بریدههایی از کتاب سال اسپاگتی
۳٫۷
(۶)
مهم نیست چقدر دور بشی، هیچ وقت نمیتونی از خودت فرار کنی. "
a.m
تنها غذا خوردن را دوست داشتم. احساس میکردم اسپاگتی را باید تنها خورد. توضیح دادن این مطلب برایم راحت نیست.
a.m
اوضاع اقتصادی کشور خوب بود و قیمت مسکن رو به افزایش میرفت و ژاپن مملو از ثروت و پول بود. کیف پولهای مردم از فشار اسکناسهای ده هزار ینی در حال ترکیدن بودند و هرکس به دنبال راهی برای خرج کردن پولش بود.
a.m
وقتی افسرده میشم، شروع میکنم به تمیزکردن. حتی اگه ساعت دو و سه صبح باشه. ظرفها رو میشورم، اجاق گاز رو تمیز میکنم، زمین رو میسابم، دستمالهای آشپزخونه رو توی وایتکس میندازم، کشوهای میزم رو جمع و جور میکنم، هر لباسی که دم دستم باشه رو اتو میکنم و تا وقتی از پا نیفتادم این کارها رو ادامه میدم. بعد یه نوشیدنی میخورم و میخوابم. صبح بلند میشم و وقتی دارم جورابم رو میپوشم، اصلا یادم نمیاد که دیشب داشتم به چی فکر میکردم. "
نازبانو
سپر برای داغون شدنه دیگه. "
" این میتونه شعار تبلیغاتی خوبی برای سپر ماشینها باشه، سپرها برای داغون شدن ساخته شدهاند. "
نازبانو
بعضی وقتها فکر میکنم قلب آدمها درست مثل یک چاه عمیقه و کسی نمیدونه در انتهای اون چی وجود داره. تنها کاری که میشه کرد اینه که با اون چیزهایی که روی سطح میان، آدم حدس بزنه توی عمقش چه خبره.
elham
موهای کوتاهش از قسمت بالای سر در حال کم شدن بودند و از او بوی مخصوص مجردها به مشام میرسید. مثل کاغذ روزنامهای که مدتی در کشویی تا خورده باشد و نگهداری شده باشد.
نازبانو
تنها غذا خوردن را دوست داشتم.
.
تمام بهار، تابستان و پاییز را اسپاگتی پختم، مثل کسی که میخواهد انتقام چیزی را بگیرد. مثل عاشقی که مشتی نامههای عاشقانه قدیمی را درون شومینه میاندازد و میسوزاند، دستههای اسپاگتی را به درون آب در حال جوشیدن میانداختم.
Hamed
به سختی او را به خاطر میآورم چرا که هرگز تاثیر به یادماندنی در ذهنم از خودش به جای نگذاشته است. آن قدر جزیی و کم اهمیت است که تا ساعت ۴ و نیم، بخار میشود و از یاد میرود.
.
دلیل آن که به دختر نمیگفتم کجاست این بود که اگر آشنایم میفهمید به او گفتم، احتمالا به من زنگ میزد و من باز بین زندگی آنها گیر میافتادم. هنوز هم از دست تجربههای قبلی مشابهم راحت نشده بودم. درون سوراخی در حیاط پشتی، تمام آن اتفاقات و خاطراتم از آنها را دفن کرده بودم. نمیخواستم دوباره به سراغشان بروم. هیچ کس نباید دوباره سراغشان برود.
.
اما باید بگویم که: زندگی همین است.
به هرحال یک ماه به همین منوال گذشت. یک ماه میتواند به همین سادگی سپری شود.
elham
سامولینا، نوعی گندم طلایی رنگ است که در ایتالیا میروید. واکنش ایتالیاییها چه بود اگر میدانستند به جای صادرات اسپاگتی، تنهایی را در سال ۱۹۷۱، سال اسپاگتی صادر میکرده اند؟ شرط میبندم که شگفت زده میشدند.
Hamed
مهم نیست چقدر دور بشی، هیچ وقت نمیتونی از خودت فرار کنی. مثل سایه ات، همه جا دنبالت میکنه.
elham
مهم نیست چقدر دور بشی، هیچ وقت نمیتونی از خودت فرار کنی.
AS4438
مردم همیشه ساعت سه صبح به همه چیز فکر میکنند. همه ما این طوری هستیم. برای همینه که هر کدوم باید راه خودمون رو برای جنگیدن با این فکرها پیدا کنیم.
elham
"مهم نیست مردم چه آرزویی میکنند یا چطور جلو میرن، به هر حال هرگز نمیتونند چیزی جز خودشون باشند. همه داستان همینه. "
AS4438
حجم
۹۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۹۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
قیمت:
۳۷,۴۴۰
تومان