بریدههایی از کتاب ویکتور هوگو، زندگی و آثارش
۲٫۳
(۳)
«آرایش چیزی به جذابیت زنی زیبا نمیافزاید»
imaanbaashtimonfared
آدم باید «اندوه را از خود بزداید» و هرگونه «گرفتگی خاطر را پیشاز حضوریافتن به درگاه حق» از وجودش دور کند
imaanbaashtimonfared
به یک نفر که گفته بود پساز مرگ همهچیز برای روح هم خاتمه میپذیرد پاسخ داده بود: «برای روح شما، امکان دارد، اما روح من، میدانم که ابدی است.
imaanbaashtimonfared
افسوس سرور من، انسان سریع و ناگهانی میمیرد.
کافی است اسبی رم کند، سنگی در کلیه، دری باز مانده در زمستان، تنگ شدن مجرای کلیوی، تا انسان ببیند، بهجای دختری زیبا، کشیشی از در به درون میآید.
imaanbaashtimonfared
نخستین تحریکهای غریزی اثر عمیقی در زندگی باقی میگذارند، به نحوی که آدم در تمام عمر، به دنبال بازیافتن و احساس کردن آنها است
imaanbaashtimonfared
ایمان، این مشعل اطمینانبخشی که ترس را از میان برمیدارد،
این کلمهٔ امیدبخش در واپسین صفحهٔ هستی، نوشته شده،
و این قایق نجاتی که میتواند جان سرنشینان کشتی را نجات دهد...
imaanbaashtimonfared
هیچچیز برای ادارهٔ سانسور سادهتر از این نیست که فردای یک شورش، تعداد تلفات را مخفی نگه دارد
imaanbaashtimonfared
زیرا مردم بیشتر بهفکر کسب و تجارت بودند تا آزادی
imaanbaashtimonfared
بخور، راه برو، دعا کن
imaanbaashtimonfared
خواستهام نشان بدهم که آرامناپذیرترین ورطهها قلب انسان است، و آنچه از دریا مصون میماند، از زن مصون نیست.
imaanbaashtimonfared
دلم میخواست فرانسوی نبودم، تا بتوانم بگویم که تو را برمیگزینم ای فرانسه، و در شهادتت تو را به همه خواهم شناساند، ای آنکه لاشخورها برسرت ریختهاند، تو ای وطنم، افتخارم، و تنها عشقم.
ویکتور هوگو
imaanbaashtimonfared
زبان و لهجهٔ خشن و جدی اسپانیایی را هم هرگز از یاد نبرد که کلمات آن «بهطورِ غریزی و حتا غیرارادی چهرههای متشخص، احساسهای تند، رنگها و عشقهای آتشین را بهخاطر میآوردند...»
imaanbaashtimonfared
اسپانیا همیشه فرانسویها را بهسوی خود جلب کرده است، زیرا شور و هیجانهایی را که بر اثر زندگی اجتماعی در ملت ما رو به خاموشی گذاشته، آنها هنوز در همان وضع بدوی در خود حفظ کردهاند.
imaanbaashtimonfared
وقتی تمناها شعلهورند و قلب پاک و منزه است، موقعی که نبوغ میخواهد فوران کند، و آدم نمیداند چگونه به این گسترهٔ سیال و شفاف دست یابد، هنگامی که آدم خود را نیرومندتر از دنیا احساس میکند، اما قدرت نشان دادن آن را ندارد، زمانی که زندگیمان تازه آغاز شده و پوشیده از خاطرههای فاجعهآمیز است، اما قلبمان شاد و سبکبار و بالاخره هنگامی که آدم نومید و ناشکیباست و در عینحال لبریز از امید، چه نامی به این پدیدهٔ شگرف میتوان داد؟ این پدیده نام بسیار زیبایی دارد، نامش جوانی است.
imaanbaashtimonfared
کافی است آدم زندگی کند، تا هم همهچیز را ببیند و هم خلاف همهچیز را.
imaanbaashtimonfared
نودیه که خانهنشینی و کار یکنواخت و ساکن را دوست داشت
imaanbaashtimonfared
ویکتور هوگو، قالبی بود که یک روز به جستوجوی محتوایش برخاست و سرانجام هم بر آن دست یافت
imaanbaashtimonfared
آدم بدون ناراحتی و گرفتاری نمیتواند در زندگی تغییرمشی و جهت بدهد
imaanbaashtimonfared
«ویکتور هوگو کسی بود که همه برای دریافت دستورالعمل و خط مشی به او رو میآوردند
imaanbaashtimonfared
با معلولیت باطنی که او را کمروتر میکرد، فردی که بهخاطر لطافت روح و ظرافت طبع برای عشقی لطیف ساخته شده بود، اما بهعلت کمرویی مجبور بود به زنهای خیابانی بسنده کند.
imaanbaashtimonfared
بسیاری از روزها و شبهایم را مثل دزدها به پرسه زدن در پارکها و در آرزوی راه یافتن به حریم خانهٔ دیگران گذراندم.
imaanbaashtimonfared
خشمی که نتواند با عقدهگشایی برطرف شود، تا سرحد انفجار متراکم میشود.
imaanbaashtimonfared
اما موفقیتهایش در سالهای اخیر از حد و مرزی که غرور و عزتنفس رقبا میتوانست تحملشان کند گذشته بود
imaanbaashtimonfared
حمله همواره بر دفاع چیره میشود.
imaanbaashtimonfared
باری بدترین ظلمها دربارهٔ یک فرد، ستمی است که بر اثر تولد عارض طفل میشود
imaanbaashtimonfared
از هر سو دل از عارف و عامی میربود!
و تو او را نظاره میکردی بیآنکه جرأت کنی به او نزدیک شوی،
زیرا بشکهٔ باروت از جرقه میهراسد.
imaanbaashtimonfared
در نخستین روز سال خواهم نوشت: دوستت دارم و در آخرین روز آن: میپرستمت...
imaanbaashtimonfared
حسادت، شبهعشقی در آدم برمیانگیزد.
imaanbaashtimonfared
همهٔ هیجانها و تأثرهای نخستین روز را در وجودم احساس کردم: خوشبختی زوالناپذیر، خلسهٔ آسمانی، بیخوابی، شگفتزدگی... همهٔ اینها را دیشب داشتم و چند ساعتی بیشتر نتوانستم بخوابم، اگر چه تا دیروقت در رختخواب ماندم.
imaanbaashtimonfared
سلیقه و قوهٔ تمیز او قاطعتر بود؛ اما به این خاطر که همهچیز را میفهمید، دربارهٔ همهچیز قضاوت میکرد و به هیچ چیز اعتقاد نداشت، غمگین بود
imaanbaashtimonfared
حجم
۵۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
حجم
۵۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان