بریدههایی از کتاب با علی در صحرا
۴٫۹
(۱۶)
هرچند که گوینده با گفتن خویش سبُک خواهد شد، باید پذیرفت که مخاطب کمطاقت، باری سنگین بر دوش خواهد گرفت. اینجاست که امام (ع) میفرماید: آنجا که قصد از سخن سبکبارشدن دل باشد، بهتر آن است که چاه و دیوار را مخاطب خویش قرار داد، نه انسان نامناسب را،
محمدرضا
امام (ع) میفرماید: آنجا که قصد از سخن سبکبارشدن دل باشد، بهتر آن است که چاه و دیوار را مخاطب خویش قرار داد، نه انسان نامناسب را،
مریم
هر فردی که بدون شناخت دنبال کسی رفت، آنقدر عمرش طولانی میشود که از او جدا شود.
miknow
آنکس که برای آخرت خود کاری نکرده است و از فکر روز حساب احساس رنج میکند، بهطور طبیعی به انکار معاد روی میآورد تا این رنج را تسکین بخشد؛ چون وقتی دستش را خالی ببیند، احتمال نبود قیامت تسکیندهنده خواهد بود.
Samaneh J
علم همچون «چاه» است و مال مانند «آب حوض»: آب حوض با برداشتن کم میشود؛ چون از حوض تراوش نکرده است؛ بلکه از خارج حوض بهدست آمده و در حوض ریخته شده است. طبیعی است که با خارجشدن آب، حوض خالی میشود؛ همانطور که از ابتدا خالی بود. آب چاه از چاه تراوش میکند؛ لذا با برداشتهشدن آب، مجاری تراوش، رونق و وسعت جدید پیدا میکند و آب بیشتری از آن خارج میشود و درنتیجه، بر مقدار آب چاه افزوده میشود و با برداشتهشدن آب کهنه، آب نو بهجای آن سرازیر میشود، چون آب کهنه مانع حرکت آب تازه بوده است.
sajjadquote
کمیل، «دل» ها به «ظرف» ها میمانند
و آن دل که «ظرفیتی» بیش دارد، بهترین است.
محمدرضا
بهموجب آن تقوا، فرد نوری حاصل کرده باشد که فرق بین حق و باطل را بازشناسد.
طاهره
ماندن، «باختن» است.
آبها را که دیدهای؟!
همینکه میمانند، میبازند
و نخست، «رنگِ» خدادادِ خویش را
و «برگ» ها، همینکه رنگ خویش را میبازند و به «زردی» میگرایند، به سقوط آیند و خشک و خشکیده میشوند و زیر لگدِ بادها...
باید رفت
و رفتن را «بریدن» شرط است
از آنچه هست
sajjadquote
علمِ نادرست، موجب جهتگیری نادرست خواهد شد
zahraa_mousaavii
علم راه انسان را، آیندهٔ او را، دشمنان و دوستان راه او را نشان میدهد و او را رهبری میکند؛ ولی اگر مال را نگاه بدارد، خودش را خرج مال میکند؛ زیرا عمر و هدف و جان و ایمان و اعتقاد خود را روی آن میگذارد و اگر بخواهد خوب نگهداری کند، چارهای از آن نیست.
Samaneh J
آنجا که قصد از سخن سبکبارشدن دل باشد، بهتر آن است که چاه و دیوار را مخاطب خویش قرار داد، نه انسان نامناسب را
sajjadquote
و آنگاه حضرت به سخنی دیگر رو میآورند و آن این است که ریشهٔ انحراف در بزرگشمردن مال است و اینکه انسان آن را بهتر از علم بداند.
Fatima Ebadi
کمیل، «دل» ها به «ظرف» ها میمانند
و آن دل که «ظرفیتی» بیش دارد، بهترین است.
و ظرفیت دل به آن است که «ثروت» ها دستمایهٔ غرور وی نباشد،
و «رنج» ها و «رنجوری» ها و «مصیبت» ها، شکیبایی وی را از وی نستاند،
miknow
گاه، دل آدمی آن میخواهد که شبی برخیزد به نماز؛ اما توفیق را رفیق نمییابد و اینجاست که خود را سرزنش میکند و این، باعث پیشرفت وی میشود،
حالآنکه اگر بیدار میشد، به غرور میرسید و سقوط میکرد
Samaneh J
رفاقت با علم و مال هم مانند رفاقت با انسان است. اگر نتوانیم او را عوض کنیم، خودمان عوض میشویم وبرای همین است که در انتخاب رفیق باید دقت کنیم.
Samaneh J
ریشهٔ بیاعتقادی هر انسان به خداوند را باید در اعتقاد او به اشیا جستوجو کرد. آنکس که اشیا را چنان میبیند که نیستند، خدا را همچنان خواهد پنداشت که نیست. آنکس که اشیا را وابسته نمیبیند، چطور میتواند قیومی برای آنها قائل شود. هر بزرگبینی دربارهٔ اشیا، نوعی کوچکنگری دربارهٔ خداوند را پیش میآورد، تا آنجا که مستقلدیدن اشیا موجب انکار حق میشود. حتی بزرگبینی دربارهٔ قوانین طبیعی، موجب پندار عجز و ضعف دربارهٔ حق میشود.
کاربر ۷۰۴۹۲۲۶
انسان بهمحض اینکه بیاعتباری دنیا را فهمید و دانست دنیا تاریک است و جای ماندن و دوستداشتن نیست، از دنیا دست میکشد؛ اگرچه خدا و پیامبر را نشناسد. صادق هدایت فقط مقداری از این بیاعتباری را درک کرده بود؛ لذا خود را کشت. برای درک بیاعتباری، روشنی زیادی لازم نیست.
کاربر ۷۰۴۹۲۲۶
«دل» ها به «ظرف» ها میمانند
و آن دل که «ظرفیتی» بیش دارد، بهترین است.
و ظرفیت دل به آن است که «ثروت» ها دستمایهٔ غرور وی نباشد،
و «رنج» ها و «رنجوری» ها و «مصیبت» ها، شکیبایی وی را از وی نستاند
sajjadquote
خشوع به درون انسان مربوط است. از آهنگ سخنگفتن فرد میتوانیم بفهمیم که او چه مقامی دارد
artemis
«یَا کُمَیْلُ الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَال.»
Fatima Ebadi
وقتی به معصومان (ع) علاقهمند شدیم، کسب حیات میکنیم، روح پیدا میکنیم، همان چیزهایی که مادیگرایان مرده میپندارند، ما حیاتبخش میدانیم.
artemis
و اگر کسی را نیافتی که با وی ظرفیتی لازم همراه باشد، باید به «دیوار» گفت یا به «چاه»،
که گوینده برای دو منظور سخن میگوید: سبککردن دل و اداکردن امانت و دادن آن به اهلش.
و آنکه اهلیت ندارد، با وی نمیتوان گفت.
هرچند که گوینده با گفتن خویش سبُک خواهد شد، باید پذیرفت که مخاطب کمطاقت، باری سنگین بر دوش خواهد گرفت. اینجاست که امام (ع) میفرماید: آنجا که قصد از سخن سبکبارشدن دل باشد، بهتر آن است که چاه و دیوار را مخاطب خویش قرار داد، نه انسان نامناسب را،
ابن السبیل
پس باید قدمبهقدم پیش رفت،
و نمیشود تهذیب را پس از علم آغاز کرد،
آنسان که نمیتوان علم را از پسِ ربانیشدن.
باید «عالِم» شدن و هم «ربانی» شدن بهموازات هم باشد،
که شیطان، تنها به یک سو یورش میبرد.
علم از «اشتباه» جلوگیری خواهد کرد و ربانیت، تنها از «تعمدِ» در خطا.
پس اگر انسان نداند و بر آن باشد که بداند، باید بکوشد.
ابن السبیل
همچنان که با فاسدشدن دندان احساس درد میشود
و همچنان که انسان با علم به اینکه مسکن دندان را علاج نمیکند، از شدت درد، به آن راضی میشود. به همان ترتیب با گمکردن مکتب حق، ممکن است فرد به مکتبهای بازدارنده بپیوندد تا تسکین یابد؛
باآنکه اگر دقت کند و در خود کاوش کند، متوجه میشود که بهسوی کمال نمیرود و درحقیقت گرایش به مکتب، خلئی را در او پر میکند و عطش وی را تسکین میدهد،
همچنان که آب آلوده رفع عطش میکند، اما انسان را نیز از پا درمیآورد.
ابن السبیل
ممکن است کسی بگوید پیروان مکتبهای مختلف، نه ازروی تسکین، بلکه ازروی اعتقاد و باور، بر مکتبهای خود پای میفشارند، نه برای فرار از کار و عمل؛
چون آنها از شکنجهها و از طول زندانها و حتی از کشتهشدنهای فجیع نیز رویگردان نیستند. چگونه میتوان به آنها نسبت فرار از انجام وظیفه را داد؟
در پاسخ باید گفت: درست است که در وضعیت بسیار سخت هم ایستادگی میکنند، ولی خلاف نفس عملکردن برای او دشوارتر است.
زیرا در حین خلاف نفس عملکردن است که انسان احساس بندگی خدا و عبودیت میکند؛
ابن السبیل
زیرا در حین خلاف نفس عملکردن است که انسان احساس بندگی خدا و عبودیت میکند؛
درحالیکه در حین پیروزی نفس، انسان احساس «بندگی» ندارد، بلکه احساس «سلطنت» و «عظمت» میکند و ما میبینیم که سلاطین عالم برای حفظ سلطنت خود چه رنجهایی متحمل میشوند و چه سختیها که بر خود هموار میسازند.
ابن السبیل
پس علم بهاصطلاح قرآن و نهج البلاغه، فرهنگی است که بدون آن، به ایدئولوژی (ایمان) نمیتوان رسید و فقط در صورتی که به ایمان برساند بر آن اطلاقِ علم میشود، چون منظور و مقصود و غایتِ آن ایدئولوژی است؛ پس اگر فردی علم فقه یا علم تهذیب اخلاق و معرفةالنفس را با تجزیهوتحلیل کامل بداند، اما خود به آن متصف نباشد، بهاصطلاح قرآن عالم نیست و از علما بهشمار نمیآید؛ چون «علم» و «خشیت» را لازم و ملزوم یکدیگر دانسته است.
ابن السبیل
حجم
۱۶۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۶۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۳۲,۵۰۰
تومان