نظرات کاربران درباره کتاب باکره و کولی

باکره و کولی اثری است که ایده‌های جالبی دارد، اما در اجرا به اندازه کافی موفق نیست. داستان با شروعی طوفانی و جذاب آغاز می‌شود: همسر کشیش با مردی بی‌پول فرار می‌کند و دو دخترش را با همسرش در کشیش‌سرا تنها می‌گذارد. آن‌ها مجبورند با مادربزرگ بداخلاق و عمه‌ی پیر دخترشان زندگی کنند. فضای داستان چنان نامطبوع است که انگار هیچ هوای تازه‌ای برای تنفس وجود ندارد. دختر کوچک‌تر کشیش، یوت، به طور اتفاقی عاشق مردی کولی می‌شود و تمام فکر و جسمش درگیر اوست. از نظر یوت، این مرد کولی برخلاف دیگران توانایی تسلط بر او را دارد. گاهی حتی فکر می‌کند که زندگی و طرز فکرش به کولی‌ها تعلق دارد و می‌تواند کنار این مرد در گاری‌های سرپوشیده زندگی کند. نویسنده در این کتاب سعی کرده در زمان خودش تابوشکنی کند و به تمایلات جسمی و جنسی زنان بپردازد. اما مدام به باکره بودن یوت اشاره می‌کند که گاهی آزاردهنده می‌شود. به نظر من، کتاب خسته‌کننده بود و فقط فصل آخرش کمی هیجان و جذابیت داشت. بعضی‌ها می‌گویند داستان نمادین است و هر شخصیت نماینده‌ی چیزی است، ولی از نظر من این فقط یک داستان ناموفق است که نصفه‌نیمه روایت شده.