بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیماری منتهی به مرگ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بیماری منتهی به مرگ

بریده‌هایی از کتاب بیماری منتهی به مرگ

انتشارات:نشر بیدگل
امتیاز:
۳.۶از ۱۷ رأی
۳٫۶
(۱۷)
[خداوندا، به ما دیدگانی کم‌فروغ دِه در دیدارِ آنچه بی‌قدر است، و دیدگانی روشن‌بین در سراسرِ ساحتِ حقیقت تو.]
پوریای معاصر
گناه این نیست که شخص نفهمیده است چه کاری صواب است، بلکه گناه یعنی اینکه اراده نمی‌کند آن را بفهمد، یعنی کاری را که صواب است اراده نمی‌کند.
niloufar.dh
نومیدی به‌راستی نوعی ازبین‌بردن خویش است
niloufar.dh
الف: نومیدی بیماریِ منتهی به مرگ است
طلا در مس
هیچ انسان زنده‌ای وجود ندارد که به‌کلی سالم باشد، هرکسی هم که نوع بشررا به‌راستی می‌شناسد می‌تواند بگوید که هیچ انسان زنده‌ای وجود ندارد که اندکی نومید نباشد
Ali Nasrollahi
امکان این بیماری امتیاز انسان نسبت‌به حیوان است، و این امتیاز او را به صورتی متمایز می‌کند که سراپا فرق دارد با تمایزی که انسان به‌موجب راست‌قامتی و راه‌رفتن روی دو پا دارد، زیرا این امتیاز حاکی از راست‌قامتی یا والاییِ نامتناهی است، حاکی از اینکه او روح است. امکان این بیماری، امتیاز انسان نسبت‌به حیوان است؛ آگاه بودن از این بیماری امتیاز انسان مسیحی نسبت‌به انسان طبیعی است؛
Elena
فرمولی که وضعیت خود را در حالت ریشه‌کن‌شدگی کامل نومیدی توصیف می‌کند از این قرار است: خود در نسبت‌داشتن با خودش و در خواستنِ اینکه خودش باشد، به‌طور شفاف در قدرتی که آن را ایجاد کرده است می‌آرمد.
niloufar.dh
دارد، نویسنده پدیدهٔ نومیدی را در بستری مسیحی می‌کاود و آن را بالاخص در نسبت با گناه قرار می‌دهد: نومیدی گناه است و ماندن در وضعیت گناه، گناهی دیگر.
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
«اگر نتوانی ایمان داشته باشی، به خودت آسیب خواهی رساند، زیرا آدمی کاری را که باید انجام دهد می‌تواند انجام دهد»
طلا در مس
همواره به این طریق است که شخص شجاعت پیدا می‌کند؛ وقتی او از خطری بزرگ‌تر می‌هراسد، همواره شجاعتِ رودرروشدن با خطری کوچک‌تر را دارد؛ وقتی به‌غایت از یک خطر می‌هراسد، چنان است که گویی خطرهای دیگر اصلاً وجود ندارند.
niloufar.dh
هرچه آگاهی بیشتر باشد، خود بیشتر خود است؛ هرچه آگاهی بیشتر باشد، اراده بیشتر است؛ هرچه اراده بیشترباشد، خود بیشتر خود است. شخصی که اصلاً اراده‌ای ندارد خود نیست؛ اما هرقدر که او ارادهٔ بیشتری داشته باشد خودآگاهی بیشتری هم دارد.
niloufar.dh
بنا بر فهم مسیحی، خودِ مرگ گذری به زندگی است. بنابراین، از منظر مسیحی، هیچ‌گونه بیماری این‌جهانی، هیچ‌گونه بیماری جسمانی، منتهی به مرگ نیست، زیرا مرگ البته پایان بیماری است، اما مرگ پایان نیست. اگر قرار باشد بیماری منتهی به مرگ به معنای دقیق کلمه محلی از اعراب داشته باشد، باید بیماری‌ای باشد که در آن پایان، مرگ است و مرگ پایان. و این دقیقاً همان نومیدی است.
Parsa Kafi
امر خیالی البته نزدیک‌ترین ارتباط را با تخیل (Phantasie‌) دارد، اما تخیل نیز خودش با احساس، شناخت و اراده مرتبط است؛ بنابراین، شخص می‌تواند احساس، شناخت و ارادهٔ تخیلی داشته باشد. معمولاً تخیل واسطهٔ روند نامتناهی‌شدن است؛ تخیل، بر خلاف آن بقیه، نوعی قوه نیست ـ‌اگر بخواهیم در این چارچوب سخن بگوییم، تخیل را باید قوهٔ instar omnium [همهٔ قوا] دانست. در نهایت هر احساس، شناخت و اراده‌ای که شخصی دارد مبتنی است بر آن تخیلی که دارد، مبتنی است بر اینکه چگونه خودش را منعکس می‌کند، یعنی مبتنی بر تخیل است
نیک وایلد
نومیدی نوعی بیماری روح، نوعی بیماریِ خود، است و بر این اساس می‌تواند سه شکل پیدا کند: اینکه آدمی در نومیدی، از اینکه خودی دارد آگاه نباشد (که نومیدی به معنای دقیق کلمه نیست)؛ اینکه آدمی در نومیدی نخواهد خودش باشد؛ و اینکه آدمی در نومیدی بخواهد خودش باشد
niloufar.dh
آدمی روح است. اما روح چیست؟ روح خود است. اما خود چیست؟ خود نسبتی است که با خودش نسبت دارد یا نسبت داشتنِ نسبت با خودش در نسبت است؛ خود، نسبت نیست بلکه عبارت است از نسبت داشتن نسبت با خودش. آدمی هم‌نهادی از نامتناهی و متناهی، زمانمند و ابدی، اختیار و ضرورت است. در یک کلام آدمی از جنس هم‌نهاد است. هم‌نهاد نسبتی است میان دو چیز.
niloufar.dh
نومیدی در خود انسان جای دارد. اگر او نوعی هم‌نهاد نمی‌بود، اصلاً نمی‌توانست نومید شود؛ همچنین، اگر این هم‌نهاد در حالت اصیل خویش، که از دست خدا دریافت کرده بود، در رابطهٔ درست و درخوری قرار نمی‌داشت، در این‌صورت نومیدی ممکن نمی‌بود.
niloufar.dh
هیچ‌چیزناممکن‌ترازاین نیست؛ در هرلحظه که او آن را ندارد، باید آن را دور انداخته باشد یا در حال دور انداختنش باشد، ولی نومیدی دوباره سر می‌رسد، یعنی هر لحظه که او نومید است دارد نومیدی‌اش را به سر خودش می‌آورد.
niloufar.dh
وقتی مرگ بزرگ‌ترین خطر است، به زندگی امید می‌بندیم؛ اما زمانی که می‌آموزیم خطری را که حتی بزرگ‌تراز این است بشناسیم، امیدمان به مرگ است. وقتی خطر به حدی بزرگ است که به مرگ امید می‌بندیم، آن‌گاه نومیدی عبارت است از اینکه امیدی نداریم حتی به اینکه بتوانیم بمیریم.
niloufar.dh
مردن از نومیدی، مدام خودش را به نوعی زیستن بدل می‌کند. شخص نومید نمی‌تواند بمیرد؛ «همان‌قدر که دشنه نمی‌تواند سر از تن افکار جدا کند»، نومیدی هم نمی‌تواند امر ابدی را از بین ببرد، یعنی خودی را که ریشهٔ نومیدی است، خودی که کِرم آن نمی‌میرد و آتش آن خاموشی نمی‌گیرد.
niloufar.dh
خود نسبتی است که با خودش نسبت دارد یا نسبت داشتنِ نسبت با خودش در نسبت است؛ خود، نسبت نیست بلکه عبارت است از نسبت داشتن نسبت با خودش.
طلا در مس
اینکه آدمی در نومیدی بخواهد خودش باشد [یا در نومیدی خودﹾ بودن را خواستن]. این صورت‌بندی دوم مشخصاً بیان وابستگی تام‌وتمام نسبت (خود) است، بیان اینکه خود نمی‌تواند به اتکای خودش به توازن و آرامش دست یابد یا در توازن و آرامش به سر برد بلکه تنها، در نسبت داشتن با خودش، به اتکای نسبت‌داشتن با آنچه کلِ نسبت را ایجاد کرده است، می‌تواند چنان شود
طلا در مس
نومیدی «بیماری خود» است، بیماری منتهی به مرگ به معنایی که کی‌یرکگور از این تعبیر مراد می‌کند. درعین‌حال، نومیدی پدیده‌ای یکسره منفی نیست و با شرحی که در کتاب آمده است رگه‌ای مثبت نیز دارد.
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
به هر تقدیر، خواه با راهی که نویسنده برای شفایافتن از بیماری نومیدی پیش می‌نهد ـ‌و از ایمان مسیحی می‌گذرد همدلی داشته باشیم خواه نداشته باشیم، دشوار می‌توان منکر شد که او چشمی تیزبین در تشخیص این بیماری دارد، حتی در جایی که ظواهرِ امر از سلامت خبر می‌دهند.
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
با این حساب، مبتلا بودن به بیماری‌ای منتهی به مرگ ناتوانی از مردن است ولی نه آن‌گونه که گویی امیدِ زندگی هست؛ نه، آنچه مایهٔ یأس است این است که حتی واپسین امید، یعنی مرگ، هم در کار نیست
Stanew
بیشتر آدمیان احتمالاً به‌گونه‌ای زندگی می‌کنند که بهره‌شان از خودآگاهی بسیار کمتر از آن است که تصوری داشته باشند از اینکه سازواری چگونه چیزی است؛ به‌عبارت‌دیگر، آنها به‌منزلهٔ روح اگزیستانس ندارند. زندگی‌شان ـ‌خواه در قالب نوعی سادگی کودکانهٔ محبوب‌کننده خواه در هیئت پیش‌پاافتادگی کم‌مایه از پاره‌ای اعمال، پاره‌ای رویدادها، از فلان چیز و بهمان چیز تشکیل می‌شود؛ زمانی کار خوبی می‌کننـد، و زمانی دیگر دست‌به‌کار احمقانه‌ای می‌زنند، و باز همه‌چیزاز نو؛ گاه به‌مدت یک بعدازظهر یا شاید سه هفته نومیدند ولی بعد دوباره سردماغ‌اند و سپس به‌مدت یک روز دوباره نومیدند. آنها، به‌عبارتی، به بازی زندگی می‌پیوندند، اما هرگز مجموع‌کردن همه‌چیز در قالبی یکپارچه را تجربه نمی‌کنند، هرگزبه ایدهٔ خودسازواری نامتناهی دست پیدا نمی‌کنند.
نیک وایلد
امکان این بیماری امتیاز انسان نسبت‌به حیوان است، و این امتیاز او را به صورتی متمایز می‌کند که سراپا فرق دارد با تمایزی که انسان به‌موجب راست‌قامتی و راه‌رفتن روی دو پا دارد، زیرا این امتیاز حاکی از راست‌قامتی یا والاییِ نامتناهی است، حاکی از اینکه او روح است. امکان این بیماری، امتیاز انسان نسبت‌به حیوان است؛ آگاه بودن از این بیماری امتیاز انسان مسیحی نسبت‌به انسان طبیعی است؛ و شفا پیداکردن از این بیماری رستگاری انسان مسیحی است. نتیجه اینکه قابلیت نومیدی حسنی است نامتناهی، و بااین‌همه نومیدبودن نه‌تنها بدترین بداقبالی و فلاکت، بلکه تباهی است.
eurus
این درمورد نسبت امکان و فعلیت صدق نمی‌کند. اگر قابلیت فلان یا بهمان بودن نوعی حسن باشد، در این‌صورت به‌طور بالفعل چنان بودن حتی حسن بزرگ‌تری است؛ به‌عبارت‌دیگر، بودن در قیاس با قابلیتِ بودن نوعی صعود است. اما در خصوص نومیدی، بودن در قیاس با قابلیتِ بودن نوعی نزول است؛ این نزول همان‌قدر در منتهای حضیض است که حسنِ امکان در اوج است.
کاربر ۱۶۰۳۳۸۳
شخص جاه‌طلب که شعارش «یا قیصر یا هیچ» است، وقتی که قیصر نمی‌شود، درمورد این [ناکامی] نومید می‌گردد. اما این حاکی از چیز دیگری هم هست: دقیقاً به این دلیل که نتوانسته است قیصربشود، اکنون نمی‌تواند تحمل کند که خودش باشد. درنتیجه، از آن رو که قیصر نشده است نومید نمی‌شود، بلکه درمورد خودش نومید می‌شود از آن رو که قیصر نشده است.
mohammad shahriari
دیدگاه شایع فهم بسیار کم‌مایه‌ای از نومیدی دارد. از جمله اینکه به‌کلی از نظر دور می‌دارد که نومیدنبودن، آگاهی نداشتن از نومیدبودن، خودش دقیقاً شکلی از نومیدی است (تنها همین یک موردی که اشاره شد، اگربه‌درستی فهمیده شود، هزاران و بلکه میلیون‌ها نفررا در مقولهٔ نومیدی جای خواهد داد).
mohammad shahriari
شادکامی و خوشبختی کیفیتی از روح نیست، و در آن اعماق، در اعماق ناپیداترین زوایای خوشبختی و شادکامی، اضطراب نیز مأوا دارد، که همان نومیدی است؛ نومیدی به‌شدت خواستار آن است که رخصت پیدا کند همان‌جا بماند، زیرا محبوب‌ترین و مطلوب‌ترین زیستگاه برای نومیدی، قلب خوشبختی و شادکامی است.
mohammad shahriari

حجم

۱۷۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۵ صفحه

حجم

۱۷۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۵ صفحه

قیمت:
۹۲,۰۰۰
تومان