نظرات کاربران درباره کتاب سنگ، کاغذ، قیچی

خیلی خوب می‌شه اگه به کتابخانه بی نهایت اضافه بشه.

خیلی زیادی از این کتاب تعریف شده اما من به خاطر نکات ابهامی که تا اخر هم شفاف نشدند خوشم نیومد و کلا حسم اینه نویسنده همه رو سرکار گذاشته. متاسفانه یک نفر از کتاب تعریف می کنه و همه پشت سرش حس می کنند باید خوب بگن. در بهترین حالت میشه گفت یک رمان کاملا معمولی بود. به نظرم سطح توقع ما خوانندگان از نویسنده های امروز خیلی پایین اومده و تعجم از اینه که این کتاب با این همه جملات کلیشه ای و اندرزگونه در سطح جهانی مورد توجه قرار گرفته. **خطر اسپویل** دو مورد مهم که تا اخر مشخص نشدند و برای اینکه اسپویل نشه صرفا بهشون اشاره می کنم یکی موضوع اکتبر بود و یکی هم اشنا بودن ادام با کلیسا.

داستان به شدت جذاب بود، ترجمه روان و عالی بود.... داستان یه زن و شوهر که زندگی شون در حال خرابیه و برای دادن یه شانس دوباره به زندگی شون به یک کلیسای دور افتاده می رن و اونجا خیلی چیز ها مشکوک به نظر می رسه و هاکی از حضور یه نفر دیگه است... از طرفی به طور موازی گذشته ی زندگی این زوج از ابتدا در قالب نامه های سالانه مطرح می شه که ما می فهمیم که زندگی زیباشون کم کم بعد چند سال ازدواج چه بلایی سرش اومده و این دو خط موازی توی یه نقطه ی حساس به هم می رسند... اخر داستان به شدن شوکه کننده بود، و واقعا به طرز خوشایندی آدم رو غافلگیر می کرد، سیر کلی داستان هم به شدت جذاب بود طوری که من یک روزه خوندم و نتونستم رهاش کنم 😭 و داستان سراسر هیجان و غافلگیری بود من به شدت لذت بردم....

خب من جزو اون دسته ام که داستانو دوست نداشتم اما قبول دارم نویسنده ماهرانه عمل کرده که البته روش جدیدی نبود و مشابهش رو قبلاً در دو کتاب دیگه دیده بودم. این ایده که چند نفر تو خونه یا هتلی دوردست وسط برف و بوران گیر بیفتن و هیچ راه ارتباطی با خارج نداشته باشند اخیرا تو کتابای جنایی اینقدر تکرار شده که واقعا داره خسته کننده و نخ نما میشه چندتا نکته یا سرنخ هم هست که تا آخر بهشون پرداخته نمیشه و این یه کم اذیت کننده س

اول اینکه باید بگم ترجمه ی کتاب عالیه و نقطه قوت مهمیه. داستان جدا از اینکه معمایی و راز آلوده و آخر کتاب رازهایی برملا میشه که واقعا متعجب میشی وحتی یک درصد نمیتونستی حدس بزنی ، پر از جملات کوتاهیه که میشه ساعتها روشون فکر کرد و ازش یاد گرفت ، جملاتی که با خود زندگی یکیه واقعا سبک نوشتاری کتاب بسیار خوب و دل نشینه

این کتاب واقعا منو شوکه کرد. واقعا! اوایل کتاب نظرم این بود 👈🏻 حال‌بهم‌زن ترین زن و شوهری که تا الان دربارشون خوندم، از دشمن برای هم بدترن! پر از رمز و راز و دروغ و پنهان کاری!!👉🏻 اما به اون نقطه عطف ماجرا که رسید کاملا درک کردم چرا همچین رابطه ای دارن و حتی بیشتر حالم ازشون بهم خورد.✌🏻 با اینکه واقعا از خوندن کتاب لذت بردم اما هیچکدوم از شخصیت هارو دوست نداشتم! واسه چی باید بخوای آدمی که یکبار دورت انداخته رو دوباره بدست بیاری؟ پس این مدتی که بدون تو خوش گذرونده چی؟ این مدتی که یادت نبوده و براش هیچ اهمیت نداشته کجایی و توی چه وضعیتی هستی چی؟ تمامی شخصیت های اصلی نفرت انگیز بودن.غیر از باب!

ارزش یکبار خواندن رو داره؛ اواخر داستان عالی بود. ترجمه هم خیلی خوب بود. به نظرم انقدر که همه جا دارن میگن ترسناکه و خیلی هیجان انگیزه اصلا اینجوری نبود‌‌.

نمیدونم چرا یهو انقد سر زبون ها افتاد! اور ریتد شده خیلی. برای کسایی که اولین کتاب معمایی‌شونو میخونن شاید پیشنهاد خوبی باشه ولی برای کسایی که عاشق ژانر معمایی-جنایی هستند اصلا پیشنهاد نمیکنم چون داستان و پایان از اون چه که باید کمی دوست نداشتنی تره

فکرش رو هم نمی‌کردم این کتاب اینقدر هیجان انگیز باشه وقتی یه کتاب زیادی مشهور میشه با خودم فکر میکنم قراره اون کتاب منو ناامید کنه ولی این کتاب نه ، عالی بود ، یه تیکه هایی از کتاب فقط دلهره آور بود که چرا بعد این جملات شیرین جمله ی معماگونه ای گفته شده اما از یه جا به بعد هیجان و غافلگیری داستان اصلا تمومی نداشت یه دقیقه هم نمیشد تو صفحات پایانی آروم نشست . لذت بردم از خوندنش ، خیلی زیاد ، برای من کتاب عالی ای بود

فقط میتونم بگم پششماااااامممم

⭕هشدار اسپویل⭕ کتاب فوق العاده ای بود صد صفحه اول میخواستم رهاش کنم اما ادامه دادم و لذت بردم😍 ی جاهایی از کتاب واقعا نفس گیر بود،ترسناک،رازآلود و معمایی...😱 اما هیچ جوره نمی تونم بپذیرم که رابین آدام رو بخشید هیچ توجیهی برای خیانت قابل قبول نیست🤨 چندجا کتاب ایراداتی داشت! آدام گفت آملیا هم خیانت کرده اما هیچی ازش گفته نشد گفته شد سالها هنری وینتر از دخترش خبر نداشت تا زمانیکه رابین بهش زنگ زد و ازش خواست اقتباس رو به عهده آدام بزاره ولی چطور توی قاب عکس عروسیشون بود؟!🤔

خیلی عالی بود ۷۰۰ و خورده ای صفحه بود و انقدر جذاب بود که از صبح شروع کردم و الان که ۲ نصفه شبه تمومش کردم فقط یک داستان ساده نیست ، کلی درس داره که بهتره آدم قبل تجربه کردن یاد بگیره شدیدا توصیه میکنم👌

کتاب جالبیه و ازش خوشم اومد. قسمت هایی هم که کلمه ای رو توصیح میداد ب عنوان واژه‌ی سال برام فوق العاده لذت بخش بود. اوایل که این کتاب رو خریدم کمی پشیمون بودم، چون منتظر روح و جن و اسکلت و از این جور داستان ها بودم و هرچی میخوندم میدیدم نمیرسه به جای ترسناک چرا پس؟ پس این کتاب معمایی هست و نه وحشتناک. (آخراش جالب میشه باید یکم صبور باشین). شخصیت های متفاوتی داشت که این هنر نویسنده رو نشون داده. پ. ن :فقط در عجبم چجوری بعصی هاشون تونستن عذاب وجدان رو تحمل کنن؟؟

یک کتاب روان و فوق العاده ، واقعا لذت بردم از خوندنش چقد یک نویسنده میتونه زیرک باشه که داستان جوری جلو ببره که یهو از تعجب دهنت باز بمونه

کل تصوراتم وقتی به آخرای داستان رسیدم بهم خورد حس میکنم باید برگردم از اول با یه دید دیگه به قضیه نگاه کنم.

دوستان فقط میگم نویسنده بسیار باهوش و هدشمندانه رو کتاب کار کرده و کتاب سطحی نیست اصلا! عالی بود عالی.

یعنی عالی بود تعلیق خیلی خوبی داشت خیلی حدس زدم ولی باز غافلگیر شدم و اینکه پر از جملات ناب و قشنگ بود اگه طرفدار تریلر های معمایی هستن حتما مطالعه کنید

کتاب خوبی بود و ارزش یکبار خوندن داشت ولی مطمئن نیستم بخوام به بقیه توصیه اش کنم. توقعم از کتاب خیلیییی خیلییی بیشتر بود. بیشتر فضای رمان عاشقانه و درام بود که من اینو دوست نداشتم. انتظار رمانی هیجانی تر، دارک تر و معمایی تر داشتم. (ژانر درام و عاشقانه رو دوست ندارم) حقیقتا خیلی جاها شوکه شدم و بعضی جاها برام قابل پیشبینی نبود. که این از نقاط قوت کار بود. شخصیت پردازی هم خوب بود و می تونستم شخصیت ها رو درک کنم. بعضی جاها توضیحات و توصیفات یکم زیاد بود که باعث می شد بی خیال خوندن چند جمله یا حتی پاراگراف بشم. بعضی جاها نویسنده سعی کرده بودکه جملات تاثیرگذاری بنویسه که خواننده به فکر فرو بره که متاسفانه برای شخص بنده زیاد جالب نبودند. در کل رمان خوب و متوسطی بود.

اینقدر که از این کتاب تعریف میکنید، شک میکنم به خودم که شاید درست متوجه‌ داستان نشدم

من عاشق کتاب هایی ام که تو صفحه های اخرش میفهمی همه چیز یه جور دیگه بوده و غافلگیر میشی. صد درصد پیشنهاد میشه.

من نسخه چاپی کتاب رو خوندم. داستان معمایی هست و زیاد جنایی نیست. اوایل کتاب هیجان زیادی نداره اما واسه من کشش لازم واسه ادامه دادن کتابو داشت. یک سوم انتهای کتاب آدم رو شوکه میکنه. در کل ارزش یک بار خوندن رو داره. *خطر اسپویل* یکسری قسمت ها واسم مبهم موند. مثلا اینکه چرا نوشته ی سنگ قبر اول «پدر یکی» بود بعد شد «قاتل پدر یکی» که روی کلمه ی پدر هم خط زده شده بود. و اینکه چرا انگشت آملیا همراه انگشتر آبی (همون انگشتر مادر آدام) رو انداخته بودن روی قبر هنری؟ اون صداهایی که سه بار تکرار میکرد اسم سام و آملیا هم دلیلش مشخص نشد. و اینکه نویسنده واسه فریب خواننده و اینکه خواننده متوجه نشه رابین و آملیا یک نفر نیستن خودش هم یک جاهایی از کتاب اشتباه کرده مثلا اول داستان آملیا اشاره میکنه که سال ها از ازدواجش با آدام گذشته و دیگه موهاش سفید شدن .. درحالی که کلا دو ساله با آدام ازدواج کرده. در آخر هم مشخص نشد هنری تو زندگی واقعی هیولا بود یا همه کارای هنری واقعا ساخته تخیلات رابین بود

کتاب درمورد زوجی به نام املیا وادام که برای دوام اوردن رابطشون تصمیم می گیرن که به سفری به اسکاتلند برن ادام فیلم نامه نویسی که دچار چهره پریشی حتی همسر خودشو هم نمیشناسه واملیا هم در یک مرکز نگهداری سگ مشغول به کاره خب درکل ترجمه خوبی داشت ولی توصیه نمیکنم جذابیت فقط یه بخشی از انتهای کتاب بود ونمیدونم چرا این همه مشهور شده.؟ به سختی تمومش کردم

خیلی خیلی قشنگ بود دقیقا همونجور که تعریفشو شنیده بودم👌 ژانر داستان بیشتر معمایی بود تا وحشت ولی خب رگه هایی از وحشت هم داشت و عالی بود به نظرم بعد خوندن کتاب های زیادی به این نتیجه رسیدم که قلم نویسنده از موضوعی که می‌نویسه مهم تره ، به شخصه ترجیح میدم موضوع معمولی رو با قلم عالی بخونم تا اینکه یه داستان عالی رو با یه قلم افتضاح تحمل کنم✋ کتابی خوبه که از صفحه اول جذابیت و کشش لازم رو داشته باشه و این ویژگی ها شامل حال این کتاب میشدن به خصوص که خیلی فوق العاده ترجمه شده بود. و دقیقا جایی که فکر میکردی غافلگیری تموم شده دوباره با یه ضربه ی دیگه غافلگیرت میکرد👌 پیشنهادش میدم؟ صد در صد

داستان روند جذابی داشت هرچی جلو تر میرفت اتفاق ها بیشتر میشدن و خواننده رو کنجکاو تر میکردن ، کتاب هیجان انگیز و معمایی خیلی خوبی بود .

از نظر من ارزش یکبار خوندن رو داره اولش یخورده آدم نمی‌فهمه چی به چیه ،کی خوبه،کی بده،ولی هرچی میره جلوتر چیزایی کشف میشه که داستانو جالب میکنه درکل میشه یکبار خوندش🥸

پایان شگفت انگیزی داشت

میشه لطفا به کتابخانه بی نهایت اضافش کنین♥️

جنایی خوان های عزیز کتاب های آلیس فینی رو بی برو برگرد بخونید . آملیا به همراه همسرش رابین برای نجات ازدواجشون تصمیم میگیرن به سفری چند روزه به جای دور افتاده برن … اما این سفر جوری پیش نمیره که فکر میکنن و انگار زمانی برای رو شدن رازهایی که دارند ….

من نخوندمش ولی کاش تو کتابخانه بی نهایت اضافه بشه

کتاب ها می توانند آینه کسانی باشند که آن ها را به دست دارند و آدم ها همیشه از چیزی که می بینند خوششان نمی آید.(بخشی از کتاب) ازدواج آدام و املیا پس از ده سال در آستانه فروپاشی است. سفر آخر هفته این زوج به کلیسایی دور افتاده قرار است باعث نجات ازدواجشان شود و مشکلات بین آن ها را حل کند اما اگر این سفر در نهایت باعث پیچیده تر شدن اوضاع شود چه اتفاقی می افتد. نظر شخصی:خب راستش الان که دارم این مرور رو می نویسم دقیقا نمی دونم چه حسی به کتاب داشته باشم به خاطر اینکه هنوز از سطر پایانی کتاب توی شوکم.سنگ کاغذ قیچی شروع خیلی مناسبی برای یک کتاب جنایی داره جمله (شوهرم صورتم را تشخیص نمی دهد) از هر نظر جمله کنجکاوکننده ای به شمارمیره، و دوست دارید بدونید در ادامه قراره چه اتفاقی بیوفته. فصل های کتاب نسبتا کوتاهه و در پایان هر فصل نویسنده شوک های جالبی برای ما درنظر گرفته اما،با این حال نمیشه گفت که امکان نداره کتاب یه جاهایی شما رو دلزده نکنه از نظر من واقعا یکسری حقایق توی داستان خیلی کلیشه ای و قابل حدس بودند اما، لطفا اگر این کتاب رو دارید و با این مشکل مواجه هستید تا یک سوم پایانی دووم بیارید اون یک سوم باعث میشه این کتاب به لیست مورد علاقه ترین کتاب هاتون در این حوزه بپیونده.کتاب سه راوی داره سه راوی غیر قابل اعتماد که نمیشه ذهن شون رو خوند و کارهاشون رو پیش بینی کرد و هر بار که فکر می کردم فهمیدم قراره چه کاری انجام بدن غافلگیرم می کردن.مورد بعدی که باعث شد این کتاب جز مورد علاقه های من بشه پرداخت به بعد روانشناختی داستانه.نویسنده رابطه زناشویی مابین املیا و ادام رو موشکافی میکنه و میگه که چطور میشه یه رابطه کم کم به سرازیری سقوط نزدیک میشه از این رو شخصیت پردازی داستان خیلی خوب دراومده و میشه شخصیت ها به راحتی درک کرد.اسم کتاب هم خلاقانه انتخاب شده و وقتی کتاب رو خوندید حتما متوجه خواهید شد دلیل انتخاب اسم کتاب چه چیزی بوده.ترجمه کتاب هم باعث شده گیرایی داستان بالاتر بره.

سنگ کاغذ قیچی.... / 🌿 برای من کتابی نبود که اون شوق و شور قسمت معمایی مغزم رو قلقلک بده ، باتوجه به موضوعی که هدر رفت ( بیماری ناتوانی در تشخیص چهره) برام زیادی معمولی بود. یسری غافلگیری هایی که تو داستان چیده شده بود شاید در لحظه جذاب به نظر بیان ولی باتوجه به سبک داستان ( اول شخص) که سه روایت رو دربر میگیره ( رابین ، آمیلیا ، آدام ) منطقی وجود نداره و افراد تصمیم میگرن چیرو به ما بگن و چیرو نگن و این یعنی غافلگیری بر اساس عدم وجود اطلاعات رخ میده و این هنر نویسنده نیست. پایانش جالب بود درحالی که فصل آخر اضافی بود ( نصف کتاب اضافه است مخصوصا قسمت ها نامه)

نویسنده کاری میکنه که تقریبا تا وسطای کتاب شما دو نفرو باهم اشتباه بگیرید، در کل کتاب جذاب و سرگرم کننده ای بود.

باید بگم دم آلیس فینی گرم با این قلم و ایده پردازی جذابش👌🏻 موقع خوندن کتاب از اول تا آخر هیجان و استرس داشتم، توصیفات خیلی جذاب بودن و من کاملا خودم رو تو اون موقعیت حس می‌کردم کتاب پر از معماهای غیرقابل حدس بود و به قول یه نفر کتاب یه معمای اصلی هم داشت که اصلا نمی‌دونستیم این معما وجود داره :)) خودتون باید بخونید تا متوجه بشید چی‌ میگم جدا از اینکه کتاب معمایی بود، جملات عمیق و آموزنده‌ی زیادی داشت از خوندنش خیلی لذت بردم و به دیگران هم پیشنهادش می‌کنم 🤝🏻

من کتاب را شروع کردم چون فکر می کردم ژانر معمایی و هیجان انگیزی داره ولی خب اصلا این طور نبود...کمی تکراری و کمی بیشتر خسته کننده

کتاب خوبیه ۸۰ درصد کتاب رو میخونی و اون موقع تازه لایه های زیرین داستان پیدا میشه:) حس کنجکاوی و کشمکش ذهنی خوبی داشت تا اون لحظه...

خیلی تعاریف خوبی از این کتاب شنیده بودم ولی موضوعش برای من جذابیتی نداشت. وقتی به میانه‌های کتاب رسیدم واقعا متعجب بودم که چرا هیچ اتفاقی نمیوفته. فقط پایان کتاب شوکه کننده بود. همین!

من در تمام مدتی که کتاب رو میخوندم تصور میکردم دارم فیلم تماشا میکنم ، واقعا جوری روان ترجمه شده که میتونید راحت تصویرسازی کنید، البته خود داستان یکسری سوال و باگ در انتها باقی گذاشت اما من دوسش داشتم من که خیلی لذت بردم احتمالا دوباره میخونمش من عاشق این جمله شدم : تنها نکته خوب از دست دادن همه چیز آزادی است که از نداشتن چیزی برای از دست دادن سرچشمه میگیرد...

عجب کتاب عجیبی بود!!توصیه میکنم حتما بخونید این کتاب رو واقعا جالب بود آخر کتاب...🥲

کسی می‌دونه اون کسی که پشت آملیا و ساموئل اسماشونو زمزمه می‌کرد کیه؟ یعنی احتمال وجود شخص دیگه‌ای هم هست؟ چون رابین در نامه‌ای که به آملیا و آدام نوشته، گفته بود «امیدواریم از اقامتتان لذت ببرید»!

کتاب مثل یک کلاف پیچیده ک نمیدونی سرش کجاست جلو میره..ابتدا ب اشتباه داستان رو ب گونه ای دیگه در ذهنت تصور میکنی و سعی میکنی اون رو موشکافی کنی ک برات جالب و هیجان انگیزه. یک سوم پایان کتاب ک حقایق یکی یکی اشکار میشه یجورایی شوکه میشی و مدام پازلها کنار هم چیده میشه . و البته چند نکته هم در ذهنت بی جواب میمونه کتابه معمایی جنایی جالبیه

اواخر کتاب واقعا آدم و شوکه میکنه و اصلا نتونستم حدس بزنم که چی میشه

اصلا من و جذب نکرد خیلی کتاب عادی بود و هیجانی نبود پینشهاد نمیکنم

افتضاح. داستان گویی خیلی ضعیف. روند داستان پیش از اندازه کندهه. اصلا معمایی نیست درام نیست خودش نمی دونه دقیقا چی نوشته و در چه سبکی. هر جا هم جمله کم آورده نوشته خب ازدواج همینه.

در مورد این کتاب خیلیا گفتن هیجان انگیزه و غیر قابل پیش بینی. در صورتی که فقط بخش آخر کتاب این جوری بود و کل داستان خیلی کند بود و کشش زیادی نداشت

من ابن کتاب رو خوندم از همین نویسنده کتاب های جنایی دیگه ایی هم هست مثل دیزی دارکر من واقعا کتاب دیزی دارکر به این ترجیح میدم برام عجیب بود ک جفتشون از یک قلم نوشته شده باشن من حس کردم نسبت به اون کتاب ضعیف تر

یکی از بی معنی ترین و بیهوده ترین کتابهایی که در عمرم خوندم. واقعا حیف وقت

راستش فکر نمی کردم خیلی قشنگ باشه ولی خیلی خوب بود. پر از غافلگیری ..... ممنونم 👍

به نسبت کتاب های خوب این ژانر،اصلا حرفی برای گفتن ندارد. تا یک سوم کتاب حرفی از یک شخصیت مهم زده نمی شود، و تازه آن شخصیت هم به گونه ای توصیف شده که گویی دیوانه، یا مجنون است. ژانرها زیادی با هم قاطی شده اند، به حدی کش داده بود داستان را، که من از صفحه ۱۰۰ به پایان داستان پریدم، و گفتنی است که پایان داستان هم چنگی بر دل نمی زد. اگر به دنبال ژانر معمایی، جنایی هستید، اصلا توصیه نمی کنم. من فن فیکشن هایی خوانده ام که از این داستان جذاب تر بودند. هم چنان توصیه می کنم به آگاتا کریستی و کنان دویل مراجعه کنید. اگرچه برخی داستان ها، بسیار بزرگ نمایی شده اند، اما واقعا این داستان چیزی برای گفتن نداشت. در کل شخصیت ها جالب نبودند، پایان شخصیت ها و داستانرا دوست نداشتم، آرک داستانی وجود نداشت و حتی داستان سه پرده ای هم محسوب نمی شد. اگر خواستید وقتتان را تلف کنید، دست به خواندن این کتاب بزنید.

ترجمه بسیار روانی داری همون چیزی که یک رمان در این سطح نیاز داره داستان کشش لازم رو داره که شمارو تا آخر بکشونه یه جاهایی از قصه هم غافلگیری داره که شمارو شکه میکنه ولی در کل نمیشه گفت یه شاهکار ایده آله یکبار خوندنش ضرر نداره

دوسش نداشتم