کتاب وقتی از خواب برخاستم

وقتی از خواب برخاستم مجموعه اشعار عاشقانه غزل داوودی است که در انتشارات متخصصان به چاپ رسیده است.

شعر دنیایی است که انسان را از روزمرگی‌ها جدا می‌کند. خیالش را به پرواز درمی‌آورد و او را به کشف احساسات  و تجربه‌های ناب می‌برد. شاعر با زبان شعر آنچه را درون خود دارد بیرون می‌ریزد و با مخاطب شریک می‌شود و هر خواننده‌ای نیز هرآنچه را خود می‌جوید در شعر شاعر پیدا می‌کند. شاید تجربه‌ای، حسی، خاطراه‌ای و یا رویایی مشابه را. 

 خواندن کتاب وقتی از خواب برخاستم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به شعر معاصر فارسی مخاطبان این کتاب‌اند.

 اشعاری از کتاب وقتی از خواب برخاستم

چه کسی سفر می کند؟

چه کسی راه درازی را پیموده؟

انسان های زیادی راه سفر را

در پیش می گیرند

تا از کسی که دوستش دارند و...

به او نیازمندند دور شوند

یا به او که جان می سپارند برگردند

برایم دست تکان بده

می خواهم به سویت بازگردم

آنجا که تو هستی

من قلبم را ایثار می کنم

آنجا که دست هایم را رها نکنی

به تو عشق م یبخشم

آنجا که امید

چون کودکی بی توقف می دود

بر باد م ینویسم

تو را تا ابد خواهم خواست

می دانی با تو ابد

آ نقدرها هم دور نیست...

برای تو صبر خواهم کرد

هرآنچه دارم

به تو م یبخشم

در دنیای تو چه می گذرد؟

به تو قول خواهم داد

هر فاصله ای را

طی خواهم کرد

تا خود را به تو اثبات کنم

برای همیشه تنهایت نم یگذارم

آنگاه که در عرش پرواز می کنی

دستت را به سوی من دراز کن

سرت را بر شانه ام بگذار

روح خسته ات را آزاد کن

تا این شب به پایان برسد...

اکنون سپیده دم است

و هنوز خواب به چشمان من نیامده

سرم گیج می رود

ولی راه بر من آشکار است

از تو جا نمی مانم

عشق تو راهش را م ییابد

مانند جرقه ای که شعله می شود

شعله ای سوزنده

و ناگهان انفجاری مهیب رخ می دهد

قلبم همچون آتشی می سوزد

و چون چرخی می گردد

تنها اوست که م یتواند

احساسم را درک کند

دستم را بگیر

تا تمام روشنایی وجودم را به تو بدهم

و فرمان بده

تا تمام مسیر را

با تو هم قدم شوم

با من بیا

در دنیایی زندگی کنیم

که دیگران در آن سهمی ندارند

در چشمانم شور و اشتیاق است

آیا تو نمی بینی؟