
نظرات کاربران درباره کتاب نئوهاوکینگ ها
۴٫۰
(۲۲)
Mono
خوندن این کتاب غمگینم کرد و البته من رو به فکر فرو برد. از اونجا که نه خودم و نه اطرافیانم هرگز چنین تجربهای نداشتیم، هیچ پیشزمینه و هیچ اطلاعی نداشتم که بیماری ممکنه چه تأثیراتی روی آدم بذاره. روی زندگی و نوع نگاه به اون، روابط، جهانبینی و هزاران زاویهی پنهان دیگه که احتمالا من فکرش رو هم نمیتونم بکنم.
این کتاب از بیماری میگه، از درد و عذابی که به همراه داره و البته از امید میگه و سازش با سوراخهای جوراب مورچه (سرطان)!
امیدوارم خانم حسینیان پایدار باشن.
(62)
کاربر ۱۶۶۱۷۰۶
نباید برای این کتاب ریویو بنویسم چون مریم حسینیان را میشناسم. چون همیشه برایم قله بود. اول در داستان نویسی و بعد که مدیرمان شد در مدیریت و توانمندی. این کتاب ورای شناختهایم، واقعا کتاب خوبی است اگر به هر نحوی با سرطان مواجهاید یا مواجه نیستید این کتاب را بخوانید. با رنجهای مریم خیلی رنج کشیدم و این تحمل و استقامت و هنر ایستادن چقدر برایم احترام برانگیز بود. عمیقا کتاب را احساس خواهید کرد. کتاب را بخوانید و مثل من فکر کنید به اعجاز قلمی که با آن همه درد، چه زیبایی ماندگاری را خلق کرده است.
Mohadese
این کتاب نوشتههای خانم حسینیان از دوران بیماریشون، بیماری سرطان. به قول خودشون این کتاب آغاز و پایانی نداره از میانه شروع میشود و در میانه ادامه پیدا میکند. مثل دیگر نوشتههای خانمحسینیان در ژانر رئالیسم جادویی و نثری بسیار شیوا و روان هنگام خوندنش حس میکنید تک تک لحظات با چشم میبینید. تجربهی خیلی خوبی بود خوندن این کتاب گوش دادن به خاطرات خانم حسینیان با خیلی از قسمتهای داستان گریه کردم گاهی هم خندیدم لذت خوندن این کتاب از خودتون دریغ نکنید.
امیلی در نیومون
من از شنیدن آدمها لذت میبرم. نشستن پای قصههاشان را دوست دارم. نئوهاوکینگها یکی از همین قصههاست. مریم حسینیان در این کتاب قصهٔ پر از دردِ سرطانش را کلمه کرده است.
از همان ابتدا سوال «من اگر جایش بودم چه میکردم؟» توی ذهنم وول میخورد؛ احتمالا وقتهایی که او آرایش میکرد، لاک و عطر میزد، من توی خودم مچاله میشدم و از فکر نزدیکی مرگ دچار حملهٔ عصبی میشدم.
مریم حسینیان در کتاب درد را تقدیس نکرد، تقبیح هم نکرد. مواجههاش را صادقانه روایت کرد. او در نئوهاوکینگها از تقلایش برای داشتن امید نوشته.
شاید اگر چند سال پیش این کتاب را میخواندم توی سطر به سطرش به دنبال رد پای خدا میگشتم و از نبودنش عصبانی میشدم همانطور که کتاب قیطریه تا اورنج کانتی عصبانیام کرد.
اما حالا پذیرفتهام همه قرار نیست مثل من فکر و زندگی کنند. او با راهکارهای خودش به امید چنگ زده بود وهمین چنگزدن، کتاب را برایم محترم میکرد.
گاهی آنقدر غرق کتاب میشدم که یادم میرفت، حالا دیگر بینمان نیست و این نبودن پتک میشد توی سرم.
روحش قرین رحمت باشد.
کاربر ۲۳۲۵۵۵۶
خدا رحمت کنه نویسنده محترم این کتاب مرحوم خانم حسینیان رو. این کتاب آخرین کار و کتاب نوشته شده ایشون بود، اگر به خوندن جستار و روزمرگی ها و تجربیات مشاهدات یک فرد مبتلا به سرطان علاقه دارید یا خدایی ناکرده خودتون یا کسی در اطرافیانتون به این بیماری دچار هست حتما این کتاب رو بخونید. روح خانم حسینیان غرق در رحمت و آرامش😓🖤
سپیدار
خیلی وقت بود که کتابی رو اینطور نخونده و تموم نکرده بودم. اینطور که دست بگیرم و بی وقفه بخونم تا تموم بشه برای نویسنده آرزوی سلامتی دارم و امروز در مشهد براش دعا کردم
مطی میم
در این کتاب خانم حسینیان شرایط بیماری و حالات روحیشون و...روایت کردن
قلم زیبایی دارن لذت بردم از قلمشون
خب بخوام بگم این کتاب رو ادامه دادم بتونم کمی حس کسانی که به بیماری سرطان مبتلا میشن رو درک کنم و بتونم در مواجهه باهاشون رفتار درستی داشته باشم با آرزوی سلامتی و شفای عاجل برای خانم حسینیان و تمام بیمارهای سرطانی❤
m a
چقدر قلم خانم حسینیان زیباست.والبته چقدر داستان زندگی بعضی ها غم انگیزاست،ولی درس بزرگی است برای خودشان و دیگران.باآرزوی سلامتی برایشان.
mnikoo
معجزه کلمات در به تصویر کشیدن لحظات درد و رنج و زندگی جاری عجیب گیرا بود حالا که دارم این نظر را مینویسم چند روز است که آقای یزدانی خرم خبر تلخ را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده اند و من به خاطر گوزن به خاطر قطار به خاطر تک به تک واژه هایی که روزی مرا از ورطه ناامیدی بیرون کشیده بود ... بغض راه گلویم را میبندد در میانه داستان خودم
حجم
۱۶۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۷ صفحه
حجم
۱۶۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۷ صفحه
قیمت:
۱۰۸,۰۰۰
تومان