نظرات کاربران درباره کتاب مینا

من از این سبک داستان نویسی خیلی خوشم میاد چیزی که من از داستان فهمیدم این بود : نقاشی داشته زنیو نقاشی می کرده .زن داستان زندگیشو برای نقاش تعریف میکنه و میگه وقتی بچه بوده عروسکی به اسم مینا داشته .پدرش همیشه واسش داستان های شکسپیر , سفید برفی , سیندرلا تعریف می کرده .حالا زن چهل و پنج سالش و سرطان گرفته .مدتی در پاریس بوده و با مردای زیادی همبستر میشده .زیاد بهش می گفتن دوستت دارم اما خب دوست داشتن اونا واقعی نبوده و دنبال بدنش بودن اما دوست دارم گفتن های پدرش واقعی بوده و داستان گویی ها و دوست دارم گفتن های پدرش از بهترین خاطراتش بوده .زن در اخر می میره و نقاش داستان زنو می نویسه اما به نظر نقاش خوب نتونسته داستان زنو تعریف کنه .

وقتی یک فارغ التحصیل رشته ی فلسفه (جناب آقای کریستین بوبن)یک داستان کوتاه بنویسه و ما به ظاهر با یک متن مختصر مواجه شیم که جناب طاقچه خان اعظم هم تاکید کردن زمان مطالعه: ۹دقیقه... قیافه ی ما بعد از اتمام اون نه دقیقه😐😐😐 [امان از قلم فلاسفه به وقت کم طولی😄😄]... بنظرم یه جورایی تفصیل مجملی!! از کودکی و عشق و تنهایی تمام زنان دنیا بود...

🎻✨️___ مطالعه نسخه الکترونیکی ___✨️🎻 داستان کوتاهی با عنوان "مینا" از کریستین بوبن🤎🦥 دروغ چرا؟! تا صفحه ی 10 به بعد نتونستم ادامه بدم. همونطور که میدونید فلسفه نیاز به توجه و تکرار بیشتری داره و به گویا به همین دلیل من اصلا نتونستم کاملا با کتاب ارتباط برقرار کنم‌. سوالی هم که برای من به وجود اومد این بودش که عنوان کتاب "مینا" بود، توی داستان هم گفته شده مینا اسم عروسکی الهام گرفته از شخصیت داستانی بوده.. و همین برای من دلیل خوبی برای انتخاب اسم کتاب نبود. (شاید چون کامل نخوندم متوجه نشدم.)

راستش من زیاد متوجه نشدم چی به چیه.... قبلا با قلم بوبن اشنا بودم تو کتاب دیوانه وار و فراتر از بودن.... اما با این ارتباط نگرفتم...

روایتی سورئال از زندگی، نثر زیبا و روانی دارد. حس شاعرانگی نویسنده موجب احساس خوبی می‌شود. بوبن در این سبک نثر چیره‌دست است.

به نظرم اومد شخصیت اصلی داستان، تو کل داستان با همه شخصیت های داستان های کودکیش همزادپنداری می کنه.

تا نصفه خوندم؛ خسته کننده بود.

ممنونم طاقچه

چیز زیادی ازش نفهمیدم اما حس خوبی داشت

از بوبن قبلا کتاب خونده بودم و انتظار یک متن پیچیده رو داشتم ؛ این داستان کوتاه تر از قبلی بود؛ منتها واقعا این متن ۱۴ صفحه ای رو نتونستم به طور کامل بفهمم😑

نثر داستان ممکنه پیچیده تر از بقیه ی داستان کوتاه هایی باشه که خوندین،اما من به شخصه این پیچیدگیو دوست دارم.احتمالا دو،سه صفحه ی اول کمی گنگه ولی بعد متوجه روایت میشین.روایت یک زن و ۴۵ سال زندگی فقط در چند دقیقه.

اولش کمی گنگ بود و روان نبود اما پایان خوبی داشت و باعث شد دیدگاه خوبی نسبت به داستان داشته باشم.. سبک بوبن سبک خاصی‌ست و اگر اهلش نیستید بهتره سراغش نیایید.

با سلام به همه دوستانی ک نظر من رو ممکن هست ببینند و طاقچه ؛ میخواستم فقط حس و حال خودم رو از این کتاب بگم شاید برای ی نفر دیگ خوب یا بد باش کتاب ولی برا من خیلی جالب نبود بخصوص ترجمه کتاب ب نظرم بد بود و از همون ابتدا خیلی گنگ و نامشخص شایدم سبک بوبن اینطوریه در کل جالب نبود برای من

ترجمه ی روانی نداشت متاسفانه ،ولی درکل نوشته ای خوب بود

متن خیلی سنگین بود ب سختی میشد باهاش ارتباط برقرار کرد همون دو سه صفحه اول میخواستم ک دیگ نخونمش ولی چون عادت دارم هرچی رو ک شروع کردم تمومش کنم.در کل ک خیلی ضعیف بود و پر از کلمات قلمبه سلمبه

دوست نداشتم

افسانه حقیقت راجع به عشق چه پارادوکس زیبایی واقعا عشق چیز عجیبیه

قلم بوبن رو دوست دارم ولی این ترجمه به حدی ایراد داشت که مغزم سوت کشید. حذف به غیر قرینه، جابه‌جایی فاعل و مفغول غیر لازم پ هزار تا ایراد دیگه.

مغزم داره با خودم میجنگِ بعد از خوندن این جملهِ! (تو مینا را نمیشناسی! مینا نامزد دراکولاست!) #مینا #مغز

امیدوارم کتابهای بیشتری با ترجمه خانم شهروان بخونم، عاشق قلم ایشون شدم.

این کتاب برای من لذت بخش نبود اما یک معنی برای من میداد معنیش که برای من نشان می داد این بود که .. زندگی خوب و بد می تونی با احساس یک نفر دیگه که با تو کار داره می تونی ببینی ........... پیشنهاد می دم این کتاب را بخوانید ممنون💚