نظرات کاربران درباره کتاب و ما باران را فروختیم

بزخی جملات کتاب ها نفس رو در سینه ادم حبس میکند

ترجمه ی زیاد خوبی نبود. اما خود داستان خوب و قابل‌ تامل بود. داستان درمورد ورشکستگی کشوری است که حتی بخاطر نفس کشیدن مردم هم می‌خواهد از آن‌ها مالیات بگیرد..

چقدر احوالات این کتاب به حال ما نزدیک است😟😟

داستانی مملو از شعار و کلیشه که شاید برای یک رمان حداقل ۲۰۰ صفحه ای کار خوبی میشد اما اینقدر همه چیز شتاب زده و سریع اتفاق افتاد که خواننده فقط یک سری شعار دید بدون هیچ علت و معلولی البته ترجمه خیلی بد مترجم هم بی تاثیر نبود... مفهوم 5/10 ارزش خواندن 4/10 ترجمه 2/10

غم انگیز اما پرمعنی تا حدودی سیاسی برای گروه سنی د توصیه میکنم💙

نگاه و ایده جالب و نارسایی در انتقال اون ایده و نگاه ضعف بیشتر تو ترسیم فضاست که خواننده نمی تونه باهاش ارتباط بگیره

از لحاظ نگاهش به سیاست های اقتصادی و مدیریتش قشنگ بود داستانش ولی از لحاظ پایان بندی و حتی جمله بندی کتاب مشکل داشت

به نظرم ترجمه خیلی خوب نبود . اما داستان خوب بو د . یاد قضیه فروش خاک کشورمون افتادم امیدوارم داستان فروش خاک از جزایر جنوبی کشورمان دروغ باشد . . بنظرم بیشتر مشکل این کشور در این داستان خود مسئولین و مردم.بودن تا جامعه ی سرمایه داری غرب و ..البته که خیلی از نهاد های بین المللی هم در واقع به منافع کشور های قدرتمن و پر نفوذ اهمیت میدن . اما سیاست های داخلی و نوع روابط وبرنامه و سیاست های خارجی یک کشور که توسط افراد همون کشور گرفته میشه خیلی مهم هستش

قابل تامل بود ‌‌‌...

‌ ‌ ‌ 🎻✨️___ مطالعه نسخه الکترونیکی ___✨️🎻 داستان مفهومی و زیبا بود🥹🫧 همونطور که بقیه هم توضیح دادند؛ داستان درباره ی کشور فقیری بود که روز به روز زندگی در اون سخت تر می‌شد. درحدی که مردم در پارک ها چادر می‌زدند و مجبور بودند برای هرچیز حتی باران مالیات دهند. اما ترجمه‌ ی اون چنگی به دل نمیزد.

زیاد جالب نبود.

ترجمه افتضاح ترجیح دادم از صفحه ۴ جلوتر نرم

داستان کوتاه و عجیبی داره، سنگین، دردناک و آزار دهنده مثل یک سیلی... خوندنش بیشتر از آرامش گرفتن باعث دلشوره همراه تفکر میشه..با همه این اوصاف، خوندنش برای همه مناسب نیست.

"و ما باران را فروختیم" حقیقتی از وجود زشت و سیاه دولت و سیاست کشور ها داره...شادی های موقتی که با فروش سرمایه های یک کشور بدست میاد و سرمایه هایی که سالهای سال وجودش گرما بخش زندگی مردم بوده با فروش باران ها به پایان می رسه 🍃

اضن متن روان ای نداشت و چیزی نفهمیدم:/

حال و روز این روزهای خودمان است

این کتاب خیلی جالب نبود و جذابیت چندانی نداشت .

ترجمه خوب نبود

اصلا خوب نبود خیلی گنگ بود مثل این بود که داره برای یک پروفسور توضیح میده

اینکه زندگی خودمونه

جالب بود همهء اینا ناشی از اینه که ما خودمون رو کمتر از چیزی که هستیم میبینیم

افتضاح بود. من ترجیح دادم از ۴ صفحه جلو نروم

داستانی زیبا که مشکلات اقتصادی بوجود آمده از ضعف موجود در سیاست کشورها را به صورت طنزگونه و قصه ای جالب و شنیدنی که از ضعف اقتصاددانان و مسئولین بی تدبیر نشئت می گیرد را بیان می کند. البته ترجمه و جمله بندی های کتاب تا حدودی ضعیف و نامفهوم است، ولی خود داستان با خلاقیت و تفکری خاص نوشته شده است.

خیلی زیبا و دردناکه چون خودمون هم بهش دچاریم

عالییییییییی. بسیار به زندگی های کنونی و وضع برخی مملکت های این جهان شباهت دارد...

مناسب شرایط کنونی

مطمئن نیستم که بخوام این کتاب و توصیه کنم یا نه اما در کل مطالبی برای تفکر داشت...

ارزش وقت گذاشتن داره و حتما یه بار بخونید و خیلی داستان آشنایی داره با حال و روز این روزامون

سرنوشت ملتی رو بخونید که باهم یکی نشدند و چشم امید به دست حاکمیت دوختند.

داستانی کوتاه ولی بسیار پر معنی و آشنا !!! حتما بخونید

خوب بود.

داستان میتونست خیلی روانتر بیان بشه اما برای ما خیلی آشنا بود اصلا انگار روایت ما بود این داستان

جالب نبود، ترجمه خوب بود ولی کمی نقص داشت

دنیا رو توصیف میکرد

داستانش خیلی به حالو احوال ایران نزدیک بود ولی با داستانش ارتباط نگرفتم

داستان آشنایی هست که بیشتر جهان سومی ها و مردمان بی‌فکر رو مخاطب قرار میده. توصیه میکنم حتما این داستان رو بخونید و در زندگی اون رو بسط بدید و با همه شرایط روزمره مقایسه کنید.

خوب بود فقط برای یبارخوندن!

خوب بود.

جالب بود خوشـم اومد👌

البته پنج ستاره، کوتاه و گویا، بیان حال و هوای اقتصاد کشورهای جهان سوم بعلت سیاستهای اقتصادی جهانی و ناتوانی و ناکارامدی مدیران اون کشورها با وجود تحصیلات سطح بالای اقتصادی.

کتاب ناراحت کننده ای بود

ترجمه بد بود واقعا

جالب بود

و چه داستان آشنایی!!!!

ترجمه خیلی بدی داره

داستان های سیاسی رو زیاد نمیپسندم اما این‌یکی برام یک سوال بوجود اورد؛ چرا بعضی انسانها برای یک تکه نان باید زحمت خیلی زیادی بکشن و بعضی های دیگه بخوابند و میلیارد میلیارد پول و نعمت های بی شمار داشته باشند،در صورتیکه همه ی ما با هم برابر هستیم و هر کسی باید به اندازه ای که کاشت میکنه درو کنه. معتقدم که همه ی انسانها باید رفاه و آسایش و حق آزادی رو داشته باشند،نه اینکه در مملکتی از ده بچه ای که متولد میشه،هشت تاش در اثر سوءتغذیه از بین بره. دردناک ترش اینه که این اتفاق زمان جنگ های مختلفی که داشتیم هم برای ما افتاده.ازجمله جنگ تحمیلی که با نامردی تمام حمله کردند و خون جوانمردهای ما رو ریختن،جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم که ایران اعلام بی طرفی کرد اما سیاستمداران که زمین جنگ رایگان پیدا کرده بودند،پای ما رو هم به جنگ باز کردند و نامردی های زیاد دیگه ای که ایران و مردم بی گناهش به خودشون دیدن.

یکم عجیب غریب بود

کتاب راجب یه جور دوران بحرانی تو یه کشوره ک اصلا نه داستان پردازی شده بود نه جذاب بود.

عجب داستان آشنایی بود. تمام کلماتش از رگ گردن به موقعیت ما نزدیکتر بود.

این بنظرم خیلی مفید بود هم برای خودمون هم برای کشور به جای اینکه سریع ی راه برای مشکلات پیدا کنیم بدون توجه به پیامد های اون باید از روش های منطقی هرچند بلند مدت استفاده کنیم