کتاب همت پنج، به گوشم...
معرفی کتاب همت پنج، به گوشم...
کتاب همت پنج، به گوشم... نوشتهٔ سمیرا خطیبزاده است و انتشارات روایت ۲۷ بعثت آن را منتشر کرده است. این کتاب روایت زندگی شهید مدافع حرم اصغر فلاح پیشه است.
درباره کتاب همت پنج، به گوشم...
شهید حاج اصغر فلاح پیشه، جانباز ۲۵درصد و برادر شهید امیر فلاح پیشه متولد سال ۱۳۴۵ در تهران، دانشجوی امور فرهنگی و بازنشسته سپاه بود. او در حلب سوریه به شهادت رسید. شهید فلاح پیشه دی ماه سال ۹۴ به سوریه اعزام شد و ۲۲ بهمن به شهادت رسید. اما خبر قطعی شهادت را ۱۶ فرودین ۹۵ به خانواده اعلام کردند. شهید اصغر فلاح پیشه متولد ۱۳ بهمن ماه ۱۳۴۵ بازنشسته سپاه پاسداران اسلام و دارای ۳ فرزند بود که در دی ماه ۱۳۹۴ برای دفاع از حرم بانوی مقاومت عازم سوریه شد که در نهایت در تاریخ ۲۲ بهمن ماه ۱۳۹۴ بر اثر اصابت تیر به پاهایش مجروح میشود و در همان حین گروه تکفیری داعش او را به اسارت میبرند و هنوز پیکر او به وطن بازنگشته و مفقودالاثر است. این جانباز و شهید گرانقدر سال ۶۷ ازدواج کرد و دارای دو فرزند دختر ۲۶ و ۲۲ساله و یک پسر ۱۵ساله است.
وجه تمایز شهید اصغر فلاح پیشه را با سایر شهد باید در حضور هشتساله این شهید بزرگوار در دوران دفاع مقدس و پس از آن نیز در بین مدافعان حرم دانست. وی با وجود اینکه در هشت سال دفاع مقدس به درجه جانبازی رسیده بود، با این حال دائما در تلاش و تکاپو برای ارائه خدمات به مردم و دفاع از وطن بود.
خواندن کتاب همت پنج، به گوشم... را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به سرگذشت مدافعان حرم پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب همت پنج، به گوشم...
شیر آب سرد را باز کردم. آستینهایم را بالا زدم. میوهها را تندتند شستم و داخل آبکش بزرگ استیل ریختم. شستن میوهها که تمام شد، چند پارچه آب، توی سماور ریختم. شعلهاش را بالا کشیدم تا زودتر جوش بیاید. جعبههای بزرگ شیرینی را از روی یخچال برداشتم. دو ظرف شیرینیخوری بزرگ را تر و فرز چیدم. دوباره رفتم سراغ میوهها. سیب و خیار و موزها را روی هم گذاشتم. بوی سیب قرمز پیچید در مشامم. همیشه از بوی سیب خوشم میآمد. سه تا ظرف درست و حسابی میوه درست کردم.
صدای قلقل آب سماور بلند شد. چند پیمانه سر پر چای داخل قوری ریختم و دم کردم. شعلۀ سماور را تا انتها پیچاندم تا چای جوش نخورد. همینطور که دستم به کار بود، نگاهی به ساعت بزرگ دیوار پذیرایی انداختم. خدا را شکر ، هنوز یک ساعتی تا آمدن مهمانها فرصت بود. دلم میخواست همۀ کارهای مراسم مرضیه را خودم انجام دهم، تمام و کمال و بدون عیب و ایراد. همانطور که اصغر میخواست.
حجم
۴٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۴٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
نظرات کاربران
حیف که حالت صوتی نداره