نظرات کاربران درباره کتاب کورسرخی
۴٫۱
(۷۰)
amir
لطفا این کتاب را در بی نهایت قرار دهید.
vafa
«دریغ از افغانستان عزیز که برادر کوچک ایران است و چه زمانهای دراز، آباد و آزاد و پر جمعیت، در کنار برادر آرمیده بود و امروز، بیمار و زخمدار و پریشان، زیر سنگینی ستم درمانده است و بخارایش دیگر انتظار هیچ مسافری را ندارد تا به شوقِ وصلِ یارِ مهربان از آموی بگذرد و درشتی راه آن را، پرنیان انگارد...»
[بخشی از نامهی سیمین بهبهانی که خطاب به مجموعهی "دریغا مّلاعمر" برای سیدعلی صالحی نوشته بود.]
vafa
گویا شما اصلا متوجه سخنان من نشدید.
در متن نامهی سیمین، افغانستان برادر ایران نامیده شد، نه مردمان افغانستانی برادر ایرانیان! گرچه ما همه از یک ریشهایم، چه شما بپذیرید و چه نپذیرید.
Mr fantastic
بهشون بگو برادر که برادرانه پرچمت رو آتیش میزنن و راه آب تون رو قطع میکنن
محسن
جستارهای کتاب روایتهای واقعیِ مهاجران افغانستانی است. عالیهٔ عطایی نویسندهٔ کتاب در یکی از مرزهای ایران و افغانستان بزرگ شده. در این کتاب از تجربههای خودش و نزدیکانش مینویسد، تجربههایی از جنگ، مرزنشینی، مهاجرت و هویت. نویسنده از تجربههای داستاننویسیاش استفاده میکند و ماجراها را مانند یک داستانِ پرکشش روایت میکند. روایتهای تلخی که گاهی خواندنشان کار آسانی نیست. پ.ن: از خواندن کتاب لذت بردم، اما گاهی تلخی ماجراها آنقدر زیاد بود که نمیتوانستم یک نفس کتاب را بخوانم و جاهایی کتاب را میبستم و چند لحظهٔ بعد دوباره ادامه میدادم. به نظرم از نمونههای خوب و موفق جستارِ فارسی است.
عادل تنها
اولین کتابی بود که راجع به افغانستان و مردمش خوندم. نویسنده ی کتاب در مرز ایران و افغانستان دوران کودکی خودش رو گذرونده. پدر و مادرش هر دو افغان هستن. خودش اما تو ایران مدرسه و دانشگاه رفته.
در مورد رنج ها، تلخی ها و تجربه های جنگ مردم افغانستان مینویسه. به ابعاد هویتی، تاریخی، سیاسی و اعتقادی افغان ها می پردازه. همچنین در مورد مهاجرین افغانی که در ایران و کشور های دیگه زندگی میکنن مینویسه. مهاجرینی که در کشور های مختلف به دنبال هویت خود میگردند. بسیار عالی احوالات درونی و بیرونی مهاجران رو توصیف میکنه. تصویر سازی فوق العاده ای از زندگی تلخ افغانی ها داره. اولین کتابی بود که موقع خوندنش بغضم ترکید و گریه کردم. روایت های کتاب این قدر سخته که خوندنش کار راحتی نیست. کتاب سرشار از درد و رنج و غمه. اصطلاح '' کروموزومهای حاوی درد '' بسیار خاص و دردناک هست.
عادل تنها
حتما اون کتاب رو هم میخونم. متاسفانه هنوز وقت نکردم
پرنیان
کتاب بادبادک باز قشنگتره و در ضمن خیلی کلی گفته اصلا مشکلات را نشکافته و طرح موضوع کرده بدون مثال
امیلی در نیومون
افغاستان خوب نمادیست برای بازار آشفته خاورمیانه. روی دیوارها و خانههایش رد خونِ جانهای زیادی مانده. درد، ترس. عزا، خون و غم سنجاق زنان افغانستان است. مهاجرانش در پی هویت خود میگردند و ساکنانش در پستوهای خانهشان تا دم مرگ سوگوارند. سوگوار صلح و جانهای عزیزشان. شنیدن روایتهای زنان افغانستانی گاهی چنان سخت میشود که آخرین دانههای طاقت شنونده را طاق میکند. این کتاب هم از جنس همان روایتهاست. روایتهایی که زنان قهرمان و خسته روای آنها هستند.
نویسنده از جنس همین زنان است؛ اما بخت با او یار بوده تا مثل تار مویی بارها از دهان مرگ بیرون کشیده شده.
این کتاب را یک نفس نخوانید. غم آن ویرانتان میکند.
Mono
درد داشت. خوندن این کتاب خیلی درد داشت. درد خاک ازدسترفته، هویتهای گمشده، بیوطنی، بلاتکلیفی، مرزها...
انتخابش کردم چون میخواستم بیشتر و بیشتر از جنگ بخونم. برای من که تجربهی لمس و دیدن جنگ رو نداشتم این تنها راهه. این کتابها رو باید خوند. باید بخونیم و ببینیم تا یادمون نره که تنها قربانی جنگها مردم بیگناهن. تا یادمون نره فرقی نمیکنه کی برندهی جنگ باشه؛ مردم همیشه بازندهن. تا یادمون نره قربانیشدن آدمها، توی هر جبههای که باشن، جای خوشحالی نداره.
(57)
Tiva
کتاب کوتاه و خوبی بود.شاید درک نشه چیزی که میگم. اما بعد از خوندن این کتاب دوست داشتم، هر زن و مردِ افغان رو که میبینم بغل کنم.سرگذشت عجیبی داشتن.خیلی بدتر و سخت تر از ما.خیلی....
کاش یکم درکشون کنیم
Rahim
کتاب سرشار است از درد و رنج غربت، از تنهایی، از جنگ ، از تجربه مکرر حماقت نسلها.... هر واژه این قصه ها، بغض فروخورده ایی در خود دارد،و چقدر زخمهای این دوران عمیقند، نویسنده باید هزار سال سن داشته باشد، این همه درد و رنج ، این همه زخم تازه و کهنه نمیتواند فقط مال یک زندگی باشد.....آفرین به این قلم .....دست مریزاد خانم عطایی.....
NafiesehKiani
من نمی دانم واژه ی ناداستان از کجا وارد ادبیات ما شده است و کلمه ی بسیار کلی است . ما زندگینامه ، مستند نگاری ، سفرنامه ، خاطره نگاری و ... در ادبیاتمان داشته و داریم . این کتاب نه زندگینامه است نه مستند نگاری و نمی توان کلی گفت پس ناداستان است که به نظرم واژه ی درستی در ادبیاتمان نیست . نویسنده در نوشتن این کتاب عجله کرده است . باید کمی بیشتر زمان می گذشت تا زندگینامه اش را می نوشت یا اگر می خواست در مورد جنگ و مهاجرت بنویسد با تحقیق و تفحص بیشتر ، باید مستند می نوشت . هر کدام از موضوعهایی که حالا بگویم فصل ، بخش تمام می کند تا به دیگری برسد داد می زند که ناقص است . انگار که خودسانسوری صورت گرفته است . و به قول یکی از دوستان توضیح کاملی ندارند و خواننده را سیراب نشده از متن نوشته شده رها می کند و به موضوع بعدی می پردازد . همانطور که گفتم نویسنده عجله کرده است و نباید به این زودی ها این کتاب را می نوشت و به دست چاپ می سپرد یا حداقل میشد خیلی بهتر از اینها در قالب مستند نگاری و یا زندگینامه نوشت . در یک جمله اگر کتاب را توصیف کنم « آدم را تا دم کوره می برد تا از سرما بخواهد ؛ بدنش و دستهایش را بهم بمالد تا گرم شوند ؛ گرمای کوره به تته پته می افتد دوباره آدم سردش می شود .
پرنیان
اگر مردمان افغانستان به جای فرار دست در دست هم میگذاشتند و از فرقه گرایی قوم گرایی و بزرگ کردن تفاوتها دست برمیداشتند خدعه خائنان و کشورهای استعماری را نقش بر اب میکردن و بیشتر به خاکوطن و برادری و دوستی و صلح و اتحاد مپرداختند امروز دوباره بلای خانمان سوز طالبان این کشور را بدبخت تر از قبل و خطرناکتر از پیش نمیکرد و باعث نفرت ایرانی ها از طرفداران طالبان نبود ما با نسل دوم و سومی که اینجا به دنیا امدند در یک مدرسه و نیمکت بزرگ شدیم
نور
خیلی قشنگ بود...خوندن زندگی آدمای دیگه درک بهتری از زندگی اونا ودرنتیجه تعامل بیشتری به آدم میده...امیدوارم بزودی فلسطینی ها...افغانیا...و...و... به وطنشون برگردن که وطن مادره و هیچ چیز جاشو نمیگیره...وخاورمیانه ی همیشه در آشوب بلاخره قراربگیره
سیاوش
چه قلم شیوایی. زیبا و روان. از پادکست کتابگرد باهاشون آشنا شدم. حرف خوب میزد. حرفهایش پشتوانه مطالعه داشت. نظر جالب و نابی در مورد تهران داشت اما در پایان این کتاب سوالی را از این مرز نشین دارم، او ک از پدر و مادر ایرانی افغانیست چرا خود را بیشتر افغانستانی میداند تا ایرانی؟ درد و رنج او از آشفتگی آریانا (افغانستان) هست نه آنچه در ایران میگذرد؟
shokouh
نمیدونم چرا انقدر خودتونو درگیر داستان ، ناداستان ، رمان ، گزارش و روایت این کتاب کردین. این کتاب هرچیزی که اسمشو بزارید سراسر حقیقتِ دردِ.
(دردِ جنگ، مرز، فرار و هویت...) حتما بخونید یا صوتیشو با صدای زیبای بانو عالیه عطایی گوش کنید.
دانیال کاظم پور
خوندن این کتاب توصیه میشه.
البته کسانی که از قبل در مورد این اوضاع افغانستان مطالعه کردن شاید چیز جدیدی دستگیرشون نشه.
نویسنده ضعف و سستی اتحاد قومی و فرهنگیشون رو با چیزای مختلف توجیه میکنه و مدام در حال بهانه جویی هستش.
توی کل کتاب متوجه میشین که یک خلا بزرگ توی وجود و احساسش هست و اون چیزی نیست جز "وطن".
Juror #8
چی میگی بزرگوار؟ این کتاب هدفش دستگیر شدن چیزی نیست. احساس کردن درد همنوع و همدلی باهاشه. توجیه و بهانهجویی؟! کتاب مملو از خودانتقادیهای تندی هست که از کمتر کسی برمیاد. بعید میدونم کتاب رو خوب خونده باشید.
کاربر 6520174
بسیار عالی بود
مژگان الماسی
نوشتار جذاب و خواندنی
فرناز
از جستارهای مورد علاقمه، البته که تلخ و تاریکه فضاش..
sahand
این کتاب را توصیه میکنم به شرطی که تحمل خواندن رنجهای درونش رو داشته باشید.
کاربر 7158088
تو منطقه ما هر ملتی که سلطنتش از دست داد تو باتلاق افتاد و نابود شد.از افغانستان و عراق تا یمن و مصر....روحش شاد ظاهر شاه که بعد از رفتنش افغانستان یک روز خوش نداشت
کاربر ۴۰۵۵۶۵۴
کتاب جذابی بود و البته غم انگیز که خواننده را با درد و رنج ملت افغانستان طی دوران زیست در وطن و یا روزگار مهاجرت همراه می کند. نثر کتاب زیبا و حاوی توصیفات، تشبیهات و مفاهیم پرمغز است.
بنده البته شخصا برای اطلاع از اوضاع و احوال افغانستان کنجکاو و به مسائل اجتماعی آن علاقه مندم.
جمال
کتاب خیلی زیبایی بود و نویسنده خیلی خوب اتفاقات رو به رشته تحریر درآورده است ،میشود با کتاب انس گرفت میشود با کتاب زندگی کرد
یا محمد مصطفی
خاطرات افغان بد نبود
جواد
وقتی کتاب را میخوانی و آن شخصیت پردازی که در داستان انجام شده و به خوبی موقعیت ها و حوادث تشریح شده می توان خود را در وسط داستان گذاشت تا لذت خواندن چند برابر شود.
کاربر ۱۰۶۸۲۱۸
اولین کتابی که از ایشون خوندم ، روایتها واقعی و ناخوشایند هستن ولی نثر گیرایی داره ،
لعنت به جنگ و لعنت به جهل
marziyeh bahadori
من نسخهی متنی کتاب رو در ابتدا خوندم. نثر جذاب و روانی داره.
بهاران بانو65
اولین کتابی بود که از خانم عطایی خوندم.قلمشون رو دوست داشتم وبه عنوان اولین اثری که ازایشونمیخوندم تونست منو جذب کنه وبا مسائل مهاجرین آشنا کنه.در کل کتا منو باخودش همراه کرد.
۲۳۸۹۵۲۴
حس غریبی دارم. حسم عوض شده با قبل. یاد کارگر افغانی می افتم در صف نانوایی پشت سر من. با آهی از ته قلبش گفت: ای زندگی. و دال را با فتحه گفت. این مرز مشترک که به قول نویسنده دو کشور هم زبان و هم فرهنگ را جدا کرده، یک مرز است. حالا که در غرب این مرز ریشه دوانده ای، ریشه هایت را به آن سو هم بفرست. در مرز باغها، درختها سودای مرز ندارند. و کسی هم کاری به ریشه ها ندارد. دست مریزاد.
عماد
کتابی آغشته به کلمات سرد درد.
کتابی نمایانگر بی خانمانی بی خانمانان.
و در نهایت، اشک هایی که کلماتی روی کاغذ شدند.
fh.fi
لطفا در بینهایت قرار بدید.
کاربر ۲۳۷۶۴۵۰
هویت و مهاجرت از مهم ترین مسائل امروزه به زیبایی و روانی از قلم نویسنده در قالب زندگینامه اش بعنوان دختری افغان ثبت شده است دختری که با همسری ایرانی و پدر و مادری افغان بدنبال ریشه های هویتی خود است . داستان های مستند به همراه نثر روان و تصویر سازی خوب از نقاط قوت کتاب است
Mary gholami
دوسش داشتم
حجم
۹۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه
حجم
۹۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه
قیمت:
۳۳,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۵۰%
تومان