دانلود و خرید کتاب با تو صدای سکوتم ایرج جمشیدی
تصویر جلد کتاب با تو صدای سکوتم

کتاب با تو صدای سکوتم

نویسنده:ایرج جمشیدی
انتشارات:نشر بید
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب با تو صدای سکوتم

کتاب با تو صدای سکوتم دومین مجموعه شعر ایرج جمشیدی است که در نشر بید به چاپ رسیده است.

انتشارات بید از سال ۱۳۹۷ با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت خود را به عنوان ناشر عمومی آغاز کرده است و در حوزه‌هایی چون ادبیات، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، حقوق، اقتصاد، مدیریت، دین، فلسفه، تاریخ،‌ روان‌شناسی، علوم طبیعی و هنر اقدام به نشر و چاپ کتاب نموده است.

نشر بید کار خود را با نویسندگان، شاعران و مترجمان توانمند و جوان اما گمنام شروع کرده است و هدفش کشف استعدادهای بالقوه‌ ادبی، هنری و علمی و پرورش استعدادهایی است که در دنیای نشر امروز مجال دیده شدن نداشته‌اند. درهای این انتشارات به روی جوانان صاحب اندیشه، شاعران توانمند، نویسندگان نوقلم و مترجمان با استعداد باز است.

نشر بید از سال ۱۳۹۷ تا کنون بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب از نویسندگان جوان و بااستعداد منتشر کرده است. 

درباره کتاب با تو صدای سکوتم

ایرج جمشیدی در کتاب با تو صدای سکوتم، محموعه عاشقانه‌هایش را نوشته است. او با کلمات بازی می‌کند و آن‌ها را به رقص درمی‌آورد. رقصی که تجربه زیسته شاعر را به روی کاغذ می‌آورد و آن را با مخاطبانش سهیم و شریک می‌شود. این کتاب، کتابی زیبا و دلنشین است که شما را از حال و هوای زندگی معمولی و روزمرگی نجات می‌دهد و در عوض با قلب و ذهن شاعر عاشق‌پیشه یکی می‌کند. 

کتاب با تو صدای سکوتم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خواندن کتاب با تو صدای سکوتم به تمام دوست‌داران شعر معاصر و شعر نو، لذت می‌بخشد. 

بخشی از کتاب با تو صدای سکوتم  

شال

شب شال سیاهت

بر شانه‌های بخت

خاموش می‌نویسد

دانگ تاریکی را

بر گرده ماه

دلشوره گرفته است

اسب سرکش خیال

می تازد

در این نبرد نابرابر

پیراهن خونی کدام خاطره

بر باد می‌وزد

هیهات

دستی برای دوستی نیست

پنهان میان آستین هرکس

خنجر تیزی

تا نعش و قتلگاه وجبی نیست

جهل است و نامرادی

انکار فصل زندگی است

در چهار فصل مردن

رمان قطوری است

سلاخی عشق

و ما بر شانه‌های خویش

می بریم نعش عزیزان را

***

خاطره

نفس در سینه گاه آرام آرام

نگاهم بر حریر باله می‌رفت

کبوترها کنار رود و هر بال

میان آبها با ناله می‌رفت

صدای بغبغوی عاشقانه

صدای جفتها، بنگاله می‌رفت

چو تن در آب می‌شستند عاشق

صدای عشق تا چمخاله می‌رفت

هزاران رنگ آنجا روسری بود

به هر رنگی هزاران هاله می‌رفت

رخ مهتاب بود ودیدن ماه

میان دشت مه باناله می‌رفت

صدای ساز و آواز ودهل بود

که‌گاهی با صدای گاله می‌رفت

دلم در جوش ونرگس مست ومخمور

صدای سوز دل با ژاله می‌رفت

نه من هرکس به بند گفتگو بود

صدایش در عتاب لاله می‌رفت

کنار رود خورشید سبکبال

چو عاشقها به گردش واله می‌رفت

دم عید و قبا بگشوده تا گل

به هر دستی گلی الاله می‌رفت

***

صبح ققنوسی بر سینه زمین

نفسی گرم از نایی

تکرار رنگین کمانی

هرلبخند ظهوری درخود

پیچه‌ای از تازه ها

وتو که ایستاده‌ای بر بلندا

با انگشت اشاره

راه مرگ را نشان می‌دهی

و من که با جیبی از امید

خورشید را بر چهار راهها

می‌کارم

تا زمین دوباره اسبش را

نعل کند

و شیهه شادی

در کوچه‌ها بپیچد

***

شب از قرابت ما گفت

و از دلتنگی

و چنگی که می‌نواخت

میان استخوان دو کتفم، زار

گندمزاری بود وباد

گندمزاری بود و دست

و داسی از ماه

که به دست نمی‌رسید

و من که بافه می‌کردم

گندم‌ها را

و می‌پاشیدم

بر کشتزار شانه آرام

و سازی که در سینه می‌نواخت بلند

و آهنگی که در گلویت

زخمی‌تر از همیشه می‌خواند

چون یاکریمی به وقت صبح گاهان

ساز برداشته بودم

سوز می‌وزید

ولرزشی ورعشه‌ای

از شوق یا سردر گرمی؟

سرت بر سینه می‌افتاد

و ترنجی که با هر نفس

یا کریمی راپر می‌داد

و دستی که پُر می‌شد

و پرنده ای

که از نفست می‌پرید

و لبانم این جامهای پر شده از عطش

تشنگی را می‌نشاندند

در فصل مستی

و واژه‌هایی

که استخوان ترکانده بودند

بین ما

و بی‌حساب رد وبدل می‌شدند

بی آنکه حساب خود را

داشته باشند

ما شب سمور را

در خود می‌کشتیم

در لابلای دستانی که درخت بودند

در آخرین حیات زمینی خود

وچشمان اثیری ماه

در ان هلال منقبض خود

بر آمده بود

در زیر نقابی از تعجب وابهام

ما رعشه‌های ستاره‌هایی را

می دیدیم

که از دور چشمک می‌زدند

و در پرواز خود می‌رفتیم

برای آغاز سفری

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۱۷,۰۰۰
تومان