کتاب مشق های روشنا
معرفی کتاب مشق های روشنا
کتاب مشق های روشنا سرودۀ نسیبه رضویان رستمی (روشنا) است. انتشارات ماهواره این کتاب را منتشر کرده است. کتاب، شامل مجموعه شعرهای این شاعر است که همه در قالب شعر نو سروده شدهاند.
درباره کتاب مشق های روشنا
کتاب مشق های روشنا مجموعه شعرهای نسیبه رضویان رستمی است.
این شاعر، عنوان کتاب خود را از نام هنری خود یعنی روشنا برداشته است.
این کتاب شامل شعرهایی در قالب نو است.
«یاس سپید» نیز مجموعهشعری منتشرشده از نسیبه رضویان رستمی (روشنا) به همراه تعدادی از شاعران دیگر است.
اما شعر نو چیست؟
شعر نو فارسی، گونهای از شعر نوگرا و عنوانی در برابر شعر کهن فارسی است. این گونۀ شعری از قواعد شعر کهن سنتی پیروی نمیکند؛ از این رو آن را شعر نو مینامند. شعر نو شامل قالبهای نیمایی، سپید و موج نو است. منظومهٔ افسانه اثر نیما یوشیج را سرآغاز شعر نو و نیما را پدر شعر نو میدانند.
خواندن کتاب مشق های روشنا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران یا شعر نو پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مشق های روشنا
«"خوش آمدی"
پاییز صدای گام های تو را
پیشکش به دلم می کند...
هربار که پلک هایم در آغوش هم می غلتند
پیاله ای از عطر حضورت را سر می کشم
و مستانه،
چشمه ای از، عاشقانه های دل را،
به سمت دریای نگاهت، راهی می کنم..
رد قدم هایت خوب آشناست...
همان نشانه ای که هرسال
به یمن رسیدن به ابتدایش
فصل ها را پا می زنم
تا هم قدم با خزان شوم...
مهربانی ات را،
سنجاق کرده ام،
بر رد قدمهایت...
تا هربار عاشقانه
به دل پاییز رهسپار شوم...
دلتنگی را به جان می خرم،
به شوق اولین خاطراتِ حک شده بر قلبم...
رها می شوم در هوایت،
دلبرانه های نگاهت را به همراه پاییز،
لاجرعه سر می کشم...
هر لحظه پریشان تر می شوم،
دلتنگ تر و دلبسته تر
ادغام تو با پاییز
فصل جدیدی را رقم زده
فصلی که تنها بر روزگار من، طلوع کرده
گاه گاهی هم هست
که نگاهم نمناک می شود
رنگ می بازد لبخند در قعرِ جانش،
و گاه هم تب می کند در زمان مرگ خورشید،...
این چندگانگی ام را دوست دارم
وقتی علتش تو باشی
پاییز بر من مبارک
خوش آمدی»
***
«"در پیِ دل"
بر پیچ و خم رویت سوار شدم
تا صدای ثانیه های قلبت را
در پشت حلقهٔ چشمانت
بشنوم
طنین بلند سکوت،
در کاسهٔ سرم، سر به طغیان می گزارد
و نگاهم در زمستانِ نگاهت یخ می کند...
به قصد پیشواز،
عازم باریکه های خیالت می شوم...
دقیق تر که می شوم،
تپش های قلبت را، هماهنگ با،
ضربان بیدار چشمانم می جویم...
همان گاه،
هوای عشق را،
در شاخه های زمان رها می کنم
تا نسیم خنک وصال، به وقت سپیدهٔ عشق،
گلبرگ های دلت را نوازش دهد،
و گل واژه های نشسته در دیدگانت را،
زینت نوشتههای قلبم کند...»
***
«"سخاوت زمستان"
دانه های برف،
فرود می آید،
بر تمنای شاخهٔ عریانِ درخت...
تا بپوشاند،
قامت خزان زده را،
در رختِ بافته شدهٔ دستانش...
و هر لحظه،
به وقت بارش،
سخاوت زمستان را،
به رخ بی رحمی برگریزان پاییز می کشاند...
سفرهٔ پربرکتش را پهن می کند،
و جرعه ای از موسیقی چشمه می نوشد،
و هربار، در خاموشی،
فارغ از هیاهوی،
در آغوش می کشد،
رد گام هایی رمیده، از شلوغی شهر،
که تنهاییِ خود را،
به دامانش پناه آورده اند...»
حجم
۱۰۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۰۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
نظرات کاربران
میان چشم تو بر حسرتت سوار منم کنار حس تو بیقسمت و قرار منم مسافرم به هوایت، سفر کنم به کجا؟؟ نماد ریل بداقبال بیقطار منم در انتظار نگاهت جوانیام گم شد هنوز خواب و خیالِ تو را دچار منم هوای فصل نیازم همیشه طوفانیست جهان خستهی