کتاب زندگی من در همین عصر جدید

کتاب زندگی من در همین عصر جدید نوشته معصومه قبادی است، کتاب زندگی من در همین عصر جدید به شما کمک می‌کند جهان را جور دیگری ببینید و خداوند را در تمام ابعاد زندگی احساس کنید. 

درباره کتاب زندگی من در همین عصر جدید

در دنیایی زندگی می‌کنیم که همه جا تاریک است و  هیچ روزنه‌ای از نور وجود ندارد. نه هوایی نه صدایی؛ اما ایمان و باور وجود دارد و نه حتی تصویری از عبور از تاریکی و دل‌مردگی. برای عبور از این احساس چه باید کرد؟

خوشبختی، آرامش و زندگی خوب یک رویا نیست. بلکه حقیقت محض است. این کتاب هدیه‌ای است به شما تا تمام مرزهای تاریک زندگی‌تان را بشکنید.

خواندن کتاب زندگی من در همین عصر جدید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

این کتاب را به تمام کسانی که در زندگی به دنبا آرامش و خوش‌بختی و حس کردن خدا در قلبشان هستند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زندگی من در همین عصر جدید

وقتی از خدا چیزی را می خوای و بهت میده این بالاترین و بهترین حسی بود که می‌توانستی آن را تجربه کنی اما وقتی نمی‌دهد قطعاً بهترش را تجربه خواهید کرد و به خدا شک نکن خداوند ندادن ندارد

وقتی در حد آسمون تلاش کردی انتظار نداشته باش خداوند زمین را به تو بدهد به خدا ایمان داشته باش

برای دیدن خداوند کافیست به درون خودت نگاه کنی

بارها به ما گفتند در لحظه زندگی کنید اما باید می‌گفتند در لحظه درست زندگی کنید

درست زندگی کردن به چه معناست: گذشته‌ات را فراموش نکن

این که در زندگی از چه موانعی گذشته‌ای را به خاطر بسپار 

به آینده امیدوار باش اینکه همواره بهترین‌ها مال تو خواهد شد به خودت نگاه کن اگر بدی‌ها و حس‌های تلخ روزگار را چشیده‌ای ناامید نشو بدان خوبی و نیکی همیشه پیروز است 

خدا را فراموش نکن ایمانت را فراموش نکن

هرگز اجازه نده قلب مهربان و سفید کودکی‌ات درگیر سیاهی‌های این زمین شود.

خودت را پیدا کن انسانیت را و رسالتت را همه چیز کاملاً آشکار است کافیست نشانه‌های خدای مهربان را ببینید زندگی لحظه به لحظه ما را در چالش قرار می‌دهد قدرت به توانستن و انجام دادن. بدی نیست قدرت به توانستن و گذشتن است در هر مرحله از زندگی خود را به قدرت بالاتر از هر نظری بسپارخودت را به خدایت بسپار کسی که خالق زمین و آسمان است کسی که انسان را آفرید رسالت تو فراموش نکردن انسانیت توست با خودت مهربان باش از خودت دوری نکن از قلب پاک کودکی است فاصله نگیر در کودکی بارها و بارها زمین خورده‌ایم این مثال کاملاً آشناست اما به‌طور غریزی بلند شدی آن‌قدر قدرت باور و ایمان به راه رفتنت قوی بود که راه رفتن پدر و مادرت را نگاه می‌کردی و راه رفتن خودت را می‌دیدی ادامه زندگی به نگاه ما به اطرافمان بستگی دارد این که ما چه چیزی را می‌بینیم و به چه چیزی نگاه کنیم؛ این که من به پرنده‌ها نگاه می‌کنم اما پرواز پرنده‌ها را می‌بینم برای همین است که برای من پرنده در قفس معنایی ندارد اما پرواز پرنده‌ها در آسمان دیدنی است.