وقتی میگوید تمام نگرانیاش به خاطر دو تا بز، یک گربه و چهار جفت کبوتر است، لایهای از طنزی گزنده در دل خواننده ریشه میدواند و او را به فکر وامیدارد که پیرمرد را فقط یک شخص نداند، بلکه او را سمبل بداند. سمبل همهی آن کسانی که تمام دلبستگیهای خودشان را (حتی اگر چندتا پرندهی به ظاهر بیارزش باشد) واگذاشتهاند و به خاطر جنگی که هیچ نقشی در آن نداشتهاند، مجبور به فرار شدهاند.او نمیتواند (یا وانمود میکند نمیتواند) بفهمد چرا درگیر جنگ شده است و به حیوانهایش فکر میکند. و در اصل به جنگ و خونریزی دهنکجی میکند و به تمام آن کسانی که بیدلیل جنگآفرین بودهاند...فقط اوست که میداند مقصر نیست. فقط اوست که نمیداند مقصر کیست. پس خیلی سادهلوحانه میگوید: «من فقط از حیوانها نگهداری میکردم.»
و مگر غیر از این بوده؟ و طنز تلخ مگر چیست؟
(احمد گلشیری)
Nikan
خیلی قشنگ بود و نظر sami خیلی به درک مفهوم داستان کمک میکنه
بانو🙃
اصولاً نوشته های همینگوی من و ساعتها و گاهی روزها مشغول فکر میکنه .... عمیق و پرمفهوم... گربه راه خودش و پیدا میکنه ، آزادیخواهان به آسمانها میروند و در جنگ ها بزها شاید کباب بشن..... و تنها کسی که نگران تو هست مراقب دوست که کاری ازش برنمیآید جز غصه خوردن
خیلی زیبا وجالب بود mj
خوب بود یک لحظه خودت رو در موقعیت داستان قرار میدهی و واقعا احساس میکنی کاری از دستت برنمیاد سردر گم براهت ادامه میدهی بدون اینکه بخواهی
sorgol
به نظرم باید نقد داستان هم حتما بخونید و متوجه شوید به نظرم همینطور که توی خود داستان هم گفته بود «من فقط پیرمردی بودم که از حیوانات نگهداری میکردم»
کلا به نظرم منظور داستان این بود که جنگ همه رو گرفتار میکنه حتی یه پیرمرد بی دفاع و میخواد میگه اثر مخرب جنگ حتی روی همچین افراد بی دفاعی هم تاثیر گذاشته و در واقع یه نوع مسئولیت پذیری هم داره بیان میکنه که حتی توی جنگ هم پیرمرد به فکر جان خودش نیست به فکر حیوانات
mah
از طاقچه ممنونم بابت مطالعه در وقت اضافه 😍
برای ما که دانشجوییم و همش سرمون شلوغه وقتی همه جا و همه کس عصبیمون میکنه خوندن یه داستان کوتاه و پرازمعنی خیلی آرامش بخشه...
این داستان عالی بود . ممنون.
0
...
ای کاش طاقچه یه بخشی هم داشت برای نقد و تفسیر کتاب ها...
اینطوری قابل فهم ترم میشه...
kazemi.z
آه لعنت به جنگ درهرکجای دنیا...خوب بود
shayestehbanoo
پیر مرد نماد مردم بی دفاع ، مردمی که بدون اینکه دلیل جنگ رو بدونن خودشون رو با ناگاه وسط جنگ پیدا کردند و بخاطر جونشون همه ی اون چیزی که داشتند رو رها کردند و دقیقا تنها قربانی های جنگ همین ادم های بی دفاع هستند!
فقط مفهوم گربه رو متوجه نشدم ، گربه کلا توی داستان های همینگوی همیشه هست و این جالبه
کاربر ۲۹۳۰۴۸۲
گربه نماد بازماندگان است. بازماندگانی که بدون وابستگی به دیگران این امکان را دارند که خودشان را از مرگ نجات دهند.کبوتر نماد کسانی است که می توانند از جنگ فرار کنند. و اینکه کبوترها زنده بمانند جزئی از امید را برای پیرمرد به ارمغان بیاورند زیرا که کبوتران نماد صلح هستند. و پیرمرد را امیدوار می کند که شاید فاشیست ها به او صدمه ای نزنند. همچنین می تواند نمادی از مرگ پیرمرد هم باشد، جایی که او می تواند صلح نهایی را به دست بیاورد بز هم مشخصه نماد کسانی است که کشته میشن
ketabkhan
پیامی خاص، بدون متنی خاص. داستان می تونه حاوی پیام بزرگ و تاثیرگذاری باشه اما این که چطور متنقل بشه و نوشته بشه، بسیار مهمه. متن به خصوص دیالوگ های بین شخصیت ها می تونست، خاص و موندگارتر باشه. مثلا می تونست عادت های خاص حیواناتش رو، مثل این که گربه دایما گم می شه و... رو بگه تا جذاب و خاص بشه. کلیت داستان اینه که از کجا اومدی، از حیوانات نگهداری می کردم اما پیام بزرگی مثل، جنگ کسی را نمی شناسد و تو با شما برایش فرقی ندارد، فقط قد علم می کند و رخ نشان می دهد تا ویران کند و بکشد.
H
جنگ باعث میشه همه دلخوشیها ووابستگی های ادم ناچیز وبی ارزش بنظر بیاد وتنها هدفت میشه نجات جونت که گاهی وقتها که فکر میکنی حتی خودت هم نمیتونی بفهمی که زنده بمونی برای چی جنگ وابستگی ها و دلخوشیهای تو رو کشته 😞
کتاب هم خوبه ارزش زمانی که براش میزاره داره
مریم بانو
نوع روایت داستان درد و غصه ی خاصی که توی فضای اون موج میزد به مخاطب این حسو میداد که خودش هم توی داستان حضور داره.
tarannom
دوسش داشت
داستان کوتاه سمبلیک که تقریبا همه اصول رو رعایت کرده بود و خصوصیات یک داستان کوتاه خوب رو داشت و تصویر سازی خوبی از شرایط و موقعیت کرده بود
من تعلیق هاشو دوست داشتم
و دوستانی که میگید متوجه داستان نمیشید
خصوصیت داستان سمبلیک اونم کوتاهش اینکه که چند بار خونده بشه و به دقت زیادی نیاز داره
پس دوباره بخونید و به این موضوع که هر کس برداشت مخصوص خودش رو میتونه داشته باشه توجه کنید
در کل
داستان زیبایی بود
نظرات کاربران