نظرات کاربران درباره کتاب آخرین رویای فروغ

من دوست داشتم یک روایت از خانواده ای ایرانی بر خلاف نظرات دوستان از نظر من که خیلی واقعی بود داستان

۲۲. حسی که بعد تموم شدن کتاب داشتم رو دوست داشتم. روایتی ساده و تامل برانگیز از یه خانواده ایرانی. خوبی کتاب اینه که چندان دور و عجیب بنظرنمیاد، برعکس خیلی خودمونیه. فکرمیکنم فیلمی ایرانی شبیه به این داستان رو قبلا دیده باشم. احساساتی که این داستان بهش اشاره میکنه شاید قبلا کمتر مورد توجه بوده ومیتونه شما رو با خودش همراه کنه.

هیچ محتوایی نداشت ...چه از نظر ادبی چه از نظر داستانی ...ی جورایی انگار اجباری در کار بوده تا چیزی نوشته بشه وخیلی زوری اتفاقات و افرادی به هم مرتبط و به هم وصل بشن ...

کتابی میان مایه که الکی گنده اش کردند

فروغ زن مسنیه که بیماره و رو به مرگ. در آخرین روزهای قبل از مرگش از نوه‌ش خواهش میکنه تا اونو به شمال ببره و همه اعضای خانواده رو هم دعوت کنه. یه فیلم ایرانی به تمام معنا بود :| خیلی بد بود بنظرم ..

رمان "آخرین رویای فروغ" داستان زنی است که برای دیدن عشق دوران جوانی‌اش به شهری در شمال می‌رود. بیماری او، که در آنجا وخیم‌تر هم شده، باعث می‌شود تا خانواده‌اش شبی در آن‌جا دور او جمع شوند. مردی که سال‌ها پیش عاشق او بوده نیز به همراه دخترش در آن شب به آن‌ها ملحق می‌شود. . . 🌸 بریده ای از کتاب 🌸 . 📔 بـعـضـی وقـت هـا دوری آدم هـا رو بـه هـم نـزدیـک تـر مـی کـنـه. 📔

عالی بود. واقعا آدم جذب داستان میشه و گاهی هم خودخواهیهای ما در رابطه با پدر و مادرمون رو یه یادمون میاره...

خیلی بیخود و وقت تلف کنیه،

کتابی متفاوت در دنیای رمان های فارسی این کتاب نشون می ده عمر جوونی کوتاهه

بد بد بد بد...داستانی بدون دلیل برای کش داده شدن...داستان بی سر و ته...شخصیت پردازی ناقص...پایان بندی بد....نفرین شدگان و خفاش شب از گلشیری باور پذیر تر بود تا این...

موقع خوندن داستان انگار داری فیلم سینمایی میبینی،خوب بود، زیاد کشش نداشت داستان ولی دوست داشتی تا آخرش بری. داستان یه خانواده ‌تو سفر به شمال و عیادت از مادرشون تازه بعضی چیزا رو راجب گذشته میفهمن..... من فقط چون دوس داشتم رمان ایرانی بخونم انتخابش کردم.

به نظر من خیلی معمولی بود، خیلی خیلی معمولی.

توصیه میکنم وقتتون رو حروم نکنین و نخونین

خیلی متن ساده و روانی بود ولی موضوع جذابی نداشت.

خوبه که ما آدما همدیگه را درک کنیم د قالب داستانهایی مثل این میشه به دیگران مجال دفاع بدیم چرا ارزو که هنوز رویای خواستگار قبلیش را داره به مادرش خورده میگیره و..... کتابهای ایشان جالب هست

روایت داستان خوب بودولی پایان جذابی نداشت

شاید در پایان داستان با خودمون بگیم چی شد؟ چیز خاصی نداشت که! داستان آروم و بی هیجانه؛ اما با کمی دقت متوجه خودخواهی نهفته در دل داستان می شیم. شخصیت های زنده و مرده ی داستان هر کدوم به نحوه ای در حق هم خودخواهی کردن و نتایجش رو در طول زندگی درک کردن. در کل من قلم جناب گلشیری رو دوست دارم. با این که تابه حال ژانر وحشت ازشون خوندم اما این داستان هم به دلم نشست.

یک داستان تکراری معمولی داره و کاملا مناسب سریال‌های ایرانیه.

به نظر من اصلا جذاب نبود.یک داستان معمولی که بیش از حد طولانی بود.

کتاب به تجربه‌های یک ایرانی سفر کرده به شمال نزدیکه امکان نداره بخونی و همزادپنداری نکنی پای منقل جوجه و گوجه کباب میکنن و آب‌هندونه میخورن. برای فردا صبح برنامه میچینن، یکی میگه بریم ماهی‌گیری اون یکی میخواد بقیه رو ببره جاهای بکر و خفن خواهرها باهم بحث‌شون میشه و یا همگی باهم نگران تک برادرن چقدر زندگی‌هامون در عین منحصربه‌فرد بودن بهم شبیهه حتی تو رمان‌ها و داستان‌ها 🤍

دوستش داشتم. یه کم شبیه فیلم مرگ ماهی بود. خرده داستانهاش هم قشنگ بودن.

چی بود چی شد ؟؟؟

اصلأ توقع همچین داستانی را نداشتم ،تمام صد صفحه ابتدای داستان را به دنبال یک دلیل برای ادامه دادن میگشتم ،اما دریق ،،بماند که همان صد صفحه ابتدای داستان را فقط به خاطر خود نویسنده تحمل کردم ،نه کتاب 🙏

داستان زیباییست حتما بخوانید

بنظر من داستان خوب نوشته و پرداخته شده و از خوندنش لذت بردم.

متاسفانه داستان جالبی بود که میتوانست بهتر از این پرورش داده شود مثلا ماجرای مار . ماجرای خود فروغ و علت اینکه چرا آخرش معلوم نشد سالها دخترش را نمیخواسته

خسته کننده بود خیلی معمولی