دانلود رایگان کتاب راه تو طیبه اصدقی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب راه تو اثر طیبه اصدقی

کتاب راه تو

نویسنده:طیبه اصدقی
انتشارات:نشر آرسس
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب راه تو

کتاب راه تو نوشتهٔ طیبه اصدقی در انتشارات ارسس به چاپ رسیده است.

درباره کتاب راه تو

در مقدمه کتاب می خوانیم:

 انسان...

خاکزاده‌ای در تلاطم ثانیه‌هاست؛

اسیری میانه‌ٔ گذشته و آینده؛

در دنیایی به عظمت کهکشان‌ها؛

و در مکانی کوچک، از پس میلیاردها سال..

و این خاکزاده‌ٔ سفالین که والاتر از فرشته است گر بخواهد و پست‌تر از پست‌ترین است گر نه؛

این برآمده از خاک و به خاک رونده و تنها جوینده‌ٔ هستی، این آزادی‌خواهِ متعالی و این بازیچه‌ٔ انتخاب‌های ناگزیر و این، تنها سوال‌شونده‌ٔ هستی...

و صاحب اندک اراده و این عاشق فطری..

آری... این، انسان است که به نوای دل، با تمام سختی‌ها، با تمام کوچکی‌اش اما بلند مرتبگی به نوای دل، مسیر عشق را خواهد پیمود... و به اندک محبتِ دوست، دست رد بر دوستی‌های دیگر خواهد زد..

و این... زیباترین راهِ زیباترین اتفاق هستی است...

شاید.. شاید، این راه تو باشد...

با تأمل...

و با عشق بخوان...

کتاب راه تو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که به نثرهای ادبی معاصر علاقه‌مند هستند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب راه تو

آنقدر از آنچه بر تو گذشته است هراس داری که هر از گاهی احساس میکنی تکه‌ای لجن به روی پاهایت نشسته؛ اما اهمیت نمی‌دهی، برخاسته‌ای و می‌روی. می‌روی با اینکه ترس داری مبادا باز اسیر آن شوی. با احتیاط قدم بر می‌داری ولی مصمم. می‌روی جلو و زیرچشمی اطرافت را می‌نگری؛ از تصور دیدن دوباره‌ی لجن تمام تنت می‌لرزد، نکند نتوانی باز رهی از آن؟ اما جز گل و سنگ و بوته، آسمان پاک و دشتی وسیع چیزی نمی‌بینی.

اندک اندک خیالت راحت می‌شود و سرت را بالا می‌آوری و به آنچه که در پهنه‌ی وسیع چشمانت جای می‌گیرد، فکر می‌کنی. گاه می‌ایستی و غرق نگاه می‌شوی و فراموش می‌کنی از راه، می‌روی، می‌بینی و فکر می‌کنی... کم کم از خاطر می‌زدایی لجن را، فکرت را چیزهای مهم‌تری مشغول کرده. می‌روی، می‌بینی و فکر می‌کنی... حالا دیگر چیزهائی را درک می‌کنی و در بهت می‌روی. گاه ساعت‌ها شگفت زده می‌مانی و باز به خود می‌آیی. می‌روی، می‌بینی، اما دیگر فکر نمی‌کنی، همه چیز را درک می‌کنی، عجیب درک می‌کنی باران را، آسمان را، درخت را و رقصیدن شاخه‌هایش را.

با تمام وجود می‌فهمی گلی پژمرده را و یا سنگ ریزه‌ای را در اوج یک قله. آنقدر می‌فهمی که دیگر نمی‌توانی آرام راه بروی، با عطشی سیری ناپذیر جلو می‌روی، جلو و جلوتر، می‌خواهی بیشتر بفهمی... و هرچه جلوتر می‌روی، دیگر تنها شیرینی‌ها را درک نمی‌کنی و طعم تلخی را نیز می‌چشی. کلاغی را می‌بینی که کلاغی دیگر را می‌کشد، سنگی را می‌بینی که بر روی گلی افتاده و گل خشک نمی‌شود، و غرّش آسمان را می‌شنوی؛ همه را می‌فهمی و غرق می‌شوی در دریای غم و با چشمانی اشکبار، به نظاره‌ی تلخ‌ترین تلخ‌های عالم می‌نشینی...

هرچه بیشتر می‌فهمی، بیشتر در خود فرو می‌روی، و هرچه بیشتر در خود فرو می‌روی، سر را بیشتر به زیر می‌افکنی. سر را به زیر می‌افکنی و با تفکر به آنچه که درک کرده‌ای می‌اندیشی و می‌گذاری که هر آنچه فهمیده‌ای در ذهنت رسوخ کند و به جانت بنشیند. می‌روی، سر به زیر افکنده می‌روی و می‌اندیشی. می‌اندیشی به آنچه درک کرده‌ای و باز هر بار چیز تازه‌ای می‌فهمی و این فهمیدن چنان تو را غرق در خویشتن می‌کند که ناگاه سر بلند می‌کنی و خود را در میان کویری می‌بینی بی‌آب و علف. تعجب می‌کنی، فکر می‌کنی راه را اشتباه آمده‌ای.

نظرات کاربران

Mohammad Bagheri
۱۴۰۱/۰۱/۰۴

قصد بیان یه سری مفاهیم اخلاقی رو داشت ولی متاسفانه به شکلی سخت و گنگ و با بالا و پایین کردن های بسیار بیان کرد.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۵۲ صفحه

حجم

۲۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۵۲ صفحه

قیمت:
رایگان