دانلود و خرید کتاب برادر رحی محمد طالبی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب برادر رحی اثر محمد طالبی

کتاب برادر رحی

نویسنده:محمد طالبی
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب برادر رحی

کتاب برادر رحی اثری از محمد طالبی است. این کتاب را نشر شهید کاظمی منتشر کرده است. کتاب برادر رحی شرح خاطرات جنگ شهید رحیم کابلی در هشت سال دفاع مقدس تا سال ۱۳۶۷ است.

درباره کتاب برادر رحی

سال ۱۳۹۰ بود که مرکز حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس بسیج و سپاه کربلای استان مازندران تصمیم گرفت، خاطرات زمان جنگ سرهنگ «رحیم کابلی» از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس را به نگارش در آورد. برای این کار گفتگویی با راوی انجام شد که موافقت ایشان را در پی داشت. صبح روز چهارشنبه بیست و هفتم مهرماه سال ۱۳۹۰، اولین جلسه مصاحبه با حاج رحیم توسط پژوهشگر مرکز، محمد طالبی آغاز شد. نتیجه هفده نشست صمیمی آقای طالبی با راوی تا بیست و نهم آذر همان سال، انجام بیست ساعت مصاحبه بود. روند مصاحبه در طول این مدت، وقت‌شناسی و علاقه راوی به مکتوب کردن خاطرات جنگ را نشان می‌داد. دقت نظر و احساس مسئولیت ایشان برای پرداختن به نکات مختلف، عاملی شد برای تعامل و هماهنگی بهتر با راوی برای به سرانجام رساندن این گفتگوها. بعد از ضبط، ثبت و پیاده‌سازی مصاحبه‌ها، تدوین کار را به آقای طالبی سپردند.

از آن جایی که گذشت زمان، گرد فراموشی بر برخی از خاطرات حاج رحیم پاشیده بود، لذا نگارش اولیه متن تا سال ۱۳۹۴، چند بار از نظر محتوایی توسط راوی و دو هم‌رزمش، آقایان مفید اسماعیلی و علی‌اکبر خنکدار مورد اصلاح قرار گرفت. درست زمانی که کار محتوای کتاب تمام شد، حاج رحیم به کسوت مدافعان حرم در آمد و در تاریخ هفدهم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۹۵ به یاران شهیدش پیوست و در خان طومان سوریه مفقودالاثر شد. اندوه ازدست‌دادن مردی که ستون و تکیه‌گاه اخلاقی بسیاری در استان مازندران بود، درد جانکاهی را تا هم اکنون بر ما تحمیل کرده است. پس از شهادت ایشان، متأسفانه نسخه اصلی کار مانند پیکر راوی مفقود شد؛ لکن ازآنجاکه همه دوستداران حاجی علاقه‌مند بودند که این کار به سرانجام برسد، مجدداً به درخواست خانواده شهید و پیگیری سرهنگ حسین محمودی، مسئول مرکز، کتاب در دستور کار قرار گرفت.

خواندن کتاب برادر رحی را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

علاقه‌مندان به مطالعه خاطرات شهدا می‌توانند این کتاب را مطالعه کنند.

بخش‌هایی از کتاب برادر رحی

سال اول دبستان معلمی داشتیم به نام آقای «وطنی». آدم خوش‌برخورد و مهربانی بود. این مهربانی و خوش‌رویی‌اش، باگذشت چهل و دو سال هنوز در ذهنم باقی‌مانده است؛ حتی الان که بعضی وقت‌ها یادی از گذشته می‌کنم، دلم می‌خواهد از معلم کلاس اولمان به نیکی یاد کنم. از ایشان خبری ندارم، اما اگر هنوز در قید حیات است، خدا حفظش کند و اگر فوت کرد، ان‌شاءالله روحش شاد باشد. نحوه برخورد آقای وطنی سبب علاقه‌مندی عمیق‌تر من به درس و محیط مدرسه شد. در آن سال‌ها دخترها و پسرها در یک کلاس مشترک درس می‌خواندند. دوم ابتدایی یک معلم داشتیم به نام «حسین ثابت» که الان هم زنده است و با او رابطه خیلی خوبی دارم. معلم سخت‌گیری بود و به اجرای تکالیف دانش‌آموزان حساسیت خاصی نشان می‌داد. یکبار با تأخیر به مدرسه آمد. بچه‌ها طبق معمول از دیر آمدن او سوءاستفاده کردند و کلاس را روی سرشان گذاشتند. وقتی آقای ثابت وارد کلاس شد، با دیدن شلوغ‌بازی بچه‌ها، همه را جریمه کرد و گفت: «همه شما باید ده بار ازروی درس چوپان دروغگو مشق بنویسید!»

ما به‌زحمت و اجبار این کار را انجام دادیم، ولی یکی از هم‌کلاسی‌هایم به نام «فرحناز بابایی» جریمه‌ها را ننوشت. معلم از دست او عصبانی شد، یقه‌اش را جمع کرد و با دست بالا آورد؛ طوری که پاهای دخترک تا نزدیکی گردن آقای ثابت بالا کشیده شد. آن موقع سقف کلاس‌های مدرسه ما خیلی کوتاه بود. وقتی معلم او را بالا آورد، سر فرحناز بابایی محکم به سقف خورد و صدایش تا بیرون کلاس رفت. این حادثه به خیر گذشت و بابایی بعد از چند دقیقه گریه کردن، ساکت شد. آن سال ما غیر از آقای ثابت، دو معلم دیگر هم داشتیم؛ آقای «شعبانعلی خاکزاد» و «علی افغان نژاد»! ولی سر آخر متوجه نشدیم که کدام یک از این سه نفر در واقع معلم ثابت کلاس دوم ابتدایی ما هستند. یک روز در چله زمستان، یکی از بچه‌ها به نام «محمدعلی محمودی» مشق ننوشته، وارد کلاس شد. محمدعلی هم درس نمی‌خواند و هم شیطنت داشت. توی آن سرما، پنجره کلاس را باز کرد. آن موقع ما از بخاری نفتی برای گرم‌شدن استفاده می‌کردیم. معلم چوب را که برداشت، محمودی از پنجره نیمه‌باز کلاس بیرون پرید و فرار کرد. یکی از هم‌کلاسی‌های دیگرم «ذوالفقار اعظمی» هم یکبار درسش را آماده نکرده بود. دیدیم دست‌هایش را زیر بغلش گذاشته است و مثل بید می‌لرزد. دندان‌هایش به هم می‌خورد و نمی‌توانست درست حرف بزند. معلم خیلی زود متوجه این موضوع شد. او درسش را آماده نکرده بود و با این ترفند می‌خواست از درس پس دادن، شانه خالی کند.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه