دانلود و خرید کتاب مردن به سبک یک آدم معمولی محمدرضا یاری کیا
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب مردن به سبک یک آدم معمولی اثر محمدرضا یاری کیا

کتاب مردن به سبک یک آدم معمولی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مردن به سبک یک آدم معمولی

کتاب مردن به سبک یک آدم معمولی نوشته محمدرضا یاری کیا است. این کتاب رمانی جذاب برای تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی است.

درباره کتاب مردن به سبک یک آدم معمولی

داستان درباره سه دوره زندگی مرد میانسالی است که عاشق می‌شود. درامی پرهیجان و عاشقانه که مرگ را در خود گنجانده و تلفیق عشق و مرگ در این شخصیت جان می‌گیرد. در عشق نوجوانی ناکام شده و به زندگی با کرختی ادامه می‌دهد و مرگ را تلخ و غم انگیز می‌داند عشق در زندگی پدرش و برادرش به شکل دیگری رقم می‌خورد و او عشق را نیز تلخ معنا می‌کند تا این‌که مرگ به سراغش می‌آید و مرگ را دست نیافتنی می‌بیند. در طول داستان چندین مرتبه با عشق روبه‌رو می‌شود. عشقی تلخ و نخواستنی که سبب می‌شود از آن دوری کند و به هم‌زیستی با مرگ ادامه دهد.

رمان مردن به سبک یک آدم معمولی با قلمی ساده و روان نوشته شده و همین امر موجب شده خواننده را با خود همراه کند و سوار بر قایق خیال نویسنده تا ژرفای قصه‌ای پر معنا بکشاند. سفر به دورانی که ممکن است برای هر زمان و مکانی باشد. رمانی که در فضای رئالیسم و سورئال نوشته شده و محمدرضا یاری‌کیا به خوبی توانسته از عهده تلفیق این دو سبک برآید.

 نام‌ رمان ما را به سمت مرگ می‌کشاند. مرگی زیبا و شیرین که امکان وقوعش ما را مشتاق می‌کند. گویی آدم‌های غیر معمول طور دیگری مرگ را تجربه می‌کنند که حالا باید به قصه‌ مردن انسانی توجه کرد که به حالت معمولی می‌میرد اما داستان درباره‌ مرگی تصنعی است که بر پایه روزمرگی و رئالیسم اجتماعی ما آدم‌ها رخ می‌دهد که گه‌گاه به سبک سورئال گریزی می‌زند و در تداعی ذهن شخصیت اول داستان عمل می‌کند.

 این داستان درباره آدم‌های کوچه و خیابان است که هر روز از کنار ما عبور می‌کنند و ما متوجه بودن‌شان نمی‌شویم. کسل و بی‌تفاوت رفتار می‌کنیم اما نویسنده به شکل اعجاب‌انگیزی موفق شده این کرختی را تا انتها ادامه دهد. او از همان ابتدا با عنوان کتاب، مرگ قصه را فاش می‌کند اما در دل داستان به راحتی و زیبایی خواننده را با خود همراه می‌کند. خیالات شخصیت اول داستان که از همان ابتدا شکل می‌گیرد و مرگ را در برهه‌ی مختلف زندگی‌اش در کالبدهای گوناگونی می‌بیند. 

خواندن کتاب مردن به سبک یک آدم معمولی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به‌تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره محمدرضا یاری‌کیا

محمدرضا یاری‌کیا نویسنده رمانمردن به سبک یک آدم معمولی فیلم‌نامه‌نویس آثار سینمایی از جمله آکو و کادو است که پیش‌تر سازنده چند فیلم کوتاه نیز بوده است. تجربه‌های موفقی که توانسته برایش جوایزی از جشنواره‌های داخلی و خارجی را در این زمینه به ارمغان بیاورد.

بخشی از کتاب مردن به سبک یک آدم معمولی

 عمومنوچهر می‌خواست جلوی پدرم را بگیرد که با ضربه‌ی او به درون یکی از قبرهای خالی افتاد. این نخستین خاطره‌ای بود که به‌یاد می‌آورم. شاید دیر باشد اما من هشت سالم بود و نوه‌ی ننه‌ای بودم که ‌آخر عمری آلزایمر داشت و پسر محمود که برادر خود را نشناخت و درون قبر خالی انداخت.

دیروز هنگامی که ‌از محل کارم برمی‌گشتم، بهروز را درخیابان دیدم، همانند همیشه ساعت پنج، بانک تعطیل شد. اما من ساعت هشتِ شب بهروز را دیدم. دو ساعت اضافه‌کاری در روز چیز بدی هم نیست. ثریا همیشه دوست داشت تا ساعت پنج کار کنم، در حالی که من ساعت پنج تا هفت بانک را دوست‌داشتم و هنوز هم دوست‌دارم، چون کسی در شعبه نمی‌ماند، حتی رئیس شعبه هم ساعت پنج به خانه می‌رود، من تنهایی را دوست‌دارم. داشتم از تاریکی خیابان لذت می‌بردم که درست بهروز را روبه‌روی خودم دیدم. نسبت به‌ آخرین ملاقات‌مان، بیش‌تر موهایش سفید شده‌بودند یا دیگر همانند قبل به ‌او وفادار نبودند. ممکن است درست ندیده‌باشم، همه جا تاریک بود. به گمانم برق منطقه قطع شده‌بود. بدم نمی‌آمد که بهروز مرا ندیده باشد. سردی هوا موجب شد سرم را پایین بیاندازم تا او را نبینم.

در گذشته چیزی هست که مرا مجذوب خود می‌کند. آن هم فصل زمستان است. قدیم‌ها زمستان گرم بود من همیشه با پیراهن آستین کوتاه در کوچه‌مان بازی می‌کردم. بهروز عادت داشت مخفیانه روغن پارافین آقام را بردارد و به موهایش بمالد. بهروز شش سالی از من بزرگتر بود، زود قد کشیده بود و سبیلش بلندتر از بچه‌های هم‌قد و قواره‌اش بود. من از تجربه‌ی دیگران استفاده می‌کردم، همانند تراشیدن سبیل بهروز. او پیش از آن‌که سبیل‌دار شود با من بازی می‌کرد، اگر کسی به من زور می‌گفت توکش را قیچی می‌کرد. بهروز می‌گفت:

«زشته من با این سیبیلم بیام با تو یه وجبی بازی کنم.»

نظرات کاربران

عاطفه
۱۴۰۱/۰۱/۲۳

ذهن سیال نویسنده و قلم متفاوت و گیرا

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۲ صفحه

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۲ صفحه

قیمت:
۱۷,۳۰۰
تومان