نظرات کاربران درباره کتاب خون خورده
۳٫۹
(۴۵۱)
farez
خب....اینک "خون خورده" : روایتگر وقایع جامعه در سالهای ابتدایی دهه شصت و مشخصا تابستان سال 1360 است. محور داستان زندگی پنج برادر "سوخته" است که بر اساس سنگ قبرهای آنان روایت می شود: ناصر سوخته که باستان شناس است، مسعود سوخته که از نیروهای تحت امر چمران بوده و در شکست حصر آبادان می جنگد، منصور سوخته که عکاس است و سودای شهرتی جهانی دارد، محمود سوخته که از عشق دختری توده ای، مارکسیست شده و بالاخره طاهر سوخته که کودکی بی گناه در موشک باران تهران است. یکی از نکات جالب این کتاب، تکرار این جمله در لابلای روایتهای آن است: "... و تاریخ پر است از ..."مخاطب حس میکرد شخص تاریخ راوی داستان مرده هاست. نقش پررنگ ارامنه و مسیحیت بدون موضع گیری خاصی نسبت به اونها یکی دیگر از جذابیت های کتاب بود.و در آخر:
در کل کتابی نیست که جز به کتابخوانها معرفیش بکنم. باید خیلی تلخ و شیرین خونده باشید و چشیده باشد که از خوندن این دست کتابها لذت ببرید و الا صرفا شما رو به خاطر حجم عظیم اتفاقات دردناک و ساده اما غیرقابل باور، شوکه خواهد کرد و صرفا تحسین خواهید کرد.
farez
ممنونم ازتون. امیدوارم کمکتون بکنه....
baran
خیلی تلخه اما پرکشش
کاربر 2470774
تشکر به خاطر خلاصه نویسی و نظرات خوب تون
Mohadese
داستانی که اولش خون بود؛ آخرش آب.....!
این کتاب بی نظیر بود. جون دار، قوی، بدیع، تکراری نبود.
داستانی که از دل تاریخ میگذشت. از فتح اورشلیم و صلاح الدین ایوبی تا شکست حصر آبادان و جنگ ایران و عراق با ترجیع بند " تاریخ پر است از..." که نشان از چرخش تاریخ است! داستان زندگی 5 برادر سوخته، 5 برادری که هرکدام در سالهای اول انقلاب به نوعی سوختند!! داستانی که اصلا خسته کننده نیست ، توصیفات زیاد از حد ندارد، که نتیجه اش میشود یک نفس خواندن کتاب!!!
Nadi Otari
به دو دلیل میشه این کتاب رو خوند و لذت برد دلیل اول برای اون کسایی که به کتاب های دفاع مقدس علاقه دارن و تا حدی از لمس جنگ واهمه ی ندارن حتی اگر بیش از حد هم تلخ باش و دلیل دوم برای علاقه مندان به ادبیات معاصر چون این کتاب حقیقتا از نثر و قلم خوبی برخورداره و میتونه تا حدودی نیاز مغز رو ارضا کنه .
این کتاب به افرادی که روحیه ضعیفی دارن و در معرض افسردگی هستن توصیه نمیشه حتی در موردش کنجکاو هم نشید لطفا 🌹
baran
تا نیمه کتاب خوندم واقعا تلخه چندین بار تصمیم گرفتم دیگه ادامه ندم اما نمیشه چون واقعا قشنگ نوشته شده 😪
پرویز
نثر نویسنده خوبه. خوب روایت میکنه. این ترکیب تاریخی رو میپسندم. ولی 《من》 نتونستم کانسپت اصلی داستان رو پیدا کنم. [شاید بقیه تونسته باشن پیدا کنن.]
اینکه 《در کل》 چی میخواست روایت بشه به جز روایت چند مرگ که چیز خاصی بهم متصلشون نمیکرد؟ اون نخ تسبیحی که داستان پنج برادر رو بهم وصل می کرد، چیزی که به واسطه ی اون بشه گفت ما یه رمان منسجم خوندیم چی بود؟ فقط اینکه اونها از یه خانواده بودن؟ چی باعث میشه ما به این رمان نگیم چندتا داستان کوتاه درباره ی مرگ با تم جنگ و آشوب و چاشنی مسیحیت؟ منظورم اینه که اگه داستان این پنج نفر، بدون اینکه از یه خانواده باشن، برادر باشن، روایت می شد، بازم چیز خاصی ازش کم نمیشد و به نظرم این ضعف داستانه. اینکه راوی سر راهش_ خصوصا از نیمه ی داستان به بعد_ داستان های فرعی دیگه ای رو هم تا هرجا دستش میرسید روایت میکرد که بعضا زیادی بودن برای داستان و پیش می اومد که حتی رو داستان های اصلی هم سایه مینداخت، برام هضمش سخت بود. بدتر از اون اینکه این داستان های فرعی به زور توصیفات، توضیحات و حرفهای اضافی تا آخر داستان حتی کش می اومدن و حوصله ی من خواننده رو سر میبردن. باید بگم سیر داستان از جایی به بعد به خاطر همین الکی کش آمدن ها نزولی شد. تا پایان اولیه ی داستان محمود و تهمینه در کلیسا خوب پیش میرفت ولی از اون به بعد واقعا زورکی خوندم.
ساااری
من با اضافه کردن شخصیت های بی ربط به داستان مخالم البته بعضی هاش بی ربط نبودن مثلا اون کشیشی ک کارت پستال راهبه رو هدیه گرفته بود ( ماریا ک منصور ازش عکس گرفته بود )
باب_ اسفنجی
حمید؛ نظرتون کاملا درست و دقیقه. با تعبیر "روضه خوانی" خیلی موافقم.
حمید
به نظرم موضوع اصلی همون طور که از نامش پیداست تشنه بودن دنیا به خونه. و مانور زیاد روی داستان صلاح الدین هم به همین علته. من هم با شما موافقم. اما نه برای تعدد داستان ها که بیشتر دلخور بودم از اینکه احساس میکردم نویسنده برای وصول نیتش دیگه داره رو به روضه خوانی میاره. انقدر خون خون خون کردن برای اینکه تاثیر بذاریم خیلی جذاب نیست. شاید نویسنده ی قهار بدون به تصویر کشیدن این ابعاد فیزیکی خون ریزی های بشر میتونست با اتکا به هنرش در روایت های با کیفیت تر و با سود بردن از کمیت محدود تر داستان رو به یادماندنی تر کنه.
Dentist
پسر جوان دانشجویی برای تامین مخارج زندگی و تحصیلش، مسئولیت خوندن فاتحه و نماز و گرفتن روزه برای درگذشتگان رو به عهده میگیره. هر هفته هم موظفه برای پنج برادری که هر کدوم مرگ متفاوتی داشتن، فاتحه بخونه. با فلش بک به گذشته زندگی هرکدوم از این پنج برادر و شیوهی مرگشون روایت میشه.
خون خورده کتابیه که واقعا بوی خون میده. روایتهای جذاب با شیوهی روایت خاص مهدی یزدانی خرم. دومین کتابی بود که ازش خوندم و واقعا جذاب بود.
پُر از هیچ...
این یکی از داستانا بود! فکر کنم چند تا داستان داره کتاب و بعد این، بقیه کتاب خسته کنندس!
sayeh
لطفا از کتابای نادر ابراهیمی هم رایگان کنید . ما خیلی دوست!
دهقان غذاخوار
نسبت تعداد کتاب های رمان رایگان طاقچه نسبت به کتاب های علمی
مثل نسبت مقدار پول تو جیبی پسرِ وزیر و پول تو جیبی ماست...
زنبق
نه اون نسبت که شما فرمودید در هیچ مقیاس دیگه ای قابل تصور نیست
جواد
نه بابا
اون بزرگوار خوراکش فقط نون و ماسته
دهقان غذاخوار
همون که هم اسم خودته(احتمالا!)
mh
طاقچه عزیز یا رایگان نکن یا یه چیزی رایگان کن که آدم دلش بیاد بخونه...نه اینکه مفت باشه کوفت باشه
Golshan
کتاب داستان یک دانشجوی زبان عرب است که برای امرار معاش برای مردگان قرآن میخواند و کتاب مدام به گذشته برمیگردد و چگونگی مرگ پنج برادر که محسن برای آن ها قرآن میخواند را روایت میکند، کتاب نثر روانی دارد اما از ابتدا تا انتهای آن راجع به مرگ است، غمگین و پر از حس دلمردگی، من اصلا با کتاب ارتباط برقرار نکردم و بنظرم جالب نبود.
aseman
طاقچه عزیزم
خیلی ممنونم که همه کتابای کتابخونه منو یکی یکی رایگان میکنی😥
black butler
🕸🕷🕸
نمیدونم میشه این کتاب رو به کسی پیشنهاد داد یا نه...توی متن معمولا مفعول بعد از فعل آورده شده که واقعا آزار دهندست و نه تنها باعث جذابیت متن نشده ،خوندش رو هم سخت کرده....یه صفحه ای از کتاب هم که نویسنده از کتاب فروشی به نام نشر چشمه میگه 🙄😂که واقعا آدم رو از فضای داستان دور میکنه...فضای کتاب اصلا تیره و غمگین نبود...کل داستان راجع به زندگی و مرگ پنج تا برادره که هر کدوم داستان خودشون رو دارن ....واقعا درک نمیکنم که چرا تو اکثر جمله ها مفعول رو بعد از فعل آوردن😶این نه تنها از لحاظ نگارشی غلطه،به جذابیت داستان هیچی هم اضافه نکرده...آخه چرا مفعول بعد از فعل چرااااااااا...نظرتون چیه اصلا نهاد رو هم آخر جمله بیارین 🤔😐مثلا:فکر میکنم این کتاب ایراد نگارشی داشت من.خوندن این کتاب رو نمیتونم ادامه بدم من.آزار دهندست نه؟! لطفا دیگه مفعول رو بعد از فعل نیارین ناشر جان...در ضمن چرا انقدر جمله "تاریخ پر است از" توی متن تکرار شده...؟! چرا انقدر اشکالات کتاب زیاده؟!!! 😕😕😕😕😕😕😕😕😕😕
کاربر 6099291
من کتاب رو نخوندم هنوز و نمیدونم تهش نظرم راجع بهش چی باشه اما، این مثالی که شما زدین فاعل بعد فعل اومده، نه مفعول🫠
black butler
ببخشید شما اصلا نمیدونین منظورم چیه،پس نخندین😶
به یاد خسرو
😂😂😂😂
malihe
خون خورده از نظر من روایت خاورمیانه ی پرآشوب است. خاورمیانه ای که تاریخ، سیاست و دین، این سه عنصر در هم تنیده اش همواره مورد توجه بوده است و وقتی پای عناصر مذکور در میان باشد مگر می شود جنگ نباشد؟ کشتار نباشد؟ خون نباشد؟!
می گویم خاورمیانه چون شرح حال ۵ پسر کریم سوخته پایش را فراتر از ایران می گذارد. ناصر در اصفهان، مسعود در آبان، منصور در بیروت، محمود در مشهد و طاهر در تهران روایت می کنند برایمان واپسین روزها و ساعات زندگی هاشان را وقتی هر کدام پی آیینی، مسلکی، عشق و شاید ایدئولوژی ای رفته اند.
و باز می گویم خاورمیانه چون از گذشته اینجا محل تلاقی ادیان بوده، مسیحیت، اسلام و ... و قصه ی هر کدام از پسران سوخته یک جایی به کلیسا وصل بود و انگار کلیسا یکی از نخ تسبیح های وصل داستان ها.
زهرا
تسلط جناب یزدانی خرم بر تاریخ و فرهنگ این سرزمین، تحلیل فوق العاده شون بر وقایع و ارتباط بین اونها و زاویه دید منحصر به فرد ایشون کاملا در قلم شون مشهوده، پیشنهاد می کنم این کتاب رو و همینطور نوشته های دیگر ایشون رو بخونید، کتاب خوبیست روایت نسلی گم شده در تاریخ، با عقاید و دیدگاه های متفاوت، کتاب در دهه شصت اتفاق میوفته ، ولی در واقع روایتگر اتفاقاتی است که در طول اعصار خاک خسته خاورمیانه و ادم هاش از سر گذروندن ... بخوانیدش حتما
علیرضا
این دومین باری است که با مهدی یزدانی خرم سفر کردم. البته که قلمش و ذهنش راهنمای سفر بودند. مهدی یزدانی خرم تاریخ را به معنای واقعی کلمه کاویده است. او برای درک حقیقت در نوشته قبلی اش_ سرخ سفید_ با سیزده روایت ما را به سیزده نقطه تاریخی برد و حالا با خون خورده با پنج روایت کلی و چند روایت جزیی، ما پنج مقطع را خواندیم و از نارمک سفر کردیم به بهشت زهرا. بعد اصفهان. ناگهان خرمشهر. و آرام بیروت و بعلبک را دیدم و دست آخر هم کلیسایی در مشهد. البته که با خواندن این رمان سرما و سردی یک روز زمستانی در کنار لتیان یا هوای مرده یک سرداب متروک در اصفهان و حتی بوی خون های ریخته شده در خرمشهر و بهمنشیر را هم چشیدیم.
مهدی یزدانی خرم استاد انتقال و پیوند هم هست. انتقال از حال به دیروز از تهران به بیروت و از قرن بیست و یک، به زمان صلاح الدین ایوبی. پل های انتقال یزدانی خرم به سادگی عوض کردن خط در داستان نیست. جایی با دود است، جایی با صدای اذان، جایی با سرنوشت یک نفر و جایی با عکسی از بیروت که می رسد به تهران. با خواندن خون خورده بدون حتی لحظه ای حضور در کلیسا، آیین و آداب کلیسا را فهمیدیم. فضا را هم شناختم. فضای کلیسا در تهران، مشهد و حتی حیاط بیرونی کلیسای اصفهان، همه تصویرپردازی و ساخت صحنه بود. مهارت دیگر یزدانی خرم _ پس از ساخت صحنه، پل های انتقال و نثر روایی_ شخصیت پردازی است. او شخصیتش را شناخته، مدتی با او زیسته و حالا برای خواننده روایت می کند حیات شخصیتش را. تنوع شخصیت هم برای یزدانی خرم، دشوار نیست. از دختر دانشجوی کمونیست، تا کریم سوخته یا حتی راهبه ای در بیروت که بیماری ناعلاج دارد. در کنار همه این ها، روایت هایش هم خارق العاده است. از روایت جسد داخل یخچال، تا غسل تعمید نوزاد مسیحی و حتی داستان کلیسای مشهد و جمجمه. یک اثر ناب هیجان انگیز بخوانید
عاشق کتاب
تقریبا بعد از یک ماه خواندن کتاب تمام شد، نه اینکه در خواندن کند باشم، فقط گاهی تلخی داستان و اتفاقات غیر منتظره اش مبهوتم می کرد. به حدی که مجبور می شدم کتاب را رها کنم و مدتی به خودم فرصت درک دهم.
حتما نمی توانم منکر زیبایی روایت چندلایه داستان، پیش بردن داستان با روایت از چند نفر ، از گذشته و حال و در مکانهای مختلف و حوادث غیر قابل پیش بینی آن شوم و ببت همه این ویژگی ها نویسنده محترم را ستایش می کنم.
ولی از نظر من فضای داستان بی نهایت سیاه، تلخ ،دردناک و گاهی غیر منتظره بود.آیا واقعا نمیشد کورسوی امیدی باقی گذاشت؟
موش سر آشپز
مهدی یزدانی خرم روی فنون داستان نویسی تسلط بالایی داره . فقط شاید خود داستان هاش باب میل هر کسی نباشه . به هر حال ولی کتاب با ارزشیه و ممنون بابت رایگان کردنش .
منیره
از کتاب خوشم نیومد، افعال رو خیلی جاها وسط جمله به کار برده که خوندن رو سخت میکنه، مدام یک عبارت تاریخ پر است از... رو به کار میبره که به نظرم اصلا هم کمکی در درک بیشتر نمیکنه، در ضمن این عبارت ی چیز جدید نیست جالب هم نیست، و هی زمان زمان و فضا رو تغییر میده، بدون اینکه جذابیتی برای این فلاش بک ها باشه. مشکل دیگه اینه که تقریبا یه داستان رو انگار واسه حداقل پنج نفر( باز برای بعضی از شخصیت های درگیر داستان) تکرار کرده که واقعا به نظرم خسته کننده س، چون حرف دل نویسنده با یکی دو تا مورد هم کاملا مشهود بود و مفهوم اونقدرها هم عمیق و پیچیده نبود. یکی دیگه از نکات منفی داستان از نظر این بود که نویسنده متن رو از نظر احساسی زیادی خفه و سنگین کرده بود تا انگار مخاطب حتما به عظمت بدی ماجرا پی ببره و تکرار خون و خاک و مرگ و سوختن و غرق شدن و خاک شدن باعث بشه بهتر وارد ماجرا بشه، حرف من اینه که قلم اگر توانا باشه مخاطب با چند اشاره میتونه خودش اون حس رو دریافت کنه و عظمتش رو حتی بدون واسطه سنگینی کلمات درک کنه و اتفاقا این یکی از ملاکهای مهم برای ارزش گذاری اثره. با این وجود چند تا از صحنه سازی هاش خوب بود، مثل تصویری که از راهبه میگیره، یا استخوانهای بیرون زده در اون دالان.
royabin
دقیق بود... ممنون
Danial Samadi
دمت گرم دادا
ز. آروشا دهقان
از خوبیهای این کتاب بسیار نوشتند و من نمیخوام تکرار کنم. فکر میکنم لازمه که به بعضی ضعفها هم پرداخته بشه.
اولین نکتهای که به نظرم ضعفی برای کتاب بود، ناهمخوانی داستان و زبان بود. داستانها موضوعات سادهای داشتند اما نویسنده تلاش میکرد با به هم زدن ساختار جملات زبان کتاب رو ادبی کنه. از طرفی بین شیوهی سخن گفتن صلاحالدین و محمود سوخته هیچ تفاوتی وجود نداشت در حالی که این دو نفر صدها سال فاصلهی زمانی دارند.
دوم تکرار بیش از اندازه بود. اگر جملات و سخنان تکراری حذف میشد احتمالا حجم کتاب حدود صد صفحه کاهش پیدا میکرد. جملهی تاریخ پر است از.... به قدری تکرار شده بود که خواننده رو کلافه میکرد و از اون بدتر این که این جمله حتی در جای درستی هم به کار نمیرفت. مثلا تاریخ پر است از دخترانی که تلفن میکنند😐 خب؟ اولا که اختراع تلفن هنوز به تاریخ نپیوسته. دوما مگه تلفن کردن یک دختر کار عجیبیه؟ پس با این حساب تاریخ پر است از دخترانی که کفش میپوشند. آیا لازمه که این موضوع کاملا طبیعی در یک کتاب گفته بشه؟؟
مورد بعدی وجود دو روح بود که نه نقش اثرگذاری داشتند و نه جذابیتی در داستان ایجاد میکردند.
در کل به نظرم اگرچه کتاب بدی نبود اما اگر نخوانید هم هیچ چیزی رو از دست ندادید.
Mahsa Sadooghi
خیلی خوب بود ،ممنون
zeynab_m91
نقد خوبی بود..
حمید
زبان و لحن خون خورده ی یزدانی خرم نیاز به تعریف و تمجید امثال من نداره. اما باید اعتراف کرد که بسیار زیباست. میشه از تک تک خطوط و صفحاتش لذت برد. آهنگ نوشتارش مثل یک شعر مدام برای مخاطب لذت بخشه. فلش بک ها و تعلیق در داستان برای مخاطب کتاب خونده گواراست. شخصیت سازی و حوادث اتفاق افتاده در داستان همگی به کشش داستان کمک شایان توجهی میکنه. خیلی با نویسنده آشنایی ندارم و نمیدونم علت اصرار بر شخصیت ها و مکان ها و تاریخ مسیحیت در داستان خون خورده چیه؟ اما همچنان مثل اکثر رمان های ایرانی شخصیت های داستان دارای یک قالب خاص هستن که وجوه تمایزشون برای من گنگه. این که فرشته سازی و شیطان سازی در این داستان وجود نداره خیلی خوبه. قهرمان های داستان خاکستری هستن. اما شخصیت های مذهبی داستان میشه گفت خیلی سفید و مبرا از اشتباه بودن. همراهی با شخصیت های داستان و همذات پنداری با اون ها برای من مخاطب خیلی دشوار بود. اون قدرتی که در تعریف صحنه های داستان وجود داره در گره های شخصیتی داستان دیده نمیشه. خون خورده مثل یک فیلم نامه ی بسیار زیبا و توانمند بود که نیاز داشت دیالوگ های واقعی بیشتری داشته باشه. دیالوگ هایی که از درون شخصیت ها آگاهی به مخاطب بده. رمان ایرانی معمولا اقشار جامعه رو با هم آشتی نمیده به خاطر اینکه اقوام و طبقات مختلف در اون انقدر که باید و شاید دوست داشتنی نیستن. بوی ضدیت و طرفیت میده داستان های ایرانی. قضاوت هایی که از طرف نویسنده اتفاق میفته و داستان رو از مسیر رسالتش خارج میکنه. باید به تغییر ناگهانی زاویه ی دید در داستان اشاره کنم که برای من خیلی جذاب بود. اما در آخر همچنان ترجیح میدم از هر چهار رمانی که میخونم سه رمان خوب خارجی باشه و یک رمان ایرانی که اون هم به خاطر حمایت از نویسنده ی ایرانیه. به نظر من رمان خوب باید به هر زبانی که ترجمه میشه جذاب باشه. چیزی که خون خورده ازش فاصله داره.
Sou_Ma
دوست عزیز @Hasti
اتفاقاً همذاتپنداری درسته. چیزی تحت عنوان همزادپنداری وجود نداره. لطفاً با نظرات اشتباهتون غلطنویسی رو رواج ندین.
حمید
رویا خانم، قطعا حق با شماست. اما من منظورم متن داستانه.اگر لحن از داستان گرفته بشه چیز زیادی براش نمیمونه.
رویا
من با جمله ی آخرتون تاحدی موافق نیستم بنظرم اینکه آقای یزدانی از قابلیت های زبان فارسی در یک سطح بی بدیل خلاقانه استفاده کردن و این شیرینی فقط برای فارسی زبانان قابل تشخیصه خودش یه حسن محسوب میشه
abbas mohammadi
ممنون طاقچه جون بابت کتابهای رایگانت
Ali Jalaee
داستان خوب و جذاب بود. حقیقتا داستان با این فرم کم داریم توی ادبیات داستانی ایران.
فقط چیزی که کمی داستان را از جلا می انداختند چفت و بست نشدن این پنج دستان کنار هم بود. در واقع ما با پنج شش داستان کوتاه مواجه بودیم که با مشترکاتی به هم وصل شده بودند و این باعث میشد داستان از جنبه پیرنگ لنگ بزند. مشکل دیگر این بود که شخصیت دانشجوی راوی هرگز داستان تمام و کمالی پیدا نکرد.
ماراتن
ممنون از چشمه و طاقچه برای هدیهٔ ابن کتاب 🌹
fariba
خواستم کتاب برای آدمهایی که صرفا قصه برایشان مهم است توصیه کنم، اما باز هم عقیده دارم گویا مهدی یزدانیخرم گاهی با جملهها کلنجار رفته.خواسته جملاتی فاخر و عباراتی موثر تحویل دهد،که از آنورِ بام افتاده.تبلیغ نشر چشمه هم لحاظ شده.مافیای ادبیات ترکیب واژهی متناقض و غمباریست.
zeinab.ghl
از اواسط فروردین تا همین امروز درگیر این کتاب بودم.
الان که دارم این متن رو مینویسم شاید یه ساعت شده باشه که به صفحه ی آخر کتاب رسیدم :( نمی خوام چیزی بگم که داستان برای کسی که نخونده یا می خواد بخونه اسپویل شه ولی دوز غم این کتاب، خیلی زیاد بود برای من حداقل این طور بود.
داستان پنج برادر سوخته و آدم هایی که مثل یه شبکه ی تار عنکبوت، به هم ربط دارن.
داستانش جذاب بود، نویسنده با چیزهایی که نوشته بود مجبورم کرد که به چیزهایی فکر کنم که تا قبلش چندان برام پررنگ نبود. :(
K e
باتشکرفراوان از اهمیت دادن به کتبی که هرچندفقط صفحاتی ازآن به دفاع مقدس اختصاص داده شده خداکنه فراموششان نکنیم,یادمان باشدامنیت امروزمان رامدیون ازخودگذشتن آن بزرگانیم
کاربر ۱۱۵۳۵۳۰
سبک داستانی نسبتا متفاوت است.
اگرچه روایت جنگ است اما به شیوه ای جذاب روایت شده.
اگر از بوی خون، شنیدن ماجرای مرگ و... حالتان بد میشود، نخوانید.
sara
به نظر من یکی از بهترین ها در ورود به داستان بود و اشراف نویسنده بر آنچه قصد نقلش را داشت تحسین برانگیز.
Sina Iravanian
«محسن عادت نداشت بر گورها راه برود. پدر برای این قانون داشت. «بین قبرها برو. فکر کن آدمند که خوابیدهاند خب؟» و محسن این قانون را همهجا رعایت میکرد. گاهی وقتی واردِ یک قطعه میشد، سعی میکرد صدها آدم را تصور کند که پیچیده در پوششهایشان دراز کشیدهاند و ساکتاند. ترسناک بود، اما وقتی فکرش رفت به گورهای چند طبقه، قضیه خندهدار شد. پس با خودش قرار گذاشت هر قبر را یکی حساب کند تا تلنبار نشوند آدمهایش روی هم.»
همانطور که فیلم «مسافران» بیضایی با جملهی «ما به تهران نمیرسیم. ما همگی میمیریم.» از همان ابتدا آب پاکی را در مورد عاقبت قهرمانهای داستان روی دست مخاطب میریزد، این کتاب هم از ابتدا سرگذشت پنج برادر مرده یا مفقود را از سنگ قبرشان آغاز میکند. اما قصهها فقط به این پنج برادر محدود نمیشود. شخصیتهای جانبی زیادی در هر قصه زندگی میکنند و میمیرند که گاهی حضورشان پررنگتر از شخصیتهای اصلی است. قصهها بیشتر حکایتی تاریخیاند، تاریخی که همه چیز آن به هم گره خورده. از مارونیهایی که بدست صلاحالدین ایوبی از اورشلیم بیرون شده بودند و در لبنان سکنی گزیدند تا با فلسطینیانی بجنگند که صدها سال بعد به دست اسرائیلیها بیجا و آوارهی لبنان شدند. و نقش فیلی که از زینپوش سرباز خراسانی راهش کشید به کفن سنیوش فرانسوی و بعد جعبهای در دست دخترک راهبهی مارونی. و صلاحالدین ایوبیای که الهامبخش صدام بود. همهی مرگها در این کتاب حماسی نیستند. اتفاقاً خیلی از مرگها کاملاً بیهودهاند مثلاً مرگ طاهر، برادر پنجم. و سقوط هواپیمای سی۱۳۰ در هفت مهر ۱۳۶۰. نگاهی کنید به لیست کشتهشدگان و عواقب فقدانشان و ... علت سقوط. دوستی پرسیده بود چه کتابی توانسته اشک تو را در بیاورد و احتمالاً انتظار داشت نام رمانی برده شود. از خود تاریخ غمانگیزتر و اشکآورتر سراغ ندارم.
قصهها به نظر میآیند بر اساس اخبار حوادث واقعی یا عکسهای تاریخی باشند. و ذهن نویسنده شخصیتهایی را خلق کرده که سرگذشتشان این اتفاقات را به هم وصل میکند. اگر صفحهی اینستاگرام مهدی یزدانی خرم را دنبال کنید نمونههایی از علاقهی فراوان نویسنده به عکسهای تاریخی و شرح کادر و جزئیات آن را خواهید یافت.
«ماجرای تیر خوردن ابوالحسن وسط خیابان طالقانی سوسنگرد و مسعودی که یکهو کشیده بود جلو و از پا گرفته بود و آورده بودش عقب. عکسشان توی کیهان و جمهوری اسلامی چاپ شده بود. هر دو کلاهخود داشتند و زیرِ آتش بودند. سیاوش کمی عقبتر پوشش داده بود. مثلثی که ساخته شده بود.»
که توصیف عکسی است از بهرام محمدی فرد.
چیزی که از آن لذت زیادی نبردم شیوهی به کار رفته در ساختار بعضی جملهها بود که آن را تا حدودی سختخوان میکرد. ابتدا فکر کردم کتاب ویرایش نشده بعد متوجه شدم این جابجایی جزئیات جمله عمدی و به نوعی سبک نویسنده است. مثلاً «آدمهایش روی هم تلنبار نشوند» به صورت «تلنبار نشوند آدمهایش روی هم» نوشته شده. شاید نویسنده خواسته تاکید بیشتری روی «تلنبار شدن» داشته باشد تا روی «آدمها» تا به این صورت تصویر واضحتری در ذهن مخاطب بسازد. به هر حال دلیل این کار هر چه باشد از روانی متن کاسته بود.
mona-p
مرسی طاقچههههه، عاششششقتم 💖
mahsa
ای بابا... چه خبره؟ همش جنگ؟
کاربر 940550
ممنون طاقچه جان⚘
کاش کتاب وقتی نیچه گریست رو هم رایگان می کردید🙏
ــسیّدحجّتـــ
ممنون از طاقچه برا این هدیه
جواد
ممنون طاقچه
Mahla V.KiyAN
.
.خون خورده از نگاه من در ردایِ اثری قابل و شایسته تحسین و سفارش ظاهر شد.
شاخصترین ویژگی رمان یزدانی خرم برای جا گرفتن در دل مخاطب، تبحر و تسلط نویسنده در سفر به دل تاریخ بود، اثر هنری ارزشمندی که با قابی از زمان حال به قلب تاریخ نقب میزند. تاریخی به وسعت چند هزار سال از حیات ابناء بشر که از لا به لای قبرهای خالیِ برادران سوخته بیرون کشیده شد
. درست یا غلط انتخاب برادران و البته منظور پشت چنین انتخابی به عنوان نمایندگانی از فرزندان این آب و خاک، یادِ برادران کارامازوف را در دلم زنده کرد. این جنس از رئالیسم که البته با حضور عناصری از خیال، جادویی مینمود؛ روایتی موازی، مشابه و حقیقی در زمانهای دور ، استفاده از ادبیات بهعنوان نقاب اثرگذاری در بازنمایی و نقدِ کثافت های جاری زیر پوست سیاست، شباهتهای رمان با مرشد و مارگاریتا، شاهکار بولگاکف در نگاه من بود. یزدانی خرم قبل از نویسندهای چیرهدست، روزنامهنگاری دغدغهمند و آشنا به نیاز جامعه است؛ نیازی که نشان داد در خون خورده بهخوبی آنها را شناخته و دیگ جوشانی از سیاست، جنگ، ایدئولوژی، پول و مذهب را بهعنوان کلید واژههای درگیری و تضادهای انسانی و بینالمللی در رقم خوردن نقاط عطف تاریخ میپروراند و در قالب ساختار روایی و شمایل رمانی خواندنی، ذره ذره به خوردِ جان خواننده میدهد.
در قحطی رمان ساختارمند و هدفدار در ادبیات امروز، خون خورده اثری قابل ستایش بود؛ انتخاب سمبلها، شخصیتپردازی و طراحی فضای رمان، توصیفاتِ آنچنانی و جزئی در خلال قصه برای تحریک تخیل خواننده به فضاسازی ذهنی دقیق، برگرفته از دانش و شایستگی نویسنده بود.
شاید بخش مهمی از اطمینان و اعتقاد ما به رمان فارسی معاصر از دست رفته باشد، اما حتی در مقام مقایسه با آثار پخته و نامدارِ غربی، بدبینی و بیاعتنایی به داستان و رماننویس فارسی، جز مُهر و امضا ذیل سندِ مرگ نهال ادبیاتِ معاصر در نسل جدید بازتاب دیگری نخواهد داشت.
Maryam Mohammadi
با خوندن این کتاب به رمان نویسیه معاصر ایران امیدوار شدم به نظرم جای خالی این جور کتاب ها حس میشد و لازم بود که ادبیات معاصر تجربش کنه. توصیه میکنم تجربه خوندنش رو از دست ندید
شراره
کتابی که با خون شروع شد و با آب تمام
نمیدونم خوندن این کتاب را پیشنهاد کنم یا نه
کتابی که خوندنش حوصله زیادی میخواد ولی در عین حال کشش داستانی و تنوع خاص خودشو هم داره
ولی بشخصه ساختار جمله بندی کتاب را دوست نداشتم اینجوریه که اول فعل و بعد فاعل میاد
نسیم رحیمی
بعد از مدت ها یک رمان ایرانی خوندم که بی نهایت به دلم نشست. روایتهایی خیلی غم انگیز با قلمی زیبا و جملات و کلمه هایی که پس و پیش شده بودند تا زیبایی داستان رو بیشتر کنند.
مروارید ابراهیمیان
اولا بدونید که کتاب تلخی هست. در زمان درست بخونیدش. من در زمان قرنطینه کرونا خوندم و اشتباه کردم. همینطوری حالم بد بود دیگه نباید اینو میخوندم.
ولی به لحاظ ادبی باید بگم یک اثر نسبتا جدید هست که کشش داستانی خوبی داره. در نقدش خوندم که در مذمت جنگ هست اما بنظرم این هدفش صد درصد در نیومده. وقتی کتاب تموم شد حس کردم کمی بی سر و ته بود اما در کل کتاب در خور توجهی بود.
Shadi
خیلی قشنگ بود جذاب بود و موضوع تکراری نبود
صبح سپید
فکر میکنم اولین کتابی بود که بعداز نصب طاقچه خواندم باید بگم ازنظر سوژه تقریبآ بکربود واز نظر قلم نویسنده روان و دلچسب، خسته نباشی آقای خرم و دست شما درد نکنه طاقچه.
F.Aminzadeh
چندی پیش نظرات دوستان را دراین کتاب میدیدم فکر کردم سلایق چه قدر متفاوته .
قبل اینکه نظراتو بخونم فکر کردم خوندن بعضی کتاب ها چه ارزشی داره ..وقتی نه درگیرت کنه و نه چیزی بهت اضافه کنه و نه لذتی داشته باشه برات ..
به سلیقه من نمیخورد هیچ کشش و جاذبه ای نداشتش برام زمان زیادی برد تمومش کنم،فکر میکردم کتاب به این طولانی مرور خاطرات یک روز اززندگی روزمره این جوان بود ...
در کل به نظرم باید تامل کرد در خوندن هرکتابی .
reyhaneh
کاملا موافقم
نسیم نیک
خون خورده رمانِ عجیبی که داستان ها و ماجراهای زیادی رو در یک کتاب روایت کرد و هر کدوم از برادرانِ سوخته برای عشق به هدفشون ، زندگیِ پر ماجرایی داشتند.
و من چقدر داستان و شخصیتِ مسعود و دو دوستش و منصور سوخته رو دوست داشتم.
فضاسازی عالیی بود.
نثر و ساختار جمله ها یکم نا آشنا بود.
در کُل داستانِ پر کشش و بسیار جذابی بود و از خوندنش واقعا لذت بردم👌🏻
ممنون از نویسنده.
behzad
ممنون بابت این کتاب
لطفا از مصطفی مستور هم کتاب رایگان بذارین
zahra
شکی نیست که نویسنده قلم بسیار قوی دارند و داستان تا آخر کشش دارد. اما با احترام به نویسنده، داستان فقط روایت مرگ است، از نظر من سیاه و بسیار depressing.
Zeina🌸💕
اونقدر خوب بود که با همه گرفتاری ها سه چهار روزه تمومش کردم... به این میگن رمان ... عالی بود حتی سبک نوشتنش متفاوت بود و دوست داشتنی. تاریخ بی هیچ قضاوتی
هرچند فکر میکنم در مورد صلاح الدین اشتباه کرده زیادی خوب نشون ش داده بود
shima
عالی بود این کتاب ، خوندنش رو دوست داشتم ،
خون دار و جون دار و بی نظیر بود
مهشادم
خیلی عجیب بود و تلخ... به شدت گیرا بود این داستان از نظر من و واقعا تیکهها و قسمتهایی از سالهای جنگ رو با قلم جذاب روایت کرده بود که کمتر کسی بهش پرداخته. عالی بود
novelist
داستان بسیار گیراست و بسیار حیرت انگیز...نویسنده ای که بتونه چنین قدرتی در داستان پردازی و تصویر سازی برای مخاطب داشته باشه بی شک کارشو درست انجام داده...یه خبر خوب اینکه قراره یه سریال در نمایش خانگی از روی این رمان خوب ساخته بشه و شخصا امیدوارم در اینده از رمان های خوب ایرانی سریال و فیلم ساخته بشه برای مخاطب ایرانی
Px.lion
بیست هزار تومن! اقا یه تخفیفی بزارید بشه خرید
sr.saleh
چشم، امتیازو بردم بالا
مـَه سـا
امتیاز کتابو هم پایین نیارید لطفا وقتی نخوندید !
مـَه سـا
یه بار رایگانش کردن :)
geneva
داستان قبرهای خالی پسران کریم سوخته و ماجراهایشان بین سالهای انقلاب و جنگ
خیلی وقت بود کتابی به این گیرایی و محسور کنندگی نخونده بودم عالی بود
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان