دانلود و خرید کتاب مسیر رهبری من باربارا داربی ترجمه مجید قبادی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب مسیر رهبری من اثر باربارا داربی

کتاب مسیر رهبری من

معرفی کتاب مسیر رهبری من

کتاب مسیر رهبری من اثری از باربارا داربی است که با ترجمه بهزاد شوقی، علی جوکار و مجید قبادی در اختیارتان قرار گرفته است. این کتاب درباره یک مسیر رهبری صحبت می‌کند و از خرد ناشی از تنگناها می‌گوید. خردی که در مسیر زندگی، به شدت ما را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد.

درباره کتاب مسیر رهبری من

مسیر رهبری من کتابی است برای تمام کسانی که دوست دارند رهبرانی موفق باشند. بارابارا داربی در این اثر از خرد ناشی از تنگناها صحبت می‌کند. او با بیان داستان زندگی خودش و مسیری که برای رسیدن به موفقیت طی کرده است، به ما کمک می‌کند تا مسیر رهبری مخصوص به خود را ترسیم کنیم. در این ترسیم مسیر او کنار ما گام برمی‌دارد و راهنمایی‌هایش را بیان می‌کند. نکاتی که شاید پیش از این نمی‌دانستیم و قطعا در کار به کمکمان می‌آید. 

این کتاب به ما نحوه مقابله با چالش‌ها را می‌آموزد و یادمان می‌دهد چطور ریسک‌ کنیم. کمکمان می‌کند تا برنامه‌هایی برای رهبری و توسعه بریزیم و عملکرد اعضای تیم را بالا ببریم. علاوه بر این، درباره اولویت‌بندی‌ها نیز مطالبی مفید دارد. تمام این نکات در کنار مطالب جالب و آموزنده دیگر در یک مجموعه قرار گرفته‌اند و به ما کمک می‌کنند تا در مسیر خود، بهترین باشیم.  

کتاب مسیر رهبری من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خواندن کتاب مسیر رهبری من برای تمام آن‌هایی که دوست دارند رهبرانی موفق و عالی باشند، یک کتاب الهامبخش است. اگر کار رهبری و یا مدیریت یک تیم را برعهده دارید، قطعا راهنمایی‌های مطرح شده در این کتاب، کمکتان می‌کند. 

بخشی از کتاب مسیر رهبری من

نویسنده مشهور بی جی. نبلت نوشت: "ما جمع کلی تجربیات خودمان هستیم و آن تجربیات ما را در طول زندگی تحت تأثیر قرار داده و به ما شکل می‌دهند." سخنان او اعتقاد خودم را در مورد تبدیل شدن خلاصه می‌کند – همه گذشته، حال و آینده من، نیرویی را فراهم می‌کند که باعث ایجاد اقدامات، واکنش‌ها، دیدگاه‌ها، سَبک و تمرکز می‌شود. با توجه به این چشم انداز، به نظر می‌رسد بهتر است که من روایت مسیر رهبری خود را از آغاز، شروع کنم. 

مسیر رهبری من با بودن در یک خانواده دوست داشتنی در کنار فیرکلوس و بارنابیس از بدو تولد آغاز شد. من غسل تعمید داده شدم و در باور مسیحی پرورش یافتم، برای من پایه و اساس لازم برای یک زندگی هدفمند و موفق (یک ایمان پایدار نسبت به خدا) فراهم شده بود. من، در سن حساس پانزده سالگی مادرم، بتی ، به دنیا آمدم و مادربزرگ مادری من، می ، نقش مهمی در تربیت من داشت. مادر، مادربزرگ، پدر، عمه و عموهای من، مرا با عشق بی‌قید و شرط و یک درک ضمنی احاطه کرده بودند که من بخشی از دو خانواده بزرگ و پتانسیل دار هستم. 

زمانی که در کالج‌هانتر ثبت نام کردم، اعتقاد ضمنی آن‌ها در مورد پتانسیل خودم را به بهترین وجه، درک کردم. هیچ وقت در مورد کاری که در مدرسه انجام می‌دادم و یا در مورد نمرات من، سؤالی نبود، فقط یک اعتماد به نفس آرامی‌داشتم که کارم را انجام می‌دادم و مشغول گرفتن مدرک دانشگاهی بودم. حتی زمانی که من با دوره‌هایی مثل شیمی آلی و داروسازی در کشمکش بودم، به خاطر ترس از افتادن، به سختی تلاش کردم. انگیزه من اعتمادی بود که خانواده نسبت به من داشتند. آن‌ها فکر می‌کردند که من می‌توانم و موفق می‌شوم و به نظر می‌رسید اصلاً نگران این نبودند که غیر از این باشد. 

من در جمهوری پاناما متولد شدم و منابع مادی خانواده من محدود بود؛ اما همه چیز به شدت سرزنده بود، طوری که من شروع محقر خود تامل می‌کنم، عشق، ایثار و نمونه‌هایی از کار سخت، قدرت، عزم، رهبری و تدبیر بود که در افرادی که سیستم پشتیبانی من را تشکیل می‌دهند، مشهود بود. در آنجا، در جامعه ما در همسایگی یا خانواده، یک نیاز وجود داشت، من شاهد آن بودم که مادربزرگ و مادرم با پشتکار، اهدا مواد غذایی، پوشاک و منابع دیگر را برای کمک به دیگران، جهت دهی می‌کردند. اقدامات آن‌ها بدون شک، اقدامات یک رهبر بود که بر اساس شرایط شکل می‌گیرد. در ناخودآگاه من، تصاویری از رهبری، دریافت کردم که در صورت لزوم، اقدامی را در پی داشت، سود بردن دیگران از اقدامات ما، بهتر از چگونگی به دست آوردن آن‌هاست. در واقع، مادر و مادربزرگ من، قدیمی‌ترین و مهمترین نمونه‌های رهبری من بودند. 

در دبیرستان، انتخاب من توسط گلوریا کاپلان، مشاور و معلم تربیت‌بدنی برای عضویت در گروه رهبران ارشد ، خیلی هیجانآگیز بود! ما تمرین‌های دقیقی را تحت هدایت یکی از اعضا انجام دادیم. نقش رهبر تمرین، هر بار بین اعضای مختلف می‌چرخید. من از مسئولیت رهبری یک گروه در تمرین‌های دقیق انرژی گرفتم. صورت سمت راست، صورت سمت چپ، چپ، راست، چپ، راست، چپ، راست، ایست! دیدن یک گروه پانزده تا بیست نفره که همگام با هم حرکت می‌کردند یک منظره بود و من مسئول دقت افرادی بودم که رژه می‌رفتند. این گروه من را در نقش رهبر یک تیم معرفی کرد و حرکت به سمت هدف مشترک، اهمیت همکاری مشترک برای دستیابی به هدف، ارزش آمادگی و وزن رهبری برای تولید نتایج مثبت را تجربه کرد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۵ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۵ صفحه

قیمت:
۹,۰۰۰
تومان