نظرات کاربران درباره کتاب جنگ بود

برهه ای از دوران کودکی نویسنده است،که در دوران جنگ تحمیلی در یکی از روستاهای مرزنشین دهلران اتفاق افتاده. روایتی ساده و دلنشین از دوران کودکی او به همراه خواهران و برادران کوچکترش که شیرین ترینشان ابوذر خوش زبان و بانمک بود. با سوالهای شیرین و پایان ناپذیر و کارهای شیطنت آمیزش،صفای خاصی به این داستان داده بود. سادگی و صمیمیت در جای، جای این روایت دیده می شد. بدون هیچ زیاده گویی و اضافات، با فضاسازی مناسب که موجب می شد خواننده خود را در بین شخصیتها قرار دهد. برای من پر از نوستالژی بود، و این جذابیت کتاب را بیشتر کرده بود. حدود دو پنجم پایانی کتاب ، داستان شکل دیگری به خود می گیرد . زندگی شیرینی و پرنشاط ،به ناگاه تغییر میکند و با ورود عراقی ها به خاک میهن و نزدیک شدنشان به روستا، موجی از دلهره و نگرانی را به خواننده منتقل میکند. پیشنهاد میکنم حتماً این داستان واقعی را بخوانید. قطعاً اگر آقای احسان محمدی کتاب دیگری بنویسند آن را خواهم خواند البته به شرط حیات.

بسیار زیبا بود اوایل خنده بر لبم آورد ولی در آخر خیلی دردناک بود

جنگ برنده ندارد ... جنگ هنوز زنده است... یک داستان واقعی با روایتی خوشخوان و زنده والبته حقیقت تلخ جنگ

قصه ی پرغصه والبته پرافتخار دفاع مردمی مظلوم بادستی خالی ازمهمات وقلبی پرازعشق درجنگی نابرابر

به نظرم کتاب عالی بود.همچنین‌کتاب دیگه ی این نویسنده به اسم‌مارکز درتاکسی..من که دوست نداشتم کتاب تموم بشه

جنگی که همه دنیا بود با ما... چه مادرانی که هنوز چشم انتظار دسته گل های جوان خود هستند.و چه انتظاری... کتاب خوب ، بدون هیچ اضافه گویی.جنگ را از دیدیک کودک دیدن هم خواندنی است

کتابی عالی برای اشنای با عشایر و روستایی های زمان جنگ ومشکلات ان ها اما قلمش چندان باب دل نبود

همیشه بزرگترها نسبت به وقوع یک جنگ از دید خودشون تصمیم میگیرن فارغ از پیامدهایی که به نوبه خودش ممکنه برای هر قشری داشته باشه مخصوصا بچه ها که نادیده گرفته میشن و شاید اثراتی مضاعف روی روح و جسم شکننده اونا بزاره.کتاب جنگ بود نگاه متفاوتی به جنگ داره که از نگاه جامعه شناسی میتونه واقعا قابل تامل باشه.

🌷یکی از بهترین کتابهایی که در حوزه دفاع مقدس خوانده ام. روایتی واقعی از زبان یک کودک ۹ ساله که در روستایی نزدیک مرز زندگی میکند و واقعیت‌های جنگ را به زیبایی تمام بیان میکند. چه قلم زیبایی! دست مریزاد! 🌷 چه پدر و مادر بزرگوار و قهرمانی! به خودم می بالم که در کشوری زندگی میکنم که دامانش پر است از این بزرگ مردان و اینچنین شیرزنانی 💐. 🌷 آخرش دلم برای بیژن و ابوذر تنگ شد، غصه خوردم. 😢

جنگ بود ... و جنگ هنوز زنده است... ممنون از نویسندگانی که از دفاع مقدس به زیبایی مینویسند . (از معدود کتاب های دفاع مقدسی بود که خواندم و احساس کردم علاوه بر محتوا از نظر ارزش ادبی هم قابل قبول بود)

یکی از بهترین کتابهایی بود که تا به حال خوندم داستان ملموسی داره. واقعا عالی بود

تا اواسط داستان حرف تازه ای وجود ندارد ولی از اون به بعد خیلی تراژیک میشه! جنگ هنوز تمام نشده! روح خاله نورکه و ابوذر شاد ..

عالی بود

خیلی زیبا بود

روایت گر دوره ای از جنگ که ملموس بیان شده 👌👌

روایتی واقعی روان و جذاب اززبان کودکی در جنگ ، که قابلیت فیلم شدن هم دارد وهمچنین مناسب سن نوجوان است

خوب بود

ای کاش هرچه سریعتر نسخه صوتی کتاب رو تهیه کنید فکر میکنم خیلی پرفروش بشه

احسان محمدی قلمش همیشه خوبه

غمگین و تاثیرگذار بود. امیدوار بودم آخر کتاب عکس داشته باشد.

برای اینکه بتوانیم خاطرات خود را از موقعیت‌های مختلف بنویسیم خواندن این کتاب را که روایتی صمیمی و روان دارد توصیه می‌کنم. جمله‌ها کوتاه، تصویری با فعل‌های کُنشی. نثر کتاب پاکیزه.

معمولا خوشه های گندم در بعد بهار بوجود میان که هوا گرم هستش نه با سوزو گداز که از سرمامیگه. بعدم زمان جنگ دهلران اب لوله کشی نداشت. چطور یه روستای مرزیاب لوله کشی داشته.

یه داستان واقعی و تاثیرگذار