌ست، همین شعر مغول

خونِ دل ریخت و من شاعر چنگیز شدم

آنقدر پیچش موهای تو اسلیمی بود

که من از کشف رضاخان تو لبریز شدم

با تو هر هفته، پر از نقش و تماشایی شد

بی‌تو هر جمعه که بگذشت غم‌انگیز شدم»

***

«مران به تیر مرا، تیربار لازم نیست

برای چشمِ تو کارِ شکار لازم نیست

تو عاشقانه‌ترین فصل سال‌های منی

کنارِ نام قشنگت بهار لازم نیست

تو ماه‌روی بهشتی و خنده‌ات سیب است

مباف مو، که در این باغ، مار لازم نیست

منی که در همه عمرم نبرده‌ام از تو

برای اینکه ببازم، قمار لازم نیست

تویی که می‌بری جانِ جوانی من را

دوام خواستن از روزگار لازم نیست

در اختیار توأم، گرچه دوری‌ات جبر است

در آن جهان که تویی اختیار لازم نیست

مسافرم که به مقصد نمی‌رسم هرگز

برای رد شدن از من، قطار لازم نیست»

***

«اگر چه دل ندهی، رسم دلبری بلدی

فنون ِمخ‌زنی با هر که می‌پری بلدی

بر آستانهٔ تو می‌نهم سر ِتسلیم

هزار شکر که لبخند سَرسَری بلدی

بگو که آن چه رژیمی است اینچنین راحت

اضافه وزن نداری و تک‌خوری بلدی!

تو دست‌رنج دلم را نمی‌دهی افسوس!

من عاشقت شده‌ام شغل برتری بلدی؟

برای این دل تنهای من پناه بخر

تویی کمالِ دعایم، توانگری بلدی؟

ظریف و خوش‌بدنی، ناز ِباختر در توست

شبیه کاهنِ «شین - تای» بُتگری بلدی

مقابلم بنشین، حرف‌های ساده بزن

به من بگو که تو از شاعری سری، بلدی؟!

هنوز روح من از تن نرفته، با من باش!

هنوز عشوهٔ جان‌کاه ِآذری بلدی؟»

***

«خنده‌ات زنبور، کندوی لبت بیمار نیست

لیبل خرمای مویت میثم تمار نیست؟

تا تو هستی، نهی از منکر شدیداً واجب است

در بسیج و حوزه، کس مانند من عمار نیست

پاسبانی توده‌ای از رنگ‌ها را ضبط کرد

رنگ گیلاس لبت موجود در انبار نیست!

دلبری از دست تو دستان ناکس دور باد

دست لجباز من از دست تو دست بردار نیست

باز ای ماه مبارک، کام لب‌ها را ببند

بوسه با قرب و اطاعت، روزه‌ای شک دار نیست»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۶ صفحه

حجم

۲۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۶ صفحه

قیمت:
۱۸,۰۰۰
تومان