نظرات کاربران درباره کتاب چهار نمونه ترس

ما دیده بودیم رنگ و میپاشند روی بوم نقاشی و میگن اثر هنری . ما هم چیزی نمیگفتیم شاید چیزی حالیمون نیست اما دیگه ندیده بودیم کلمات و بپاشی رو کاغذ که شاید یه داستان از آب در بیاد . کاملا به دردنخور

چهار نمونه ترس : اول ترس از دیر رسیدن دخترش. دوم ترس از درد شکم دخترش سوم ترس از دزد ماشینه چهارم ترس از هزینه های بیمارستان. برام جالب بود..：)

بی مفهوم و بدتر از همه بی سر و ته !!

خدا کنه همچین سبکی بین نویسندگان راه نیوفته واگرن همون دو دقیقه در سال هم که ما ایرانیا کتاب میخوندیم فک کنم منفی بشه 😁

روزمرگی هایی که واقعا برای من جذابیتی نداشت :) حس پوچی تا این حد !؟

فاقد ارزش خواندن

خاطره روزانه بود؟ نفهمیدم

هدف از نگارش این دو صفحه چی بود؟😶

یک برش کوتاه از زندگی روزانه. خیلی معمولی که همه اون رو تجربه میکنن. بدون هیچ کشش و جذابیت.

پایان جالبی نداشت دوست داشتم هنوزم ادامه داشته باشه

بیخود بود، ۳ صفحه هم نتونستم تحملش کنم

چهار ترسی که یک پدر میتواند داشته باشد

به نظرم همه این چهار نمونه ترس از دلواپسی این پدر برای فرزندش ناشی می شد.

گیج کننده بود

چرند نبود......خوب هم نبود.....یه داستان عادی با کلمات و شخصیت عادی....

پس که اینطور

متن روان و گویا، داستان پردازی بسیار ضعیف. پایان مشخصی نداشت.

داستان جالبی نبود و عنوان با داستان خیلی مربوط نبود دوست نداشتم

هیچ مفهومی نداشت و اصلا اغاز و پایانش مشخص نبود!

برام نامفهوم بود .

بدرد نخور بود چند کلمه الکی یکی هم زیاده

مزخرف محض.

افتضاح😑

حال نکردم

اصلا خوب نبود ی نوشته پرت که نه سرش معلومه نه تهش اینکه تو داسستان بگی دخترم خیلی باهوشه و از هوشش توی طول داتان استفاده نکنی ی حرف چرت و به درد نخوره من که نفهمیدم منظور و هدف کتاب چیه من که ترجیح میدم اینجور داستانی رو نخونم بیشتر وقت تلف کردنه

خب این نوشته کاملا ابزورده و مورد پسند همه نیست،بنظرم باید سبکش عنوان میشد

متنش شبیه نمایشنامه بود،انگار نویسنده درگیر بود و میخواست یه اتفاق کوچیک زندگیشو بگه،بد نبود😐

مزخرف، به این میگنن جمله بندی؟؟؟ عایا؟؟ سرو ته جالبی نداشت

هیچ ربطی به ترس نداشت، واقعا متاسفم براتون!

من که عمرم رو زیاد هدر دادم این چند دقه هم روش

خیلی غیر واقعی و عجیب بود

روز مررکی انسان رانشان میدهد الان که ما بصورت کتاب خواندیم چقدر بی مزه بود ولی اگر خودمان یکروز زندگیمان رابه قلم بیاریم میبینیم که خودمان هم مثل موضوع کتاب هستیم

بی سر و ته، بی‌مفهوم. چیزی به آدم‌اضافه نمی‌کنه. وقت تلف می‌کنه. شایدم من درک کافی ندارم برای فهمیدنش

بی‌فایده و مسخره.

من با نظرات منفی دوستان مخالفم... درسته یک برش کوتاه از زندگی روزمره معمولی بود که هر کسی ممکنه تجربه کنه اما کشش و جذابیت داره... درواقع به این موضوع اشاره میکنه که ترس‌های بزرگ و کوچک ما اونقدر در بطن زندگی معمولی ما گنجانده و عادی شده که اونها رو نمی‌بینیم و درنتیجه برای حل اونها اقدامی نمی‌کنیم... در این داستان هم این پدر، ترس‌های خودش رو تجربه میکنه اما بی‌توجه، از اونها عبور میکنه و درواقع با این کار داره به ترس‌هاش ادامه میده

دم نویسنده گرم،والا هنر میخواد اینجوری ذهن آدمو مسخره کنی،

من خیلی خوشم نیومد

نمیدونم چی بگم 😐 🚶‍♂️ خیلی بی سر و ته! ارزش خوندن نداشت!

Totally garbage

وقت پر کنه اموزنده نیست

در یک کلمه بخواهم این داستان را توصیف کنم میگویم چیزی از این داستان دستگیرم نشد.

خیلی بی معنی بود

حرفی برای گفتن نداشت

بد نبود ولی نتونستم مطلبش رو درک کنم

so what?

من که متوجه نشدم نویسنده چی میخواد بگه

با این چرندیات جای تعجب نداره ک رایگان شده باشع

مضخرف

الان این چی بود دقیقا؟😒

جالب نبود