نظرات کاربران درباره کتاب بر استخوان های مردگان
۳٫۰
(۱۲)
AmirTheCrow
هوبرت قدیس یا اوبر قدیس یه شکارچی معمولی بوده که توی جنگل گوزن/آهوی خاصی میبینه. اون حیوون روی پیشونیش صلیب سبز شده بوده و این رویداد باعث میشه هوبرت به اشتباهات خودش آگاه بشه و دست از شکار بکشه. به طرز جالبی اما ایشون تبدیل به قدیس حامی شکارچیها میشه. یعنی شکارچیها نه تنها ازش الگو نمیگیرن تا شکار نکنن بلکه شکارهاشون رو با قداست هوبرت توجیه میکنن. حالا فرض کنین هوبرت زنده میشد و میاومد سراغشون. به نظرتون چیکار میکرد؟
در ژانر فانتزی زیرشاخهای مهم به اسم «فانتزی تاریک» وجود داره. این زیرژانر اذعان داره اعمال بشر در مقابل سرنوشتی که عناصر فراطبیعی رقم میزنن هیچ کارکردی نداره و بشر با وجود داشتن (یا نداشتن) اختیار، نمیتونه در سرنوشت خودش تاثیری داشته باشه. چیزی که «بر استخوانهای مردگان» ازش بهره برده مثل همین عنصر فانتزی تاریکه با این تفاوت که اینجا خبری از فراطبیعی نیست؛ بلکه پای خود طبیعت مطرحه. اگر طبیعت بخواد انتقام بگیره واقعاً بشر تا چه حد توان مقاومت داره؟ و بدتر از اون اگر همهی اعمال آدمی از پیش به وسیلهی طبیعت شکل گرفته باشه چی؟ در واقع داستان میآد طالعبینی رو مطرح میکنه. قرارگیری سیارات در موقعیتی خاص درون طالع فرد باعث میشن رفتار و گفتار خاصی داشته باشه. بالاتر هم که گفته شد همهچیز مثل ساعته. حالا فرض کنین طالع تمام افراد دنیا و طبیعت مثل چرخدندههای ساعت عمل کنن و سرنوشت رو شکل بدن. در این صورت آیا قاتل واقعاٌ قاتله؟ حتی وقتی گزینهای جز قاتل بودن نداشته و تاروپود سرنوشت این رو براش تعیین کرده؟
آرکتایپ شخصیت پیرزن فالگیر رو احتمالاً توی داستانهای جنایی و معمایی زیادی دیدهین. همیشه وقتی کارآگاه منطقی ما در حال الک کردن سرنخهاست سر و کلهی خانمی میانسال پیدا میشه که میگه این قتل به جادو و سنت و ستارهها و نفرین و... ربط داره. در واقع زاویهی دیدی متفاوت از اونچه کارآگاه داره بیان میکنه. کارآگاه و باقی شخصیتها و من و شمای خواننده هم عموماً میگیم زنه دیوونهست و به بقیهی ماجرا میپردازیم.
اینجا اما این آرکتایپ پیرزن فالگیر شخصیت اصلی و راوی ماجراست. قراره ماجرای پروندهی قتل رو از دید اون تماشا کنیم و ببینیم اون به چیها توجه میکنه. چطور به باورهاش پایبنده و نمودشون رو میبینه. چطور با وجود زاویهی دید غیرمنطقیش عموماً حدسهای درست و راهنماییهای صحیح میده. هرچند باید اضافه کنم این زاویهی دید خاص باعث میشه تا احتمالاٌ خیلی خیلی زود، چیزی در حدود یک سوم ابتدایی داستان، قاتل رو پیدا کنید و فقط منتظر باشید تا داستان هم ازش رونمایی کنه؛ البته این به نظرم نکتهای منفی نیست چرا که داستان اونقدرها روی هویت قاتل مانور نمیده و انگار براش مهم نیست بدونین یا نه. اگر نمیدونین که چه بهتر. اگر هم تونستین حدسش بزنین صرفاً طالعبین خوبی هستین. طبیعت با به کار گیری عناصر خودش از خودش دفاع میکنه. حالا اون عنصر آگاه باشه یا نباشه، برای طبیعت فرقی نداره.
کاربر 7084377
کتاب جالبی بود و متفاوت بود از داستانهایی که تا کنون خوانده ام و همینش خوب بود، هر چند بعضی جاها ادبیاتش یک جور خاصی بود مانند برخی اشعار و جمله ها، شاید ترجمه آنها سخت بوده.
حجم
۳۵۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۴ صفحه
حجم
۳۵۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۴ صفحه
قیمت:
۶۶,۰۰۰
۳۳,۰۰۰۵۰%
تومان