نظرات درباره کتاب مردی که خواب نمی‌دید و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب مردی که خواب نمی‌دید

نظرات کاربران درباره کتاب مردی که خواب نمی‌دید

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۸ رأی
۴٫۶
(۸)
پاکان
اول ذکر فاتحه و صلوات نثار روح بزرگ داش اسداله خالدی… کتاب خوبی بود ، اما خب واقعا ظرفیت این رو داشت که تبدیل به دو کتاب بشه واقعا ویا اینکه به جزئیات بیشتر و بهتر اشاره می شد و تبذیل به یک کتاب حداقل ۱۰۰۰ صفحه ای میشد…کتاب در بخش مبارزات مربوط به انقلاب اسلامی واقعا انگار برش خورده بود و میشد بهتر به جزئیات توجه کرد، حتی در قسمت قبل میشد به زندگی در آلمان دقیق تر نگاه کرد، مثلا به اون خانم آلمانی همسایه واقعا باید اشاره بهتر و دقیق تری میشد که اصلا عاقبت ایشون چی شد، یا تو بحث ازدواج داش اسداله و پدر شدن ایشون اصلا توجه ای نشده بود…در بخش جنگ هم ای کاش به دو عملیاتی که ایشون شرکت کرده بودن جامع تر پرداخته می شد…در نهایت در قسمت مربوط به اسارت ایشون ،واقعا خاطرات و توضیحات خیلی خیلی فشرده شده بود، انگار که کتاب باید در یک صفحه ی خاص بسته می شد… امیدوارم داش اسداله همنشین هم قطارها و رفقای جبهه و جنگشون باشن و از دوستانی که این کتاب رو می خونن خواهش دارم برای شادی روح ایشون و خسته نباشید بابت نوشت و نشر این کتاب زیبا حتما ذکر فاتحه و صلوات هدیه به روحشون داشته باشن. مخلص همگیتون مهدی زمانیان… یا علی
یک خوره کتاب :)
کتاب بسیار زیبایی بود. طعم شیرین شیطنت های بچگی اسدالله در دوران کودکی اش عجیب به دل ادم می نشست.. با فصل های اسارت و شکنجه و از چشمانمان باران بهاری می بارید و با سخت شدن و عوض شدن اردوگاه ها این باران شدت می گرفت. قطرات باران روی صفحات کتاب می نشستند و ان را خیس می کردند.. با این حال کتاب را دوست داشت. روایت داستان زندگی اسدالله خالدی و اتفاقات زندگی اش عجیب به او چسبیده بود.. عجیب مسخ این کتاب شده بود. شب ها در تاریکی با نور چراغ مطالعه اش دل از کتاب نمیکند و منتظر اتفاقات فصل بعدی بود. تا اینکه کتاب به ورق های اخرش رسید. تا انکه داستان اسارت اسدالله خالدی به پایان رسید. او دلش به خط به خط ،به بند به بند کتاب وصل شده بود و نمیخواست دل بِکَند.. دلش نمیخواست کتاب را کنار بگذارد و کتاب جدیدی شروع کند. او میخواست همچنان در دنیای کتاب باقی بماند.. اما نمی شد؛ امکانش وجود نداشت. او کتاب را بست، به اتفاقات درون کتاب فکر کرد،به لبخند هایی که هنگام شیطنت های اسدالله زده بود ،به باران هایی که در فصل های اسارت گاه و بی گاه از چشمانش می بارید،به تجسم سکانس های جبهه و جنگ ،به دیدن صحنه ها و شهید شدن هم رزمان اسدالله. به همه این ها فکر کرد. باید دل از دنیای کتاب می کند و خودش را غرق دنیای کتاب دیگری می کرد ،با اتفاقات متفاوت. :)
جا مانده
سلام خیلی جالب بود که اینبار جبهه از دید فرد میانسال روایت شده بود چون تا بحال بیشتر کتابهایی که در این زمینه خوانده بودم داستان زندگی جوانان و نوجوانان بود. در هر حال به کسانی که به کتابهای داستانی و جنگ تحمیلی علاقه مند هستن توصیه میکنم.
.
سلام کتاب خیلی خوبی بودمیشه این کتاب رورایگان کنیدیااینکه قیمت کتاب روبیاریدپایین ممنون میشوم

حجم

۴۷۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۴۷۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۹۳,۰۰۰
۴۶,۵۰۰
۵۰%
تومان