نظرات کاربران درباره کتاب چیزهای کوچکی مثل اینها

کتاب واقعا تکان دهنده اس. داستان بهره کشی و حرص و طمع دولت ایرلند از زنان بی سرپرست به بهای پول بیش تر. و در کتاب گفته شده خیلی از بچه های این زنان جانشن رو از دست دادند. در یک تحقیق مشخص شده حدود هزار کودک بی مادر شدند و جانشون رو از دست دادند. 😢 در آخر کتاب هم گفته شده دولت ایرلند البته با تاخیر چند دهه ای در سال ۲۰۱۳ از این زنان و خانواده شون عذر خواهی کرده. با این عذر خواهی جان این افراد بر نمیگرده ولی این کتاب و امثال این کتاب اجازه ی اتفاق افتادن دوباره ی این وقایع رو نمیدن.

کتاب به سادگی و زیبایی تمام نوشته شده است. روزمرگی مختصر و مفید یک تاجر ذغال در ایرلند بحران زده‌که نمی تواند نسبت به مشکلات دیگران بی تفاوت باشد. درگیری ذهنی این مرد در مبارزه با اقتدار بی چون و چرای کلیسا در گرداندن و استثمار زنان و دخترانی با کودکان نامشروع در یک‌رختشویخانه.کتاب قابل تامل و بسیار خوش خوان است

کتابی فوق العاده دلنشین، ولی غم انگیز ازسرگذشت عده ای دختر بینوا که فریب میخوردند و کارشان به جاهای باریک میکشید، قصه ای دردناک ، ولی زیبا.

داشتم می‌رفتم بخرمش و مطمئن بودم که ترجمه‌ی بیدگل قطعا بهتره. برای محکم‌کاری چند صفحه‌ی اولش رو با ترجمه‌ی دیگه‌ش «چیزهای کوچک این‌چنینی» مقایسه کردم. اون یکی ترجمه‌ی بهتری بود. این رو نوشتم که یادآوری کنم اعتماد صددرصدی نکنین به هیچ ناشری. مقایسه کنین همیشه ترجمه‌ها رو.

من که چیزی از رختشویخانه‌های مگدالن ایرلند نشنیده بودم. این کتاب یه‌ ایده‌ی خیلی کلی بهم داد که برم راجع بهش کمی سرچ کنم و متوجه شدم کیلین مورفی هم سال ۲۰۲۴ فیلمی هم‌نام با همین کتاب ساخته و این رختشویخانه‌ها با همکاری دولت ایرلند و کلیسای کاتولیک اداره می‌شده و آمار بالای تلفاتش هم تا حدی دراومده و نخست وزیر ایرلند بابتش عذرخواهی کرده. نوش‌دارو بعد مرگ سهراب :/ درمجموع اما از نظر ادبی و داستانی داستان متوسطی بود به نظرم. کوتاه، روان، سرگرم‌کننده، بدون پیچش یا کشش خاصی بود.

این کتاب بهترین توصیفات ممکن از زندگی رو داشت،و در آخرش یه غافلگیری برای خواننده داشت،گرمی و حس نوع دوستی رو از کل کتاب میتونید احساس کنید

افسوس از دختران و زنانی که زمانی در پشت دیوارهای صومعه‌ها پوسیدند، اما صدای فریادهای آن‌ها هرگز به گوش جهان نرسید...

یه داستان خیلی معمولی بدون هیچ چالش خاصی برای مخاطب.

به عنوان یه داستان کوتاه خوب بود . میشه یه روزه خوندش . علی رغم کوتاه بودنش تصویر شفافی از وضعیت اجتماعی و اقتصادی اون زمان ایرلند ارائه میده .‌تصور جنایتی که در حق اون زنها و بچه ها شده بود دردناکه . اینکه چطور با پوشش کلیسا حق زندگی انسانی رو ازشون گرفتن . پایان داستان باز بود اما طوری بود که میشد حدس زد چطور پیش میره . دوست داشتم یکم طولانی تر باشه . داستان کامل پتانسیلشو داشت که یه رمان طولانی تر باشه و بیشتر به کشکمش های درونی بیل و در نهایت ماجراهای رخت شور خانه بپردازه با این حال کتاب خوبی بود فضا سازی و نماد های استفاده شده در داستان کاملا به جا بودند . ترجمشم خوب بود .

کتاب آدمو واقعا تکون میده ،مثل مشک دوغ

کتابی که منتظرین قصه اش شروع بشه ولی خب شروع نشده تموم میشه . چالش و داستان هیجان انگیزی نداره ولی ارامش خاصی داره

کتابی درباره کلیسای کاتولیک که دست دردست دولت وقت به رنجی جانفرسا درباره ی زنان دست می‌زند کتاب نتوانسته به عمق این فاجعه بپردازد